روزی سلطان حسین میرزای بایقرا پادشاه خراسان و زابلستان، امیرحسین ابیوردی را در نزد سلطان یعقوب میرزا، پادشاه آذربایجان و عراق فرستاد و برای ایشان سوغات فراوان و هدایای زیادی فراهم کرد و دستور داد تا از کتابخانه چند جلد کتاب از جمله کلیات جامی را که در آن روزگار خیلی تازگی داشت به عنوان هدیه برای او ببرد. امیرحسین هنگام برداشتن کتاب ها، اشتباهاً فتوحات مکی را که از نظر جلد شباهت به کتاب جامی داشت، برداشت و به همراه خود برد. وقتی که در تبریز خدمت سلطان یعقوب شرفیاب شد، سلطان بعد از تعارف و ملاطفت نسبت به او، از رنج و سختی راه، و از حال و احوال او در این مسافرت پرسید! امیرحسین چون می دانست سلطان یعقوب علاقه زیادی به کلیات جامی دارد، گفت: نه قربان، مسافرت سختی نبود، زیرا در این سفر دوست و رفیقی همراه من بود که ابداً رنج راه را حس نکردم. سلطان پرسید: رفیق و مصاحب شما چه کسی بود؟ امیرحسین گفت: کلیات جامی، زیرا هر وقت خسته می شدم از این کتاب که سلطان خراسان برای شما هدیه فرستاده است استفاده می کردم. سلطان یعقوب از شنیدن نام کلیات جامی بسیار خوشحال شد و دستور داد تا کتاب را زود نزد او بیاورند، وقتی آوردند و به دست سلطان دادند پس از گشودن کتاب معلوم شد فتوحات مکی است نه کلیات جامی و امیرحسین اصلاً مطالعه نکرده و آنچه گفته دروغ بوده است. همین موضوع دروغگویی باعث شد امیرحسین رسوا و شرمسار شده، برای همیشه اعتبار او از بین رفته، تباه گردد.1 جمله ای در میان عامه مردم مشهور و معروف است که می گویند: «دروغگو فراموش کار است». اساس این جمله روایتی است از امام صادق علیه السلام که می فرماید: انّ مما اعان الله به علی الکذابین النسبان(2) « از جمله چیزهایی که خداوند به وسیله آن بر علیه دروغگویان- برای رسوایی ایشان- کمک نموده و به کار برده است، فراموشی است». امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: الصّدق عزّ، و الکذب مذلة(3) ، « راستگویی موجب عزّت است، و دروغگویی مایه ذلّت و خواری» . یکی از حکما و دانشمندان بزرگ گفته: لیس شیء ادنی منزلة من الکذب( 4) «هیچ چیز برای انسان پست تر از دروغ و ذلیل کننده تر از دروغگویی نیست». سعدی رحمه الله گفت: دروغ آدمی را کند شرمسار دروغ آدمی را کند بی وقار پی نوشت ها : 1- واعظ خانواده، ص 298 به نقل از اخلاق روحی، ص53؛ گناهان کبیره جلد1، ص 304 و 305 به نقل از کتاب حبیب السیر. 2- وسائل، جلد8، ص 573؛ اصول کافی، جلد4، ص 38. 3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 20، ص 477، حدیث 775. 4- اخلاق محتشمی، ص 227، باب 21.
خداوند زینت ولباسی رابه عنوان نعمت معرفی میکندکه پلکان ترقی و تعالی برای رسیدن و به دست آوردن لباس تقوا باشد. قرآن کریم دراین رابطه میفرماید:«یابنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجدٍ وکلوا واشربوا و لاتسرفوا،انّه لایحب المسرفین،قل مَن حَرّم زینه الله التی أخرج لعباده والطیّبات من الرزق،قل هی للذّین آمنوا فی الحیاه الدنیا،خالصهً یوم القیامه کذلک نفصّل الآیات لقومٍ یعلمون(1):ای فرزندان آدم،هنگام ورودبه مسجد زینت خودتان راهمراه خود بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، خداوند اسرافکاران را دوست ندارد. بگوچه کسی زینت خدا را و روزیهای پاک را که برای بندگانش بیرون آورده، حرام کرده است، بگو اینها، ازآن کسانی هستند که در زندگی دنیوی ایمان آوردند و روز قیامت این (زینت و نعمت) از آن مومنین است،ما اینچنین نشانهها را برای گروه دانایان شرح میدهیم.» در این آیات،خداوند ازپوشش تن و سایر مواهب زندگی وچگونگی استفادهی صحیح سخن میگوید : نخست به همهی فرزندان آدم به عنوان یک قانون همیشگی که شامل تمام اعصار و قرون شود، دستور میدهد که«زینت خودرا به هنگام مسجد رفتن همراه خود داشته باشید». این جمله هم میتواند اشاره به «زینتهای جسمی» چون پوشیدن لباسهای پاک و مرتب وتمیز باشد و هم شامل «زینتهای معنوی» یعنی صفات انسانی و ملکات اخلاقی وپاکی نیت واخلاص. درآیهی بعد، با لحن تندتری به پاسخ آنها که گمان میبرند تحریم زینتها و پرهیز از روزیهای پاک وحلال، نشانهی زهد و پارسایی و مایهی قرب به پروردگار است، میپردازد، میگوید:ای پیامبر بگوچه کسی زینتهای الهی را که برای بندگانش آفریده وهم چنین مواهب و روزیهای پاک تحریم کرده است؟اگراین اموربد بود، خداوند نمیآفرید و اکنون که برای استفادهی بندگانش آفریده است،چگونه ممکن است آنها راتحریم نماید(2) لباس ظاهر،نعمتی است ازسوی پروردگار که بدان وسیله عورت پوشانده میشود وکرامتی ازسوی خداوند است که به یاری آن فرزند آدم راگرامیداشته بصورتی که هیچکس را اینچنین گرامی نداشته است.و برای مؤمنان وسیلهای است برای انجام واجبات که خداوند واجب نموده است وبهترین لباس تو،لباسی است که تورا ازخدای متعال بازندارد بلکه تو را به سپاسگزاری ازخدا و یاد وپیروی ازاو نزدیک سازد خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ! خداوند جَمیل، خالق عالَم حُسن وجمال است وتناسب حاکم براین جهان نمودی از جمال الهی است وانسان به گونهای آفریده شده است که خواهان زیباییهاست وفطرتش به دنبال زینت وزیبایی میباشد.انسان زیباترین مخلوقات خداوند از نظر ظاهری ودرونی است،زیبایی ظاهری مقدمهی بدست آوردن کمالات وآراستگی درونی است. برای رسیدن به جمال ظاهری،به طور فطری لباس و وسایل زینتی رابرای اوفراهم نمودتا برای رسیدن به کمالات درونی با ظاهری آراسته وزینتهایی مقبول به سوی مساجد روی آورده تا به کمالات باطنی دست یابد:« یا بنی آدم خذوا زینتکم عندکل مسجد»انسان نظافت وپاکی وتناسب درچهره ولباس را پیش زمینهی پاکی روح وقلب خودمیکند،لذا بایدازاین نعمت(لباس و زینت)عالیترین استفاده را ببردو به تقوای الهی که بهترین لباس است، برسد : «و لباس التقوی ذلک خیر(3) ». لباس ظاهرومادی وسیلهای است درجهت بدست آوردن لباس تقوا.امام صادق (علیه السلام)دراین رابطه میفرمایند:«واما لباس الظاهرفنعمهُ من اللّه تعالی،یٌُستَربها العوراتُ وهی کرامه اکرم الله بها ذریّه آدم (علیه السلام) ما لم یُکرَم بها غیرهم وهی للمومنینَ آلهُ لِأداء ماافترضَ اللّه علیهم وخیرُ لباسک ما لایشغلک عن اللّه تعالی بل یقّربک من شکره وذکره وطاعته:لباس ظاهر،نعمتی است ازسوی پروردگار که بدان وسیله عورت پوشانده میشود وکرامتی ازسوی خداوند است که به یاری آن فرزند آدم راگرامیداشته بصورتی که هیچکس را اینچنین گرامی نداشته است.و برای مؤمنان وسیلهای است برای انجام واجبات که خداوند واجب نموده است وبهترین لباس تو،لباسی است که تورا ازخدای متعال بازندارد بلکه تو را به سپاسگزاری ازخدا و یاد وپیروی ازاو نزدیک سازد(4) ».
ردپای شیطان در نوع استفاده در پوشش نعمت لباس و پوشش که خود نوعی زینت برای آدمی به حساب می آید ، همانند سایر نعمات الهی گاهی مورد سوء استفاده قرارمی گیرد وازمسیر اصلی کارکرد خودخارج میگردد. دشمن انسان(شیطان)در این مورد آرام نمیگیرد، زیرا میداند استفادهی صحیح ازلباس،آثارو برکات فراوانی داردکه با برنامههای شیطانی سازگار نیست.زمانی که انسان ازنعمت لباس بطور صحیح استفاده نکندو راه افراط وتفریط رادرپیشگیرد، خودگویی شیطانی مجسّم است. اسراف و تبذیر گام های شیطانی است ! شیطان وقتی که نتوانست لباس کرامت خدایی را ازتن انسان بیرون کند از راه دیگری وارد شدو انسان را به اسراف وتبذیر درامر لباس وادار نمود:« اِنّ المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» یکی ازصفات بارزشیطانی خود برتربینی وفخرفروشی به دیگران است:« أنا خیرُمنه ». (5)همیـن نقص ، موجب دوری از رحمت خداو هبوط وی ازبهشت گشت وبا استفاده ازهمین ابزارسعی میکند انسان را از مسیر قرب الهی بازدارد. تفریط نیز القای شیطان است ! گروهی از انسانها با پیمودن راه تفریط قرین و همنشین شیطان میشوند. این گروه بهرهمندی از نعمت لباس و زینت را موجب دوری ازکمالات میپندارند و با انتخاب حالت ژولیدگی وعدم آراستگی،صورت متنفرانه و مشمئزکنندهای به خود میگیرندکه افراد با دیدن آنها ازدین خدا گریزان میشوند.این عده،نمیدانندکه پاکیزگی و استفاده از زینت درحد اعتدال نشانهی احترام به خود ودیگران وشکر نعمت است، زیرا انسان ذاتاً زیبایی جو و از زشتی گریزان است . این گروه،افرادی هستندکه میخواهند با ظاهر ناآراسته، خود را در جامعه، زاهد و دنیا گریز بنما یانند ولی غافل از آنکه در دام شیطان گرفتار آمدهاند.این افراد به ظاهر مدعیِ زهد و پارسایی، کار را بدانجا میکشاندند که حتی بر امام معصوم بخاطر پوشیدن و استفاده از نعمت و زینت الهی خرده میگرفتند . به عنوان نمونه به برخورد عبادبن کثیر بصری با امام صادق (علیه السلام)در مراسم حج اشاره میکنیم؛ «قال عبدالله بن سنان: سمعت ابا عبدا...(علیه السلام)یقول: بَینا أنافی الطواّف واذا رجلُ یجذب ثوبی، و اذا عبادُ بن کثیرالبصری، فقال: یا جعفرُ، تَلبَسُ مِثل هذه الثیابِ و اَنت فی هذا الموضع مَعَ المکان الذی اَنتَ فیه مِن عَلیّ (علیه السلام) ،فَقُلتُ:فُرقبّی اشتریتُه بدینارٍ وکان عَلیُّ (علیه السلام)فی زمانِ یَستقیم له ما لبس فیه و لو لَبِستُ مِثل ذلِکَ الِلباس فی زماننا لقال الناسُ ،هذا مُراءٍ مثلُ عُبّاد:امام میفرماید:درحال طواف بودم که ناگهان مردی لباسم را گرفت.او عبادبن کثیر بصری بودگفت:ای جعفر تو ماننداین لباسها را میپوشی درحالیکه درمکانی هستی که متعلق به علی (علیه السلام) است.گفتم این لباس فرقبی است وآن را به یک دینارخریدم . امام علی(علیه السلام) درزمانی بودکه پوشیدن آن لباس برای او امکان نداشت،اگرمن مثل آن لباس را بپوشم،مردم میگویند.این ریاکاراست مانند عباد(6) » .(فُرقُب:نوعی لباس سفید بافته شده ازکتان است که درفرقب مصر بافته میشده است). بهرهمندی ازلباس بیشتر درمیان زنان رایج است واز نظر قرآن ناپسند میباشد. شیطان ازاین راه وارد زندگی آدمی شده و به کورهی پر از لهیب حرص و ولع او میدمد، چراکه یکی از صفات شیطانی،تفاخر وخودبرتربینی است اعتدال راهی برای دوری از کفران نعمت ازآیهی زینت وروایات ذکر شده میتوان دریافت که خداوند نعمتها و زینتهایی را برای بندگانش آفریده است و بندگان با ایمان با بهرهمندی مناسب از آن و اظهار زینت درحد اعتدال از پرودگارشان سپاسگزاری مینمایند.عدم بهرهمندی ازاین نعمت به معنای کفران نعمت است وکفران نعمت نیز یعنی پیمودن راه شیطان . همانگونه که عدم بهرهمندی ازآن مخالفت با دستورخداونداست وپیروینمودن از شیطان،چرا که ژولیدگی وعدم نظافت چیزی جزتنفروگریز از یکدیگر را به دنبال نمیآورد. گروه دیگری درمقابل گروه اول وجود دارندکه راه افراط واسراف را درپیش میگیرند،بدین معنا که برای بهرهمندی ازلباس وزینت متحمّل انواع واقسام زحمات شده تا برای خود لباس و زینتی را فراهم سازند. افراطی که خانم ها بیشتر دچار آن می شوند ! براساس غریزهی زیادهطلبی،انسان برای اینکه بتواند لباس فاخرو زیوری گران قیمت برای خود آرایی فراهم کند،تمام جوانب زندگی خویش را تحت تأثیر بدست آوردن آن قرارمی دهدتا جایی که ازمسیر اصلی زندگی منحرف میشود.این گروه که جزء اسراف کاران ومبذرین شمرده میشوند،برای اینکه بتوانندبا لباس فاخر و یا وسیلهی زینتی به دیگران فخر فروشی کنند،گاه ازغذا وخوراک خود چشمپوشی میکنندتا بتوانند لباس فاخری تهیه کنند. این مورد از افراط در تهیه و بهرهمندی از لباس بیشتر درمیان زنان رایج است واز نظر قرآن ناپسند میباشد. شیطان ازاین راه وارد زندگی آدمی شده و به کورهی پر از لهیب حرص و ولع او میدمد، چراکه یکی از صفات شیطانی،تفاخر وخود برتربینی است : «ان اللّه لا یٌحبّ کلّ مختال فخور»:(7) اختیال(خودبرتربینی)وتفاخر(فخرفروشی نسبت به یکدیگر)،دو صفت ازصفات شیطانی میباشد. شیطان با تبلیغ وتوجیه افراط واسراف درپوشش و زینت،انسان را ازراه اعتدال خارجنموده و او را در ورطهی نابودی میاندازد.بدین سان، لباس و زینت که وسیله و مقدمهای برای رسیدن به قرب الهی است، وسیلهای میشود که منجر به خفت وخواری انسان میگرددوچشمو هم چشمیها و تقلید از دیگران شیرازهی زندگیش را ازهم میپاشد. لباس شهرت چیست ؟ مرحوم صاحب عروه(ره) در تعریف لباس شهرت فرموده است:«پوشیدن لباس شهرت به این است، که شخصی لباسی که از نظر جنس یا رنگ یا وضع و هیئت یا طرز دوخت، بر خلاف شخصیت اوست، بپوشد مثل این که یک دانشمند دینی(روحانی) لباس نظامی بپوشد، یا بر عکس، و همین طور حرام است که زن، لباس اختصاصی مردان را بپوشد یا مرد، لباس اختصاصی زنان را بپوشد.» در کتاب معجم الفاظ فقه جعفری، در تعریف لباس شهرت آمده است: «لباسی است که پوشیدن آن در نزد مردم، غیر متعارف است و موجب مشهور شدن کسی که آن را می پوشد، در بین مردم می شود، مثل این که مرد لباسهای زنان را بپوشد و زن لباس مردان را بپوشد.» رواتی پیرامون لباس شهرت پیامبراکرم(ص)دراین رابطه میفرمایند:
« مَن لَبِسَ ثَوباً فاختالَ فیه خَسِف اَللّه بِه مِن شفیرِ جَهّنمَ ، وکانَ قرینَ قارون لِاَنّه اَوّل مَن إختالَ فَخَسِف اللّهُ بِهِ وبِداره الأرضَ ومَن إختالَ فقد نازع اللّه فی جبروته : همچنین در مورد کراهت لباس شهرت ، (لباسی که انگشت نما باشد)آمده است :از امام ششم (علیه السلام): « براى خوارى انسان همین بس که لباس غیر معمول و انگشت نما بپوشد یا حیوان مشهور سوار شود. و فرمود خداوند لباس شهرت را مبغوض مىدارد.» پی نوشت ها: 1- اعراف/32و31. 2- آیه ا... مکارم، تفسیر نمونه ، ج 6 ، ص147. 3- اعراف/22. 4- علامه مجلسی، پیشین،ج11، ص 161، باب 3 ، (ارتکاب ترک الاولی ومعناه ) 5- اعراف/12 6- شیخ حرعاملی ، پیشین ،ج 3، ص 347، باب عدم کراهه لبس الثیاب الفاخره الثمینه 7- اعراف/12. 8- شیخ حرعاملی ، پیشین ،ج 3، ص 368 . باب تحریم الاختیال والتبختر.
در تقویت اراده عوامل متعدّدی تأثیر گزار هستند که باید رعایت شده و با عواملی که موجب ضعف اراده میشود مبارزه گردد: ویلیام جیمز روانشناس معروف میگوید: یک نه گفتن به عادت بد موجب میشود شخص برای مدّتی تجدید قوا کند و بدین وسیله ضعف اراده خود را به تدریج بر طرف سازد.
اولا وقتی ما بخواهیم زندگی جاوید اخروی را با ذهنیت ها و احساسات و غرایز دنیوی تحلیل و تجزیه کنیم بدون شک نتیجه همین است که خود شما فرمودید و اشکال در جای خود باقی می ماند ولی نکته ای که نباید از آن غافل شد این است که خداوندی که قدرت لایزال او چنین بهشتی را با همه نعمت های خارج الوصفش خلق نموده حتما برای این مشکل هم از بهشتیان فکری کرده است که بهشت برای آنها ملال آور و خسته کننده نباشد فرض کنید یکی از نعمتهایی که خدا در بهشت به بهشتیان میدهد همین باشد که احساس آنها در آنجا جوری است که هر لحظه و هر ثانیه آن تکامل و رسیدن به بهترها است در این صورت چه مشکلی وجود دارد؟
ابتدا باید بدانیم که گناه مخالفت با خدا و پیامبران و امامان علیهم السلام و مخالفت با شخصیت انسانی خویش و مخالفت با نظام هستی ، و مصرف کردن نعمت های الهی در غیر جای خود است. و ثانیاً بر اساس آیات قرآن باید بدانیم که آتش دوزخ در قیامت همان گناهان انسان در دنیاست و مایه از ذغال سنگ و بنزین و نفت و چوب نمی گیرد. فاتقوا لنار التی و قودها الناس . . . پس بپرهیزید از آتشی که هیزم و آتش گیره اش خود مردم هستند.
با بررسى روایات، به دست مىآید که گناهان مختلف، داراى آثار گوناگون است، که ما در اینجا به ذکر چند اثر شوم گناه مىپردازیم: 1- قساوت قلب امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِکَثرة الذّنوب (1)؛ اشک چشمها نخشکد مگر به خاطر قساوت و سختى دلها، و دلها سخت نشود مگر به خاطر گناهان بسیار . 2- سلب نعمت امام صادق علیه السلام مىفرماید: پدرم همواره مىفرمود: اِنّ الله قَضى قَضاء حَتماً الاّ یُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَیَسلُبها ایّاه حتّى یُحدِث العبد ذَنباً یَستَحقّ بذلک النّقمة (2)؛ خداوند حکم قطعى فرموده که نعمتى را که به بندهاش داده، از او نگیرد، مگر زمانى که بنده گناهى انجام دهد که به خاطر آن سزاوار کیفر گردد. 3- عدم استجابت دعا امام باقر علیه السلام فرمودند: همانا بنده از خدا حاجتى مىخواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مىدهد خداوند به فرشته مىفرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا موجب خشم من شده و سزاوار محرومیت شده است.(3) 4- الحاد و انکار رسول اکرم صلّى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمودند: فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولایَة وصىِّ رسول الله و دفع نبوة نبى الله و لا تزال بذلک حتّى توقعه فى ردّ توحید الله و الالحاد فى دین الله (4)؛ همانا گناهان، گمراهى را بر گنهکار مسلط مىنماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده مىگرداند. 5- قطع روزى امام باقر علیه السلام مىفرماید: إنّ الرّجُل لَیَذنب الذَّنْب فَیَدرء عنه الرّزق (5)؛ مردى گناهى انجام مىدهد و در نتیجه، "روزى" از او دور مىشود. 6- محرومیت از نماز شب امام صادق علیه السلام مىفرماید: إنّ الرّجل یَذنب الذَّنْب فَیحرم صَلاة اللیل (6)؛ انسان بر اثر ارتکاب گناه از نماز شب محروم مىگردد. 7- عدم امنیت از حوادث امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند: گنهکار نباید خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ایمن بداند.(7) و عواقب شوم دیگر که فهرستوار ذکر مىکنیم؛ 8- قطع باران. 9- ویرانى خانه. 10- حبس صد ساله قیامت. 11- خشم و لعن الهى. 12- بلاهاى بى سابقه. 13- پشیمانى. 14- پردهدرى و رسوایى. 15- کوتاهى عمر. 16- زلزله. 17- فقر عمومى. 18- اندوه. 19- بیمارى. 20- تسلط اشرار . روایات در این زمینه، بسیار است.(8) براى رعایت اختصار این فصل را با پنج روایت ذیل به پایان مىبریم: الف- پیامبر صلّى الله علیه وآله مىفرماید: هر کس در امر نماز سستى کند و آن را سبک شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مىکند: 1- کوتاهى عمر، 2- کمى روزى، 3- زدودن سیماى صالحان از چهرهاش، 4- عدم پاداش براى اعمالش، 5- عدم استجابت دعا، 6- عدم بهرهمندى او از دعاى صالحان، 7- مرگ ذلیلانه، 8- مرگ در حال گرسنگى و تشنگى، 9- ماموریت فرشتهاى از طرف خدا که او را در قبرش شکنجه دهد، 10- قبر را بر او تنگ نماید، 11- قبرش تاریک است، 12- ماموریت فرشتهاى براى کشاندن او بر زمین از ناحیه صورت در منظر مردم، 13- حسابرسى شدید قیامت، 14- سلب نظر و توجه خدا به او، 15- ابتلا به عذاب سخت.(9) ب- پیامبر صلّى الله علیه وآله فرمود: زنا کردن داراى شش اثر است که سه اثرش در دنیا است و سه اثرش در آخرت مىباشد، اثر دنیوى آن عبارتست از: رسوایى، کوتاهى عمر و قطع روزى. و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنین اعمال نیک او بدون پاداش است و دعایش به استجابت نمىرسد و بهرهاى از دعاى صالحان نمىبرد.(10) رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: هنگامى که عمل زنا آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مىگردد ... و هنگامى که در ترازو کم فروشى شود، خداوند قحطى و کمبود را بر مردم فرود مىآورد و هنگامى که مردم زکات اموال خود را ندهند زمین برکتهاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمىدهد،... و هنگامى که قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروتها در دست اشرار قرار مىگیرد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مىکند، که هر چه نیکان آنها دعا کنند به استجابت نمىرسد. ج- معاذبن جبل مىگوید: در منزل ابو ایّوب انصارى و در محضر پیامبر (صلّى الله علیه وآله) بودم که از آن حضرت پرسیدم، منظور این آیه چیست؟ یوم یُنْفخ فى الصّور فَتَاتون افْواجاً(11)؛ روز قیامت در صور دمیده مىشود، پس مردم گروه گروه مىآیند. آن حضرت (صلّى الله علیه وآله) در پاسخ فرمود: ده گروه از امت من در قیامت که به چهرههاى مخصوص و متمایز از دیگران هستند وارد صحنه مىشوند که عبارتند از: سخن چینان (میمون)، حرام خوران (خوک)، رباخوران (واژگونه)، ستمگران در قضاوت (کور)، از خود راضى و خود بینان (گنگ و کر)، علما و قاضیان بى عمل (زبانشان را مىجوند و از دهانشان چرک که همه را ناراحت مىکند بیرون مىآید)، آزار دهندگان به همسایه (بدبوتر از مردار گندیده)، جاسوسان نزد ظالم (پوشیده به لباسهاى آتشین و مس گداخته و چسبان)، شهوترانان و مانع اداى حق خدا از اموال خود (با دست و پاى بریده)، متکبران (آویخته شده بر دارهاى آتشین).(12) د- رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: مَن وَلِىَ عَشرةً فلم یَعدِل فیهم جاءَ یومَ القِیامة وَ یَداه و رِجلاه و راسُه فى ثقْب فاءس (13)و(14)؛ هر کس سرپرست ده نفر شود ولى رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قیامت در حالى بیاید که دست و پا و سر او در سوراخ تبرى باشد. ه - امام صادق علیه السلام فرمود: مَن سوّد إسمه فى دیوان ولد فُلان حَشَره الله یَوم القِیامة خِنزیراً (15)؛ کسى که نام خود را در دفتر ادارى فرزندان فلان (یعنى حکومت طاغوتى بنى عباس و هر طاغوت دیگر) ثبت کند، خداوند او را در روز قیامت به صورت خوک محشور مىکند. و رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: هنگامى که عمل زنا آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مىگردد ... و هنگامى که در ترازو کم فروشى شود، خداوند قحطى و کمبود را بر مردم فرود مىآورد و هنگامى که مردم زکات اموال خود را ندهند زمین برکتهاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمىدهد،... و هنگامى که قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروتها در دست اشرار قرار مىگیرد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مىکند، که هر چه نیکان آنها دعا کنند به استجابت نمىرسد.(16) پینوشتها: 1- کافى، ج 2 ص 271. 2- کافى، ج 2 ص 273. 3- کافى، ج 2 ص 271. بحار، ج 73 ص 329. 4- بحارالانوار، ج 73 ص 360. 5- کافى، ج 2 ص 271. 6- کافى، ج 2 ص 271. 7- کافى، ج 2 ص 269. 8- کافى، ج 2 ص 272- 275 و 445- 446. 9- سفینة البحار، ج 2 ص 44. 10- عقاب الاعمال (صدوق)، ص 598، سفینة البحار، ج 2 ص 44. 11- نبا / 20. 12- مجمع البیان، ج 1 ص 423. 13- عقاب الاعمال صدوق، ص 592. 14- ناگفته نماند درباره ى پاداش و کیفر گناه، شیخ صدوق(ره) (متوفى 381) کتاب جامعى به نام «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»، تاءلیف نموده است. 15- عقاب الاعمال، ص 594. 16- وسائل الشیعه، ج 11 ص 513.
از تعبیرات مختلف آیات و روایات، به شدت و ضعف خطرهاى گناه پى مىبریم. در قرآن نسبت به بعضى از گناهان تعبیر شده که آن را انجام ندهید مانند: ولا تاکلوها اسرافاً(1)؛ از اموال آنها از روى اسراف نخورید. در بعضى از موارد تعبیر شده که از آن دورى کنید؛ واجتنبوا الطاغوت(2)؛ و از طاغوت دورى کنید. و در بعضى موارد گفته شده نزدیک آن نشوید؛ وَلاتَقرَبوا الفَواحِشَ ما ظَهَر مِنها وَ ما بَطن(3)؛ به کارهاى زشت، خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید. انجام ندادن با نزدیک نشدن نشانه دو نوع خطر است. مثلاً درباره نفت مىگوییم: کبریت به آن نزنید! ولى درباره بنزین مىگوییم: کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه مىآفریند! گناه زنا و خوردن مال یتیم و ورود کفار به سنگر مسلمین (مسجدالحرام) شبیه بنزین است که در قرآن با جمله "ولاتقربوا"(4)؛ «نزدیک نشوید» و جمله "فلا یقربوا المسجدالحرام" (5)؛ «نباید مشرکان نزدیک مسجدالحرام شوند» تعبیر شده است. این تعبیر همچون آژیر خطر، حاکى از آن است که بعضى گناهان چنان وسوسهانگیز است که نزدیک شدن به حریم آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد و نباید به عوامل زمینهساز و سوق دهنده به سوى گناه نزدیک شد. مثلاً از محیط فاسد و آلوده که لغزندگى شدیدى براى سقوط در درّه گناه دارد باید دورى نمود. پینوشتها: 1- نساء، 6. 2- نحل / 36. 3- نحل / 36. 4- نساء / 42. 5- توبه / 28.
همانگونه که پیرى و ضعف، زمینه هجوم کسالت و بیمارىهاى گوناگون مىگردد، گاهى عیب و یا گناهى زمینه و کلید انواع گناهان مىشود. مثلاً: 1- حسادت، انسان را به انواع گناهان مانند کارشکنى، تهمت، دروغ و سوء قصدها و ... وادار مىکند. امام صادق علیه السلام فرمود: ان الحَسَد یَاکُل الاِیمانَ کَما تَاکُلُ النّار الحَطَب(68)؛ همانگونه که آتش، هیزم را مىبلعد، حسادت ایمان را مىبلعد. انسان حسود به هر تلاشى که رقیب خود را بشکند، دست مىزند. 2- بخل و حرص، بخل سبب ندادن زکات و خمس و ترک انفاق و ... مىشود، به علاوه مردم از بخیل ناراحتند و همین موجب بدگویىها و سوء ظنها مىگردد. امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: البُخلُ جامِع لِمساوِى العُیُوب وَ هُو زمام یقادُ بِه اِلى کلّسوء(69)؛ بخل، جامع و گرد آورنده همه بدىها است، و افسارى است که همه بدىها را به سوى خود مىکشاند. حرص نیز سبب گناهانى مانند: کم فروشى، احتکار، گران فروشى، رشوه خوارى، تملق و انواع بىتقوایىها مىشود. 3- دروغ، انسان با دروغ، گناهان خود را توجیه مىکند و زیر پوشش توجیههاى دروغین، صدها گناه دیگر بروز مىکند، امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: جُعِلَت الخَبائِثُ کُلّها فى بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُها الکذب (70)؛ تمام زشتىها در اتاقى قرار داده شده، و کلید آن، دروغ است . 4- خشم و بداخلاقى، عیبى است که سبب فحش، غیبت، دشمن تراشى و انواع زشتىها مىشود. امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: الغضب مفتاح کل شر(71)؛ خشمِ (بىکنترل) کلید هر بدى است. عیوب و گناهان دیگرى نیز وجود دارند که زمینهساز گناهان دیگر مىشوند، مانند: بدگمانى، حرامخوارى، شرابخورى، ستیزهجویى، ترس، تکبر و ... که براى رعایت اختصار از شرح بیشتر خوددارى شد. پینوشتها: 1- بحارالانوار، ج73، ص 255. 2- بحارالانوار، ج73، ص 307/ نهج البلاغه، حکمت 370. 3- بحارالانوار، ج72، ص 262. 4- تحف العقول، ص 581/ کافى، ج2، ص303 از امام صادق علیه السلام.
از نشانههاى رحمت و لطف وسیع الهى، نعمت توبه و پذیرش آن از سوى خداوند، توبه به معنى ترک گناه، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پیشگاه خداوند است. عذرخواهى بر سه گونه است؛ گاهى عذر آورنده مىگوید: من اصلاً فلان کار را انجام ندادهام. گاهى مىگوید: من به آن جهت این کار را انجام دادم. و گاهى مىگوید: این کار را انجام دادم ولى خطا کردم و بد کردم و اینک پشیمانم. این همان توبه است. توبه در اسلام داراى شرایطى است؛ 1- ترک گناه، 2- پشیمانى از گناه، 3- تصمیم بر انجام ندادن دوباره گناه، 4- تلافى و جبران گناه. توبه همچون بیرون آوردن لباس چرکین از بدن و پوشیدن لباس پاک و تمیز است. توبه همچون شستشوى بدن آلوده و عطر زدن است. قرآن در آغاز سوره هود مىفرماید: و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه ؛ و از پروردگار خود آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید. آوردن استغفار و توبه در یک آیه، حاکى از آن است که این دو با هم تفاوت دارند، اولى به معنى شستشو و دومى به معنى کسب کمالات است. انسان نخست باید خود را از گناهان پاک سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بیاراید، نخست هرگونه معبود باطل را از قلب خود بزداید و سپس معبود حق را در آن جاى دهد، به قول حافظ: تا نفس، مبرّا ز نواهى نکنى دل، آئینه نور الهى نکنى استغفار و توبه در قرآن در قرآن، ذات پاک خداوند، 91 بار غفور، «بسیار آمرزنده» و 5 بار غفّار، «بسیار بخشنده» یاد شده و در آیات بسیارى، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شدهاند. و بیش از 80 بار سخن از توبه و پذیرش توبه به میان آمده است. در اینجا به ذکر چند آیه مىپردازیم: 1- والّذین اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذکروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم ؛ و از نشانههاى پرهیزکاران آن است که: هرگاه مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مىافتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مىکنند. 2- و من یَعمَل سُوء او یَظلِم نَفسَه ثُمّ یَستغفِرِ الله یَجد الله غَفوراً رَحیماً ؛ کسى که کار بدى انجام دهد، یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت. 3- وعد الله الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اجرٌ عظیم ؛ خداوند به آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است. 4- قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم ؛ بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است. تعبیراتى که در این آیه آمده مانند: «بندگان من»، «ناامید نشوید»، «رحمت خدا»، «آمرزش همه گناهان»، «غفور و رحیم بودن خدا»؛ همه حکایت از وسعت دامنه استغفار و پذیرش توبه و گستردگى رحمت الهى مىکند، به خصوص تعبیر به "عبادى"؛ «بندگان من»، که بیانگر آن است که همه از خوب و بد، بندگان خدا هستند و خداوند به آنها آنچنان مهربان است که آنها را بندگان خودش خوانده است. بنابراین چشمانداز امید به آمرزش، بسیار وسیع و گسترده است. 5- و اِذا سَئَلکَ عِبادِى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستجیبوا لِى ولیُؤمِنوا بى لَعلَّهُم یَرشُدون ؛ هنگامى که بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیکم به دعا کننده به هنگامى که مرا مىخواند پاسخ مىگویم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند و به مقصد برسند. از لطایف و نکات بسیار ظریف در نزدیک بودن خدا به انسان این که در این آیه خداوند هفت بار، امور را به ذات پاک خود، بدون واسطه نسبت داده است: بندگان من، درباره من، من نزدیکم، مرا مىخواند، من پاسخ مىگویم، دعوت مرا اجابت کند، به من ایمان آورد. یار نزدیکتر از من به من است وین عجب بین که من از وى دورم 6- ... و تُوبُوا اِلى اللهِ جَمعیاً اَیُّها المُؤمِنون؛ اى مؤمنان! همگى به سوى خدا باز گردید. 7- وَ هُو الّذى یَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه ؛ و خدا کسى است که توبه بندگانش را مىپذیرد. 8- ... اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابِین ؛ قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد. 9- یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید توبه حقیقى و خالص کنید. 10- و هُو الَّذى یَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و یَعفُوا عَنِ السّیّئات ؛ او کسى است که توبه بندگانش را مىپذیرد و از گناهان مىگذرد. 11- اَفَلا یَتُوبُونَ اِلَى الله و یَستَغفِروُنَه و اللهُ غَفُورٌ رَحیم ؛ آیا توبه نمىکنند و به سوى خدا باز نمىگردند و از او طلب آمرزش نمىنمایند. خداوند آمرزنده مهربان است. در این آیه با استفهام انکارى که بیانگر تاکید است، خداوند انسانها را به سوى توبه و استغفار دعوت مىنماید و با ذکر دو صفت "غفور" و "رحیم" بودنش، عواطف آنها را تحریک مىنماید تا شاید به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشویند و در پرتو توبه بر کمالات و فضایل انسانى خود بیفزایند.
با بررسى و تجزیه و تحلیل روایات مربوط به توبه و استغفار، مطالب متنوع و جامعى، پیرامون توبه به دست مىآید که در اینجا به طور خلاصه به بخش مهمى از آن مىپردازیم: توبه راستین پنج رکن دارد: - ترک گناه. - پشیمانى از گناهان سابق. - تصمیم بر ترک گناه. - جبران گناهانى که قابل جبران است با اداى حق الله و حق النّاس. - استغفار با زبان. خداوند در قرآن کریم می فرماید: تُوبُوا الى الله تَوبَة نَصُوحاً ؛ به درگاه الهى توبه نصوح کنید. امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه «نصوح» چنین فرمودند: هو الذَّنبُ الّذى لا یَعودُ فیه اَبداً ؛ آن توبهاى است که هرگز به آن گناه باز نگردد. و امام هادى علیه السلام در معنى نصوح فرمود: ان یکونَ الباطِنُ کالظاهِر و افضِل من ذلک ؛ توبه نصوح، آن است که باطن انسان مانند ظاهر بلکه بهتر از ظاهر باشد. رسول خدا صلّى الله علیه وآله در معنى نصوح فرمودند: ان یَتُوب التائِب ثمّ لایَرجع فى ذَنبٍ کما لایَعود اللَبن الى الضَّرع ؛ توبه کننده، هرگز به گناه باز نگردد، چنانکه شیر به پستان باز نمىگردد. امام على علیه السلام در معنى نصوح مىفرماید: نَدمٌ بِالقَلب و استِغفار باللّسان و القَصد على ان لا یَعود ؛ پشیمانى قلبى و عذرخواهى با زبان، و تصمیم جدى و مداوم بر ترک گناه. 2- شرائط صحت و کمال توبه شخصى براى خودنمایى در محضر على علیه السلام گفت: "استغفر الله". حضرت على علیه السلام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند آیا مىدانى استغفار (تنها به زبان نیست و) از درجه اعلى است؟ سپس فرمود: استغفار و توبه داراى شش رکن است: - پشیمانى از گناهان قبل، - تصمیم بر ترک گناه، - اداى حق مردم، - اداى حق الله، - ذوب شدن گوشت بدن که از غذاى حرام روییده شده با حزن و اندوه، - بدن سختى طاعت خدا را بچشد همانگونه که شیرینى گناه را چشیده است. در این هنگام بگو: استغفر الله. امام سجاد علیه السلام فرمودند: انّما تَوبَة، اَلعَمل و الرُّجوع عن الاَمر و لیستِ التَّوبة بِالکَلام ؛ توبه یعنى کار شایسته و بازگشت از انحراف، نه لقلقه زبان. یکى دیگر از شرایط توبه، جبران ضایعات گناه است. قرآن در این باره مىفرماید: اِلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِک وَ اَصْلحوا؛ مگر کسانى که بعد از این توبه کنند و به اصلاح و جبران بپردازند. جمله "واصلحوا" بیانگر این است که شرط مهم توبه اصلاح و جبران ضایعات گناه است. یکى دیگر از شرایط کمال توبه اقرار به گناه است، تا آنجا که امام باقر علیه السلام فرمودند: والله ما ینجو من الذّنب الاّ من اقربه؛ سوگند به خدا از گناه نجات پیدا نمىکند، مگر کسى که به گناه اعتراف کند. و حضرت على علیه السلام مىفرماید: المُقرّ بالذَّنبِ تائِب ؛ اعتراف کننده به گناه، توبه کننده است. 3- انواع توبه و مراحل آن امام صادق علیه السلام در ضمن گفتارى فرمودند: و کل فرقة من العباد لهم توبة ... و توبة الخاص، من الاشتغال بغیر الله تعالى و توبة العام من الذنوب ؛ هر گروهى داراى یک نوع توبه هستند... توبه بندگان خاص و ممتاز، توبه کردن از لحظات غفلت از خدا و متوجه شدن به غیر خداست و توبه توده مردم، توبه از گناهان است. مطلب دیگر این که، پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترک گناه، مرحله نخستین توبه است، مراحل بعد آن است که توبه کننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید. همچون بیمار و کسى که تب دارد، که با خوردن دارو، تب او قطع مىشود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه جسمى او به مرحله قبل از بیمارى برسد و شاید سخن امام باقر علیه السلام بر همین اساس باشد که فرمود: التائِبُ من الذَّنب کَمَن لا ذَنبَ له و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه کالمُستَهز ؛ توبه کننده از گناه همانند کسى است که گناه ندارد و آن کس که در گناه بماند و در عین حال استغفار کند همانند مسخره کننده است. 4- وسعت دامنه پذیرش توبه چنانکه قبلاً ذکر شد، خداوند مىفرماید: ... لا تَقنطوا مِن رَحمَة الله اِنّ اللهَ یَغفِر الذُّنوبَ جَمیعاً ؛ از رحمت خدا ناامید نشوید، خداوند همه گناهان را مىآمرزد. این آیه با صراحت بیان مىدارد که راه توبه به روى همه کس باز است. تا آنجا که نقل شده «وحشى» قاتل حضرت حمزه (علیه السلام) با شنیدن این آیه به حضور پیامبر (صلّى الله علیه وآله) آمد و اظهار توبه کرد. پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) توبه او را پذیرفت ولی فقط به او فرمود: از چشم من غایب شو، چرا که من نمىتوانم به تو نگاه کنم. رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مىفرماید: در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند. بعضى سؤال کردند: آیا این آیه درباره وحشى است یا شامل همه مسلمین مىشود؟ پیامبر (صلّى الله علیه وآله) فرمود: همه را شامل مىشود. وسعت و دامنه پذیرش توبه تا آنجاست که روایت شده: شخصى در محضر حضرت رضا (علیه السلام) گفت: خدا لعنت کند کسى که با على (علیه السلام) جنگید. امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: قل الاّ مَن تاب و اَصلح ؛ بگو مگر کسى که توبه کرد و خود را اصلاح نمود. و این بیانگر لطف الهى نسبت به گنهکاران است اصولاً اسلام راه بازگشت به سوى خدا را به روى هیچ کس نمىبندد، حتى در مورد عذاب سخت شکنجه گران مىفرماید: اِنّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا فَلَهم عَذابُ جَهنَّم ؛ براى آنان که زنان و مردان با ایمان را شکنجه دادند، ولى توبه ننمودند عذاب دوزخ است. جمله "ثم لم یتوبوا" حاکى از پذیرش توبه شکنجه گران است. 5- محبت خاص خدا به توبه کنندگان در قرآن مىخوانیم: اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابین ؛ خداوند قطعاً توبه کنندگان را دوست مىدارد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: هر گاه مردى در شب تاریک شتر و توشهاش را در سفر گم کند و سپس پیدا کند، چقدر خوشحال مىشود، خداوند بیشتر از او نسبت به توبه کننده فرحناک مىشود. و در سخن دیگر فرمودند: الله افرح بتوبة عبده من العقیم الوالد، و من الضال الواجد، و من الظمان الوارد ؛ خداوند به توبه بندهاش فرحناکتر است از مرد عقیمى که داراى فرزند شود و از شخصى که گمشدهاش را پیدا کند، و از تشنهاى که به آب مىرسد. رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) فرمودند: هیچ موجودى در پیشگاه خدا، محبوبتر از مرد یا زن توبه کننده نیست. نیز فرمودند: التائبُ حَبیب الله ؛ توبه کننده، محبوب خدا است. 6- سرزنش از تاخیر توبه انسان، هر لحظه مامور به توبه است و فرمان توبوا، «توبه کنید» او را به تعجیل در توبه دعوت مىنماید، بنابراین تاخیر در توبه تاخیر در انجام فرمان الهى است و چنین کسى در هر لحظه به عنوان ترک کننده فرمان خدا به حساب مىآید. امام جواد علیه السلام مىفرماید: تَاخیر التُّوبَة اِغتِرار، و طُول التَسویف حَیرَة ؛ تاخیر توبه نوعى غرور و بىخبرى و طولانى نمودن آن نوعى حیرت و سرگردانى است. امام باقر علیه السلام مىفرماید: سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیدهاند. مردى از امیرمؤمنان على علیه السلام درخواست موعظه کرد، آن حضرت به او فرمود: لا تَکُن ممّن یَرجوا الا خِرة بِغَیر العَمَل و یُرَجِّى التَّوبَة بِطُول الاَمَل ؛ از کسانى مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخیر مىاندازند. نیز فرمودند: لا دینَ لِمُسَوّف بِتَوبته؛ آن کس که توبه را به آینده موکول مىکند، دین ندارد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: ایّاکَ و التَّسویف فَانَّه بَحرٌ یُغرَقُ فیه الهَلْکى ؛ از تاخیر انداختن (توبه) بپرهیز، زیرا تاخیر انداختن (همچون) دریایى است که درمانده در آن غرق مىگردد. باید توجه داشت که توبه هنگام مرگ، ارزشى ندارد، چنان که ایمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذیرفته نشد و در آیه 18 سوره نساء به این مطلب تصریح شده است. محمد همدانى مىگوید، از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدم: چرا خدا، فرعون را غرق کرد، با این که ایمان آورد و به توحید اعتراف کرد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: لانَّه آمَنَ عند رُؤیَة البَاءس، و الایمانُ عِند رؤیَةِ البَاسِ غَیر مَقبُول ؛ زیرا فرعون هنگام دیدن عذاب، ایمان آورد. و ایمان در این هنگام پذیرفته نیست. و این را نیز نباید از نظر دور داشت که در روایات متعدد آمده هرگاه مؤمن گناهى مرتکب شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مىشود که اگر در این هفت ساعت توبه کرد، گناه او در نامه عمل ثبت نمىگردد، در بعضى از روایات به جاى هفت ساعت از صبح تا شب ذکر شده است، امام صادق علیهالسلام فرمودند: إنّ العبد اذا اذنب ذنباً اُجِّل من غَدوَةٍ الى اللیل فانْ استغفر الله لم یکتب علیه ؛ بنده وقتى که گناه کند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در این مدت از درگاه خدا طلب آمرزش کرد، آن گناه بر او نوشته نشود. 7- نتایج درخشان توبه توبه و قبولى آن از نعمتها و مواهب کم نظیر الهى است و داراى آثار و نتایج بسیار درخشانى است. توبه حقیقى آنچنان انسان گنهکار را دگرگون مىکند، که گویى اصلاً گناه نکرده است. چنانکه امام باقر علیه السلام مىفرماید: التائب من الذنب کمن لا ذنب له ؛ توبه کننده از گناه مانند آن است که گناهى نکرده است. امام باقر علیه السلام فرمود: اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مىکند: راستگویى، شرم و حیا، نیک خلقى، روحیه شکرگزارى. توبه حقیقى موجب پردهپوشى و نابودى آثار گناه مىگردد، امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامى که بنده توبه حقیقى کرد، خداوند او را دوست مىدارد، و در دنیا و آخرت گناهان او را مىپوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او برایش نوشتهاند از یادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مىکند که گناهان او را پنهان کنید. و به نقاط زمین (که او در آن گناه کرده) فرمان مىدهد گناهان او را پنهان کنید. فیلقى الله حین اَلقاه و لیس شَیى یَشهد علیه بشىء من الذّنوب ؛ پس توبه کننده با خدا ملاقات کند به گونهاى که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهى بدهد که او چیزى از گناه را انجام داده است. در آیه 8 سوره تحریم که به توبه نصوح امر شده، به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقى اشاره شده که عبارتند از: 1- بخشودگى گناهان. 2- ورود در بهشت پر نعمت الهى. 3- عدم رسوایى در قیامت. 4- نور ایمان و عمل، در قیامت به سراغ توبه کنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوى بهشت، هدایت مىکنند. 5- توجه آنها به خدا بیشتر مىگردد، و تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود مىکنند. بطور خلاصه، توبه حقیقى انسان را محبوب خدا مىکند، آن هم به عنوان محبوبترین بندگان، چنانکه امام کاظم علیه السلام مىفرماید: و اَحَبّ العِباد الى الله تعالى المُفَتَّنون التَّوابون؛ و محبوبترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایى هستند که در فتنه (گناه) واقع شوند و بسیار توبه کنند. و در روایت دیگرى از امام معصوم نقل شده که خداوند به توبه کنندگان، سه موهبت عطا کرده که اگر یکى از آنها را به همه اهل آسمانها و زمین مىداد همه آنها نجات مىیافتند: 1- بشارت به آنها که خداوند آنان را دوست دارد، و کسى که خدا او را دوست بدارد او را عذاب نمىکند. 2- حاملین عرش خدا و رهیافتگان در جوار عرش کبریایى خداوند براى توبه کنندگان، طلب آمرزش مىکنند و مقامات عالى را براى آنها آرزو مىنمایند. 3- گناهان توبه کنندگان به حسنات و پاداشها، تبدیل مىگردد و خداوند به آنها نوید رحمت و امن داده است. در پایان بحث توبه، با امام سجاد علیه السلام همنوا شویم که در فرازى از مناجات خود از مناجاتهاى پانزدهگانهاش به پیشگاه خداوند چنین عرض مىکند: الهى انت فَتَحت لِعبادک باباً الى عَفوِک، سمّیتَه التّوبه، فقلت: توبوا الى الله توبة نصوحاً، فما عذر مَن اغفل دخول الباب بعد فتحه؟ ؛ اى خداى من! تو آن کسى هستى که درى به سوى عفوت براى بندگانت گشودهاى و نام آن را توبه نهادهاى و (در قرآن) فرمودهاى: به سوى خدا باز گردید و توجه خالص کنید، اکنون عذر کسانى که از وارد شدن به این در گشوده غفلت کردهاند، چیست؟ در توبه یکى از ارکان مهم، جبران گناه است، که موجب شستن آثار گناه شده و زدودن رسوبات گناه مىگردد. از این جبران، در اسلام با عنوان «کفارات و تکفیر» «پوشاندن و پاک کردن» یاد مىشود. «تکفیر» در مقابل «اِحباط» است، احباط یعنى انسان با ارتکاب گناه، کارهاى نیک خود را پوچ و بى اثر کند، ولى تکفیر یعنى انسان با کارهاى نیک، آثار گناهان از چهره جان خود بزداید، به عبارت روشنتر توبه داراى دو مرحله است: 1- قطع و ترک گناه (پاکسازى). 2 - تقویت جان با اعمال نیک (بهسازى). همانند بیمارى که درمان او داراى دو بعد است، یکى خوردن داروىهاى درمان کننده، دوم خوردن داروهاى نیروبخش، تا آثار و ضایعات بیمارى را از بین ببرد. جبران گناهان گاهى به مرحلهاى مىرسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکىها کند. یعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهاى نیک را جایگزین آن بنماید. به عنوان مثال اگر کسى مدتها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافى نیست. بلکه باید با شیرینى محبت خود، تلخى آزار را جبران کند. - و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة ؛ (اندیشمندان) با کارهاى نیک، کارهاى بد خود را از بین مىبرند. - اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل الله سیِّئاتِهم حَسَنات ؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل مىکند. - و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَى النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات ؛ نماز را در دو طرف روز و اوایل شب برپا دار، چرا که نیکىها، بدىها را بر طرف مىسازد. - اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم ؛ اگر از گناهان کبیرهاى که از آن نهى شدهاید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را مىپوشانیم. - والَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم ؛ کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را مىپوشانیم. - ... فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فى سَبیلى و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم ؛ پس آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانههاى خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد مىکنم که گناهان آنها را مىپوشانم و محو مىکنم. از آیات فوق چنین نتیجه مىگیریم که: توبهاى مورد قبول است و موجب محو گناهان مىگردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد. در روایات بطور صریح تاکید شده که در توبه ترک گناه و پشیمانى، کفایت نمىکند. بلکه باید آثارى را که گناهان در زندگى انسان پدید آوردهاند با کارهاى نیک، جبران و اصلاح نمود. این جبران در چهرههاى مخصوصى بروز مىکند، تا عامل تربیت و تکامل انسان گردد. براى تکمیل این بحث، به روایات زیر توجه کنید: - رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مىفرماید: اتَّقِ الله حیث کنت و خالط الناس بخلق حسن و اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها ؛ در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند. - امام باقر علیه السلام مىفرماید: التّائب إذا لم یَستبن اثر التّوبة فلَیس بِتائب: یرضى الخصماء و یُعید الصّلوات و یتواضع بین الخَلق یتّقى نفسه عن الشهوات ؛ هرگاه نشانههاى توبه، از توبه کننده آشکار نگردد، او توبه کننده حقیقى نیست. (آشکار شدن نشانههاى توبه این است که:) آنها را که ادعاى حقى بر او دارند راضى کند، نمازهاى قضا شدهاش را اعاده نماید، در برابر مؤمنان متواضع باشد، و خود را از طغیان هوسهاى نفسانى حفظ نماید ... - امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند: ثَمَرة التّوبة إستدراک فَوارط النّفس ؛ میوه و اثر توبه، جبران ضایعات نفس است. - امام باقر علیه السلام مىفرماید: ما احسن الحَسنات بَعد السّیئات ؛ چقدر کارهاى نیک، بعد از گناهان شایسته و زیبا است. - امام کاظم علیه السلام فرمودند: من کفارات الذّنوب العِظام إغاثة المَلهوف و التّنفیس عن المَکروب ؛ از کفارات گناهان بزرگ، پناه دادن به انسانهاى پریشان و گرفتار و زدودن اندوه از اندوهگین است. - شخصى از رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) پرسید: کفاره گناه غیبت چیست؟ حضرت فرمودند: تَستَغفر لِمَن إغتَبته ؛ براى کسى که او را غیبت کردهاى، از خدا طلب آمرزش کن. - امام باقر علیه السلام مىفرماید: ثلاث کفّارات: إفشاء السّلام و إطعام الطّعام و التّهجُد باللّیل و النّاس نیام ؛ سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیدهاند. - امام باقر علیه السلام فرمودند: اربع مَن کنّ فیه و کان مِن قَرنه الى قَدمه ذُنوباً بَدّلها الله حَسنات: الصِّدق والحَیاء و حُسنُ الخُلق و الشّکر ؛ اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مىکند: راستگویى، شرم و حیا، نیک خلقى، روحیه شکرگزارى. - شخصى به حضور رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: گناهانم بسیار شدهاند و اعمال نیکم اندک است. پیامبر اکرم فرمود: اکثر السّجود فانّه یحطّ الذّنوب کما تحطّ الرّیح وَرق الشجر ؛ سجدههاى بسیار بجا بیاور چرا که سجده، گناهان را آنچنان مىریزد که باد، برگهاى درخت را مىریزد. جبران گناه، با کارهاى نیک، ممکن است به صورتهاى گوناگون مانند کمکهاى مالى، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن، شب زندهدارى و ... انجام گیرد، ولى مناسب آن است که جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بىحجابى و ناپاکى را با حفظ کامل عفت و پاکدامنى، جبران کرد. گناه غیبت را با کنترل و مراقبت زبان، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگیرى از بینوایان، تلافى نمود. گناه چشمچرانى را با عفت چشم و نگاههایى که براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و به چهره عالم و نگاه به چهره پدر و مادر، جبران نمود. چنانکه از بعضى روایات این مطلب استفاده مىشود؛ امام صادق علیه السلام مىفرماید: کفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان... کفاره و جبران (گناه) کارمندى حاکم ظالم، رسیدگى و برآوردن نیازمندىهاى برادران(مردم) است.
وقتی انسان به خاطر غفلت یا متأثر شدن از غرایز نفسانی و وسوسه های شیطان، مرتکب گناه و دچار انحراف از مسیر صراط مستقیم می شود، خداوند او را آنقدر مورد لطف قرار داده است که نعمت توبه را به او بدهد و او نیز می تواند ضمن جبران آن کوتاهی ها، وجود خود را از آثار آن گناهان پاک کند و از یأس و ناامیدی رها شود؛ همان گونه که خداوند نیز خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: « قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ ؛ به آن دسته از بندگانم که بر خودشان ستم روا داشته (و خود را به گناه آلوده نموده اند) بگو از رحمت خدا مأیوس نشوند؛ چرا که خدا همه گناهان را می آمرزد. به درستی که او خدای بخشنده و مهربان است ... حقیقت توبه، فقط به زبان جاری ساختن جمله ؛ «استغفراللّه َرَبّی و اتوبُ الیه» نیست: « ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ ؛ اما پروردگارت در مورد آنها که از روی جهالت (جهل و نادانی) اعمال بد انجام داده اند، سپس توبه کردند و در مقام جبران برآمدند، آمرزنده و مهربان است».2 توبه فقط توبه لفظی و یا حتی قلبی و درونی نیست؛ بلکه اثر عملی آن نیز دارای اهمیت بسیاری است. اصلاح و جبران آثاری که از گناه به جای می ماند، مکمل توبه است تا آن بخش از روح انسان، جامعه و یا افراد دیگر که با گناه دچار آسیب شده است، اصلاح و مرمت شود. توبه حقیقی چیست؟ وقتی قرآن کریم از ضرورت توبه و بازگشت به سوی خداوند سخن به میان می آورد، تعبیرهای گوناگونی را به کار می برد؛ هم چنانکه مردم را به توبه نصوح (بی بازگشت) فرا می خواند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا ؛ از کسانی که ایمان آورده اید، به درگاه خداوند توبه نصوح کنید».2 توبه هم همچون بسیاری از مسائل دیگر مانند ایمان، تقوا و...، دارای مراحل و مراتبی است که از یک مرتبه خاص آن، به عنوان توبه نصوح یاد می شود. امام علی علیه السلام توبه نصوح را چنین معنا کرده است: «نصوح، یعنی پشیمانی قلبی و عذرخواهی زبانی و عزم و تصمیم جدّی و مداوم بر ترک گناه».3 امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر توبه نصوح فرموده است: «آن، توبه ای است که انجام دهنده گناه پس از این توبه، هرگز به آن گناه باز برنگردد».4 « ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ ؛ اما پروردگارت در مورد آن ها که از روی جهالت (جهل و نادانی) اعمال بد انجام داده اند، سپس توبه کردند و در مقام جبران برآمدند، آمرزنده و مهربان است» تعجیل در توبه گناهان، در حقیقت سموم مهلک اند و انسان های گناهکار، افرادی هستند که سرنوشت نهایی شان در این حال، هلاکت و نابودی است؛ پس هیچ امری ضروری تر از توبه کردن برای انسان گناهکار وجود ندارد؛ زیرا گناه انسان را از خدا دور می کند و از فیض قرب پروردگار محروم می کند. خداوند در موارد بسیاری در قرآن انسان ها را به توبه کردن فرا خوانده است: «تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ؛ ای مؤمنان! همه شما به سوی خدا توبه کنید، شاید رستگار شوید».5 با توجه به این بیان و آیات فراوان در این زمینه تأخیر در توبه، تأخیر در انجام فرمان الهی محسوب می شود که سرانجام آن نیز محرومیت از سعادت است . امام صادق علیه السلام در مورد تأخیر توبه فرموده است: «به تأخیر انداختن توبه، نوعی غرور و فریب است و ادامه تأخیر، سرگردانی و حیرت می آورد. عذرتراشی در برابر خدا هلاکت است».6 توبه، یکی از بزرگ ترین نعمت های بزرگ الهی است؛ زیرا اگر عنایت و توجه خاص خداوند شامل حال بنده ای نشود، او نیز موفق به انجام آن نمی گردد: «ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ؛ پس خداوند به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند. بی تردید خداوند توبه پذیر و مهربان است».7 مفسران این آیه شریفه را این گونه تفسیر کرده اند: «هر توبه و بازگشت از بنده به سوی خداوند، به دو بازگشت از خداوند به سوی بنده نیاز دارد؛ زیرا توبه عمل پسندیده ای است که به نیرو محتاج می باشد و نیرو دهنده هم خداست؛ پس توفیق کار خیر را اول خدا عنایت می کند تا بنده اش قادر به توبه شود و از گناه خود برگردد، پس از آنکه موفق به توبه شد، محتاج تطهیر از آلودگی گناهان و آمرزش است و آنجا نیز یکبار دیگر مشمول عنایت و رحمت خداوند قرار می گیرد».8 با دقت در آیات بسیاری از قرآن، به خوبی می توان دریافت که توبه به عنوان وسیله نجات از عذاب الهی نام برده شده است: «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ؛ ای پیامبر! مادامی که تو در بین این امت حضور داری، خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد و همین طور خداوند آن ها را تا زمانی که ملتزم به توبه و استغفار باشند، گرفتار عذاب نمی سازد».9 « ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ؛ پس خداوند به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند. بی تردید خداوند توبه پذیر و مهربان است» توبه، رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است. ممکن نیست که بنده ای واقعاً و حقیقتاً راه کج را که میرفته است، رها کند و به سوی راه راست و مستقیم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به سوی خداوند بیاید و خداوند نیز او را در جوار رحمت خود نپذیرد. آنچه که رکن و اساس توبه را تشکیل می دهد، ندامت و پشیمانی از کار بد و تصمیم به ترک گناه است. توبه حقیقی، یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد. بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده کیفر نقد و حاضر نباشد، خداوند متعال نیز به رحمت واسعه خود آن را می پذیرد. ثمرات توبه ی حقیقی در حقیقت توبه واقعی که همان توبه نصوح است، پنج ثمره بزرگ دارد: 1- بخشودگى سیئات و گناهان. 2- ورود در بهشت پر نعمت الهى. 3- عدم رسوایى در آن روز که پرده ها کنار مى رود، حقایق آشکار مى شود و دروغگویان تبهکار خوار و رسوا مى شوند. در آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان آبرومند خواهند بود؛ زیرا آنچه گفتند به واقعیت مى پیوندد . 4- نور ایمان و عمل آنها از پیشاپیش و سمت راست آنها حرکت مى کند و مسیر آنها را به سوى بهشت روشن مى سازد 5- توجهشان به خدا بیشتر مى شود؛ به همین جهت به سوى درگاه خدا رو مى آورند و از او تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خویش مى کنند. |
ABOUT
MENU
Home
|