سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتظار ظهور

در شأن دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله آیات بسیاری نازل شده است. در این نوشتار تنها به چند نمونه بارز آن اشاره می شود

 


 

 

حضرت فاطمه زهرا

آیه مباهله

یکی از آیاتی که در فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها نازل شده است و به اتفاق شیعه و سنی در شأن پنج تن است آیه مباهله است:

فَمَنْ حَاجَّکَ‏ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ. (1)

 

جریان مباهله‏ با نصاراى نجران

ابن عباس داستان مسیحیان نجران را چنین بیان کرده است: عدّه‏اى از علماى مسیحى به ریاست اسقف خویش که نامش «عبد المسیح» بود در مدینه به حضور مصطفى صلى اللَّه علیه و آله رسیدند، و پرسیدند: یا محمد! از صاحب ما عیسى مسیح علیه السّلام یاد مى‏کنى، بیان کن کیفیت خلقت او چگونه بود؟ مصطفى صلى اللَّه علیه و آله منتظر ماند تا جبرئیل نازل شد و آیه‏ إِنَّ مَثَلَ عِیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ‏ را بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله قرائت کرد.

چون مسیحیان لجاجت کردند، دستور مباهله از جانب پروردگار صادر شد و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را مأمور به مباهله و ملاعنه کرد. مسیحیان نیز براى ملاعنه و مباهله آماده شدند.

مصطفى صلى اللَّه علیه و آله دست على علیه السّلام، فاطمه علیها السّلام، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام را گرفت و به وعده‏گاه آورد و فرمود: اللّهم هؤلاء ابناؤنا و نساؤنا و انفسنا.

چون مصطفى صلى اللَّه علیه و آله آماده مباهله شد، سیّد مسیحیان گفت: با عظمتى که این پنج تن دارند ما هرگز با آنان مباهله نمى‏کنیم زیرا بیم هلاک ما وجود دارد.

پس با آن حضرت مصالحه کرده، حاضر به پرداخت جزیه سالانه شدند. در همان هنگام رئیس آنان گفت: به خدا سوگند اگر این پنج تن با ما مباهله و ملاعنه مى‏کردند احدى از ما باقى نمى‏ماند و خداوند ظالمان را هلاک مى‏کرد. (2)

(ای پیامبر)بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم‏ [اهل بیتم‏]؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکى‏اش مى‏افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است‏. (6)

و خداى تعالى در آیه مباهله...به این مطلب تصریح فرمود: که حسن و حسین فرزندان اویند و روشن گردد که مقصود از زنان که خطاب به آنان متوجه شده فاطمه علیها السّلام است که رسول خدا (ص) در مقام مباهله و احتجاج او را خواند، و اینها که گفته شد فضیلتى است (براى این خاندان) که هیچ یک از امت در این فضیلت شریک آنان نگشت، و کسى هماورد و همانند آنان نشد. (3)

 

آیه تطهیر

إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً . خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. (4)

شأن نزول آیه تطهیر

اهل بیت

هنگامى که رحمت الهى نازل مى‏شد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالى که ناظر به رحمت الهى بود، مى‏فرمود: فرا خوانید نزد من! فرا خوانید نزد من! «صفیّه» پرسید: یا رسول الله! چه کسى را به حضور بطلبیم؟ فرمود: اهل بیتم را، على و فاطمه و حسن، حسین به محض اینکه به حضور مبارک شرفیاب شدند، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله عباى خویش را بر روى سر آنان افکند و دستها به آسمان برافراشت و فرمود: پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند. اینک، بر «محمّد و آل محمّد» درود فرست. خداى تعالى به جبران آنچه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درباره اهل بیتش خواسته بود، این آیه را نازل کرد: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. «حاکم» گفته: این حدیث، صحیح الاسناد است.

[مسند احمد حنبل 6/ 296] به سند خود، از «امّ سلمه» نقل کرده است، در یکى از روزها که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانه من تشریف فرما بود، خدمتکار به عرض رسانید: على و فاطمه در پشت در خانه هستند و اجازه مى‏خواهند تا به حضور برسند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به من فرمود: از اهل بیت من، فاصله بگیر.(یعنی ما را تنها بگذار) (5)

 

آیه مودت

قُلْ‏ لا أَسْئَلُکُمْ‏ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ .

 

 


(ای پیامبر) بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم‏ [اهل بیتم‏]؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکى‏اش مى‏افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است‏. (6)

 

نزدیکان پیامبر اسلام کیانند؟

[زمخشرى در کشّاف‏] ذیل تفسیر آیه مودّت‏ گفته است: در روایت آمده هنگامى که آیه مودّت نازل شد، یکى از اصحاب گفت: یا رسول اللّه! نزدیکان شما که مودّت آنان بر ما لازم است چه کسانند؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود: نزدیکان من که مودت آنها بر شما واجب است، على و فاطمه و دو فرزند ایشان هستند.

و غذاى(خود) را با اینکه به آن علاقه(و نیاز) دارند، به«مسکین» و«یتیم» و«اسیر» مى‏دهند! (و مى‏گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى‏کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم!

مؤلف گوید: «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» در ذیل آیه مودّت واقع در سوره شورى، در تعقیب روایت «کشّاف» اظهار داشت: از روایت مزبور بدست مى‏آید این چهار تن (على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام) از نزدیکان پیغمبر اکرمند و زمانى که‏ ثابت شد افراد یاد شده از نزدیکان پیغمبرند، باید از ویژگى خاصى برخوردار باشند و تعظیم و احترام زیادترى لازم داشته باشند. (7)

این سؤال در اذهان پیروان واقعی قرآن خودنمایی می کند که این احترام و تعظیم بعد از رسول گرامی اسلام چه شد؟

 

آیه اطعام

وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً .إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً.

 


و غذاى(خود) را با اینکه به آن علاقه(و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى‏دهند! (و مى‏گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى‏کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم! (8)

شأن نزول آیه اطعام

حضرت فاطمه زهرا

علمای شیعه و سنی در شأن نزول این آیه اتفاق نظر دارند. به عنوان نمونه شیخ مفید در کتاب گرانسنگ خود می نویسد: خدا این آیه را در شأن على و فاطمه و حسن و حسین نازل فرمود و ثابت کرد با آنکه غذا از هر جهت لازم براى خودشان و مورد احتیاجشان بود از آن استفاده ننمودند و به مستحق تسلیم کردند. (9)

[سیوطى از علمای اهل تسنن در الدّر المنثور] در ذیل تفسیر آیه‏ وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ ... در سوره «هل اتى» گفته است: «ابن مردویه» از «ابن عباس» روایت کرده است که آیه ‏وَ یُطْعِمُونَ ... در شأن حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام، دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، نازل شده است. (10)

 

پی نوشت ها:

1. سوره آل عمران، آیه61

2. شواهد التنزیل،حاکم حسکانی، ترجمه احمد روحانى‏، ص 66 ناشر: دار الهدى‏ قم

3. ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ،ج‏1،ص 158   

4. سوره احزاب آیه 33، ترجمه آیت الله مکارم

5. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمد باقر ساعدى‏، ج‏ 1، ص 371، انتشارات فیروزآبادى‏قم‏

6. سوره شوری، آیه 23، ترجمه آیت الله مکارم

7. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت،  ج‏1، 434   

8. سوره انسان آیه 9 ترجمه آیت الله مکارم

9. ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى، ص  163   

10. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏1 ،ص 423


+نوشته شده در سه شنبه 90/2/13ساعت 2:1 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



طرز برخورد با کودک بدخلق

 
علل بدرفتاری کودکان و راه‌های مقابله با آن از نظر روان‌پزشکان کودک
یکی از مشکلات والدین در تربیت کودکان وقتی پیش می‌آید که کودک به علل گوناگونی دچار اختلالات خلقی می‌شود. اغلب والدین نمی‌دانند دلیل این بدرفتاری‌ها و کج‌خلقی‌ها چیست و گاهی واکنش‌های تندی را در پاسخ به این رفتارها نشان می‌دهند که باعث تشدید آن رفتار می‌شود؛ غافل از این‌که به گفته روان‌شناسان کودک، اگر این اختلالات خلقی، ژنتیکی نباشد، معمولاً ریشه در رفتار نادرست والدین دارد.
کودکان آمیزه‌ای از رفتار بزرگ‌ترها و محیط زندگی خود هستند و نباید آنها را به دلیل رفتارهای بد سرزنش کرد. روان‌شناسان بر این باورند که در مرحله اول باید به اصلاح رفتار والدین در قبال کودکان پرداخت و پس از ارایه آموزش‌ها ومهارت‌های لازم به آنها، مشخص کرد که علت اختلالات خلقی در کودک چیست تا با کنترل شرایطی که بدرفتاری را تشدید می‌کند شروع به شخصیت‌سازی در کودکان کرد.
دکتر کتایون خوشابی، فوق‌تخصص روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان، درباره علل بدرفتاری کودکان می‌گوید: «در مقابله با کودکان بدرفتار، والدین به هیچ وجه نباید رفتار نامناسبی از خود نشان دهند؛ مثلابددهنی کودکان یکی از مشکلات والدین است که در بسیاری از موارد، خود والدین در بروز آن نقش دارند و کودکان صرفاً از روی تقلید این الفاظ را به کار می‌برند. بعضی واکنش‌های غلط والدین نیز باعث تقویت رفتارهای نادرست کودک می‌شود؛ مثلا لبخند زدن اتفاقی به حرف زشتی که یک کودک دوسه ساله می‌زند و یا پاسخ مثبت دادن به خواسته‌های کودک وقتی که از داد و فریاد و بددهنی برای رسیدن به خواسته‌اش استفاده می‌کند. به این‌ ترتیب، این مشکلات رفتاری در کودک نهادینه می‌شود و او یاد می‌گیرد تا با داد و فریاد و بددهنی به خواسته‌اش برسد.»
دکتر میترا حکیم شوشتری، فوق تخصص روان‌پزشکی کودک و نوجوان، نیز بر این باور است که یکی از مهم‌ترین اصول در تعلیم فرزندان ارایه یک الگوی صحیح و سالم است. در واقع بچه‌ها از بزرگ‌ترها یاد می‌گیرند چگونه رفتار کنند و زمانی که ببینند والدین با یکدیگر به درستی و با محبت حرف می‌زنند، رفتارهای مناسب اجتماعی را یاد می‌گیرند و کمتر رفتارهای ناهنجار از خود بروز می‌دهند. رسانه‌ها نیز با آنچه تولید می‌کنند، کودک را در برابر فرهنگ خاصی قرار می‌دهند. کودکان در حالت کلی و از نظر روانی تمایل دارند اطرافیان را خشنود نگه دارند و اگر رفتار بدی نشان می‌دهند باید به دنبال علت آن بود که در برخی موارد کودک‌آزاری و تهدید عامل این رفتار است و بدرفتاری، پاسخی به این ریشه‌ها است.
دکتر خوشابی می‌گوید: «سرزنش و انتقادهای مکرر عامل مهمی‌ در تشدید رفتارهای بد در کودکان است. کودکانی که مرتباً رفتار آنها مورد نکوهش قرار می‌گیرد و رفتارهای مثبت‌شان تشویق نمی‌شود، بدرفتار می‌شوند. در برنامه‌های رفتاری همواره تشویق مورد تأکید است و در صورتی که تشویق موثر نبود، تنبیه به صورت محرومیت از برخی مسایل در نظر گرفته می‌شود و درباره این محرومیت نیز باید از پیش به کودک هشدار داده شود. ضرورت دارد تا به تفاوت‌های فردی کودکان توجه شود و هر کودکی در جایگاه خودش تشویق شود.»

طرز برخورد با کودک بدخلق

شیوه مقابله با بدرفتاری در کودکان
کودکان از بدو تولد، بی‌تربیت یا گستاخ و زورگو و خودخواه نیستند. این خصوصیات رفتاری، اکتسابی‌اند زیرا کودکان حس می‌کنند با بروز این حرکات به آنچه می‌خواهند می‌رسند، مگر اینکه به موقع مداخله کرده و به کودک نشان دهید که این رفتارهای عجیب و غریب، فایده‌ای ندارد و تنها باعث بدتر شدن شرایط می‌شود.
قاطعانه بگویید «نمی‌خرم»؛ بدون احساس گناه!
با گفتن کلمه «نمی‌خرم» به کودک‌تان احساس گناه نکنید. مشاجره‌های بین والدین و فرزندان معمولاً خوشایند نیست و ممکن است بارها پیش آمده باشد که فرزندتان از تصمیم‌گیری شما خوشش نیامده است. در تعطیلات و جشن تولدها، از کودکتان بخواهید فهرستی از آنچه را که دوست دارد تهیه کرده و آن چیزهایی را که بیشتر دوست دارد در اولویت قرار دهد. خردسالان را تشویق کنید آن چیزی را که دوست دارند با نقاشی برایتان بکشند.
توصیه دیگر این است که موقع پخش پیام‌های بازرگانی، تلویزیون را خاموش کنید. تحقیقات نشان داده است که هر چه کودکان کمتر پیام‌های بازرگانی تلویزیون را ببینند کمتر برای خرید چیزهای جدید بهانه‌گیری می‌کنند. به کودک خودتان یاد بدهید آنچه دارد را به دیگران نیز ببخشد. می‌توانید گهگاه از او بخواهید و به او بیاموزید که بخشی از هزینه‌هایی را که برای خرید لوازم مورد نیاز او کنار گذشته‌اید با کمال رضایت به یک موسسه خیریه ببخشد.
ناسزا گفتن را ممنوع کنید!
به زبان آوردن کلمات ناپسند و غیرمجاز را برای کودک ممنوع کنید. این قانون را برای او شرح دهید: «وقتی از چیزی مطمئن نیستی، آن را به زبان نیاور.»
هر زمان که فرزندتان ناسزایی را به زبان آورد، بلافاصله آن را به فهرست کلمات غیرمجاز او اضافه کنید. توضیح دهید که چرا ناسزاگویی، کاری زشت و غیرقابل قبول است و بسیاری از مردم به زبان آوردن این کلمات را نادرست می‌دانند. کلمه مورد قبول را جانشین آن کنید. کلمات خنده‌داری را که اصلا ناخوشایند نیستند، انتخاب کنید تا به جای کلمات نامناسب استفاده شود و یا اینکه فرزندتان خودش از کلماتی استفاده کند که بار منفی ندارد؛ مثلا «بی‌ادب» را می‌‌توانید جایگزین ناسزایی کنید که کودک‌تان به زبان می‌آورد. وقتی که فرزند خردسال‌تان برای اولین بار کلمه نادرستی را تلفظ کرد، به او بگویید: «در خانواده ما از این کلمات استفاده نمی شود» و به کودکان بزرگ‌تر گوشزد نمایید که «شما به خوبی با قوانین این خانه آشنایی دارید» و یا «دیگر نمی خواهم این کلمه را از تو بشنوم.»
مقابله با سرپیچی و نافرمانی
توضیح دهید که از او چه انتظاراتی دارید. قاطعانه به او بگویید: «وقتی دارم با تو جدی صحبت می‌کنم، حواست را جمع کن.» همچنین می‌توانید بگویید: «اگر واقعاً دلیل خوبی برای انجام ندادن کاری داری می‌توانی با لحن مودبانه‌ای آن را به من بگویی.» هر گاه او با شما بحث می‌کند، خواسته خود را کلمه به کلمه برای او تکرار کنید. به طور مثال بگویید: «شام ساعت 7 حاضر است، باید دقیقاً در همان ساعت سرشام حاضر شوی.» به او حق انتخاب بدهید تا کمی آزادی عمل داشته باشد. از او بپرسید: «هنوز بعضی کارهایت را انجام نداده‌ای؛ آیا مایلی آنها را الان انجام دهی یا بعد از شام؟» گاهی اوقات هم با او کنار بیایید؛ مثلا بگویید: «الان وقت انجام تکالیفت است ولی تو داری بازی می‌کنی. بهتر نیست بازی‌ات را تا نیم ساعت دیگر تمام کنی و پس از آن به تکالیفت برسی؟» با او اتمام حجت کنید و توضیح دهید که اگر آنچه را که شما از او می‌خواهید انجام ندهد، باید منتظر عکس‌العمل شما و نتیجه عمل خود باشد.

+نوشته شده در پنج شنبه 89/12/26ساعت 11:27 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



خوش اخلاقی

 

امیر المومنین على(علیه السلام): چه بسیار انسان هاى عزیزى که اخلاق بد ایشان را ذلیل ساخته است و چه بسیار انسان هاى ذلیلى که با اخلاق خوش به عزت رسیده‏اند.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه واله): آنگاه که خداوند ایمان را آفرید آنرا به خوش اخلاقى و سخاوت تقویت نمود و همچنین هنگامى که کفر را آفرید آنرا نیز به بد اخلاقى و بخل تقویت نمود.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه واله): کاملترین مردم از حیث ایمان و شبیه‏ترین آنها به من، خوش اخلاق ترین آنها است.
 

امام علی(علیه السلام): اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند.
 


رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می رود، تقوای الهی و خوش خلقی است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بدرستی که اخلاق نیکو لغزش ها را ذوب می کند، همان گونه که آفتاب یخ را. پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمود: به درستی که بنده، در سایه خوش خلقی خود به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت می رسد، در حالی که ممکن است عبادتش ضعیف است. در مقابل نقل شده که فرمود: به راستى ممکن است بنده‏اى به خاطر بداخلاقى به پائین‏ترین درکات جهنم سقوط نماید.
على(علیه السلام) فرمود: اخلاق بد ، بدترین همنشین انسان است، دوستان انسان را فرارى مى‏ دهد و چیزى وحشتناک‏تر از بداخلاقى نیست.
از امیرمؤمنان على(علیه السلام) پرسیدند: چه کسى غم و اندوهش از همه بیشتر است؟ فرمود: کسى که از همه اخلاقش بدتر است!
امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: چهار چیز است به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستى در سخن گفتن و اداء امانت، و عفّت شکم (پرهیز از حرام) و حسن خلق.

بطور خلاصه قدرت خوش اخلاقی عبارتست از :
 


1- تقویت موقعیت اجتماعی:
2- تقویت ایمان
3- تقویت درجات معنوی
4- تقویت روزی
5- تقویت پیوند دوستی
6- تقویت سلامتی و سعادت

+نوشته شده در پنج شنبه 89/12/26ساعت 11:25 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



سؤال: چرا ائمه با علم به شهادت خود، به استقبال مرگ می رفتند؟

پاسخ: ابتدا لازم است به این نکته توجه کنیم که امام دارای دو علم می باشد: علم غیب و علم عادی.


علم غیب امام
امامان معصوم علیهم السلام بر حسب مقام امامت خویش کامل ترین انسان و مظهر تام اسماء و صفات الهی بوده و به اذن خداوند نسبت به بسیاری از امور که بر مردم مخفی است، علم داشته اند؛ امّا باید توجه نمود که این قسم از علم امام علیه السلام تأثیری در عمل و ارتباطی با تکالیف او ندارد؛ زیرا این علم از قبیل اموری است که قضای الهی به آنها تعلق گرفته، و حتمی الوقوع می باشند و بر این اساس، تکلیفی به چنین علمی تعلق نمی گیرد و همچنین به خواست و اراده امام علیه السلام قابل تغییر نمی باشد؛ به جهت اینکه تکلیف و خواست و اراده در افعال ممکن (چیزی که وقوعش امکان دارد) و با قید امکان تعلق می گیرد؛ مثلاً انسان می تواند امری را که امکان شدن و نشدن دارد، اراده کند و برای خود مقصد و هدف قرار دهد و برای تحقق بخشیدن به آن تلاش کند، امّا اگر فعلی قضاء حتمی است (حادثه ای است که علم و اراده خدا بر آن تعلق گرفته و حتما باید واقع شود و به هیچ عنوان قابل تغییر و تبدیل نیست)، اراده وتکلیف به آن تعلق نمی گیرد؛ زیرا اراده و عدم اراده و قصد و عدم قصد انسان کمترین تأثیری در آن (از آن جهت که شدنی است) ندارد و بر این اساس، می توان گفت که علم امام علی علیه السلام و امامان دیگر علیهم السلام به شهادتشان از این قبیل بوده است و چون قضاء حتمی الهی به آن تعلق گرفته، اراده و قصد آنان در آن تأثیری نداشته و همیشه متعلق قضای الهی، و مشیت او مورد رضای امام بوده است؛ چنان که از امام حسین علیه السلام نقل می شود که در روز عاشورا فرمود: «اِلهی رِضا بِقَضائِکَ؛ پروردگارا! به قضای تو راضی هستم.»


علم عادی امام
قسم دوم علم امام، علم عادی است، از آن باب که پیامبر و امام علیه السلام بشری هستند همانند سایر افراد بشر؛ لذا اعمالی که در مسیر زندگی انجام می دهند، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی است. امام نیز مانند دیگران، خیر و شرّ و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص می دهد و آنچه را که شایسته اقدام می بیند، اراده می کند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به هدف می رسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمی رود و اینکه امام علیه السلام به اذن الهی به جزئیات حوادث (چنان که شده و خواهد شد) واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری وی ندارد.

توضیح اینکه: از آنجا که پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام از جنس بشر بودند  ولذا مانند سایر مردم زندگی می کردند، در اعمال و رفتار مانند یک بشر عادی عمل می نمودند؛ با همین چشم می دیدند، با همین گوش می شنیدند، بر طبق ظواهر و شواهد داوری می کردند، گاهی مشورت می کردند، برای معالجه بیماریها به پزشک و در قیمتها به کارشناسان مراجعه می کردند، مصائب و حوادثی برایشان اتفاق می افتاد، با مشکلات مواجه می شدند، در جنگها شکست می خوردند، زخمی می شدند، مسموم می شدند و... و چون بنا بود مانند مردم عادی زندگی کنند و مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازند و مردم نیز با رغبت و اختیار ایمان بیاورند، از علم غیب استفاده نمی کردند؛ لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش می آمد که ارتکاب آن (ولو از روی سهو) در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام امامت و عصمت لطمه می زد، و یا دانستن یک امری برای اثبات امامت لازم می شد، از پشتوانه های غیبی بهره مند می شدند

روایات نیز این مطلب را تأیید می کند؛ چنان که حسن بن جهم می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: همانا امیرالمؤمنین علیه السلام قاتل خود را شناخته بود و می دانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته می شود، و چون نعره مرغابیها را در خانه شنید، فرمود: «اینها نعره زنانی هستند که نوحه گرانی پشت سر دارند.» و وقتی ام کلثوم به او عرض کرد: کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت، دیگری را بفرستی، آن حضرت قبول نکرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که می دانست ابن ملجم او را با شمشیر می کشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. امام رضا علیه السلام فرمود: «آنچه گفتی، درست است، ولی خود آن حضرت اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود.»

مرحوم علامه مجلسی رحمه الله در توضیح این روایت می گوید: کسی که مقدرات خدا و علل و اسباب آنها را نمی داند، می تواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن مکلف نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم می آید که هیچ یک از مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس امامان ما علیهم السلام به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع می شود، عالم اند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند؛ چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام منافقین را می شناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولی مکلف نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب قتل و طرد از آنها مشاهده نشود).

همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام با آنکه می دانست در ظاهر بر معاویه پیروز نمی شود و معاویه پس از وی خلافت می کند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن حضرت خبر می داد که من کشته می شوم و پس از من، معاویه بر شیعیانم تسلط پیدا می کند.

همچنین امام حسین علیه السلام می دانست که اهل عراق با او پیمان شکنی می کنند و خود او به همراه اولاد و اصحابش کشته می شوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب خداوند مکلف نبود به عراق نرود، و جان خود را حفظ کند.

به عبارت روشن تر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد شهادت ائمه علیهم السلام مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و گریز از این نوع قضایا غیر ممکن است.


+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 4:11 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



سؤال: اگر خدا جنسیت ندارد، چرا باید خانمها در نماز پوشش کامل داشته باشند؟
جواب: پاسخ این سؤال طى مراحل زیر بیان مى‏شود:
1. خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است و نسبت به خداوند جنسیت معنى ندارد و از طرفى، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بیناست. پس لزوم رعایت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و یا مذکر بودن خداوند نیست.
2. رعایت حجاب در نماز و غیر نماز فقط بر زنها واجب نیست، بلکه حفظ حجاب در محدوده معین بر مردان و زنان هر دو لازم است؛ مثلاً پوشانیدن عورت و بعضى قسمتهاى بدن از دید انسانهاى دیگر بر مردان و زنان واجب است. همچنین نماز خواندن با بدن برهنه در مردان و زنان هر دو موجب بطلان نماز است.
بنابراین، رعایت حجاب براى انسانها گاهى به خاطر وجود انسانهاى نامحرم است و گاهى به خاطر صحت عبادت است که در بعضى موارد هر دو علّت با هم جمع مى‏شوند، مثل نماز خواندن در حضور اشخاص نامحرم و گاهى فقط به خاطر صحت عبادت است، مثل نماز خواندن در اتاق در بسته و تنها. اختلاف بعضى شرائط این دو حالت، بهترین گواه بر مطلب است؛ مثلاً طهارت و مباح بودن لباس در نماز شرط است، اما در حفظ حجاب از نامحرم شرط نیست.
3. اهداف، حکمتها و فوائدى که از رهگذر انجام دستورات الهى به انسان مى‏رسد، متناسب با ساختار وجودى اوست که مرکب از بعد مادى و معنوى، یعنى جسم و روح است و دستورات الهى زمینه را براى سعادت دنیایى و اخروى آماده مى‏کند.
پس اگر در موردى به منافع مادى یک عمل پى‏نبردیم، دلیل بر بى‏هدفى و ناقص بودن آن عمل نیست و از آنجا که عقل و فهم آدمى مانند اصل وجودش محدود است، پس به فوائد و حکمتهایى که خالق نامحدود وضع کرده، به طور کامل پى نخواهد برد، مگر اینکه معصومین‏علیهم السلام از زبان وحى خبر دهند.
بنابراین، آنچه را که ذیلاً به عنوان حکمت و فائده حجاب در حال نماز ذکر مى‏کنیم، تنها گوشه‏اى از فوائد و حکمتهاست و اگر در موردى به حکمت و هدف دستورى پى نبردیم، بى‏نیاز از انجام آن نمى‏شویم، بلکه بعضى عبادات تعبدى محض‏اند؛ یعنى مأمور به انجام آن هستیم؛ چون خداى حکیم و علیم که خواهان سعادت و کمال انسانهاست، امر فرموده؛ چنان که اگر پزشک ماهر امر به خوردن دارویى کند، هر چند حکمت آن را ندانیم، انجام مى‏دهیم.
با توجه به نکات فوق، به ذکر چند فائده و حکمت براى حجاب در نماز بسنده مى‏کنیم:
اول: انسان در حال عبادت در حضور خاص خداوند و در حال راز و نیاز است. در چنین حالى مناسب است بهترین لباس را بپوشد که براى زن همان پوشش کامل است که نشانه عفت و پاکدامنى او مى‏باشد و بهترین حالات او را منعکس مى‏کند و براى مرد هم علاوه بر اینکه پوشش عورت لازم است، مناسب است لباسهاى خود (رداء و عباء) و عمامه را بپوشد. سر وقت نماز خواندن، رو به قبله بودن، پوشش کافى و ... هر چند نسبت به خداوند فرقى نمى‏کند، اما نسبت به انسان و سیر مراحل تکامل و تربیتش خیلى مهم است و هدف تکلیف نیز همین است.
دوم: نوع عبادات، در قالب و آداب ظاهرى و شرائط خاصى عرضه شده که هر کدام علاوه بر اهمیت و سازندگى ظاهرشان در شخصیت انسانى، باطن و اسرارى هم دارند که اهل دل به ویژه اولیاء الهى از این ظواهر عبور مى‏کنند. امامان معصوم‏علیهم السلام در فرصتهاى مناسب به اندازه استعداد و توان درک مخاطبین پرده از اسرار این شعائر و مناسک و عبادات برداشته‏اند.
امام صادق‏علیه السلام فرمودند: "جامه براى مؤمنان نعمتى از جانب خداوند است که مواضع شرمگاه بدن با آن پوشیده مى‏شود ... و چون آن را مى‏پوشى، تو را به خودپسندى و ریا و خودآرایى و فخر فروشى و بزرگ‏منشى وادار نکند ... پس چون جامه‏ات را پوشیدى، به یاد آن باش که خداى تعالى گناهان تو را با رحمتش پوشانده، و لباس صدق و راستى را بر خود بپوش؛ همان‏گونه که پیکر ظاهر خود را با جامه‏ات پوشاندى و باید باطنت در پوشش ترس و ظاهرت در پوشش اطاعت باشد! این نعمت خداوند که لباس فرستاد تا عورت ظاهرى‏ات پوشیده بماند، باید مایه عبرت تو شود تا با لباس توبه، عورتهاى باطنى خود را بپوشانى و هیچ کس را به عیبش رسوا نکنى... ."


+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 4:7 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



 در قرآن کریم تصریح شده است که: «مشرق و مغرب از آنِ خداست و به هر طرف که رو کنید، خدا آنجاست»؛ «وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ». عده ای با توجه به این آیه شریفه، این سؤال را طرح می کنند که اگر به هر سو رو کنیم آنجا محل حضور خداست، پس چه لزومی دارد که نماز را رو به سوی قبله انجام دهیم؟! آیا مفهوم این کار محدود کردن ذات خداوند در جهت معیّنی نیست؟! در پاسخ به این پرسش می توان گفت:

1. توجه به قبله هرگز به معنای محدود نمودن ذات پاک الهی در سمت معیّنی نیست؛ بلکه هدف از این حکم، نظام مند کردن عبادت بندگان است. مسئله نظم در امور مادی و معنوی ـ علاوه بر اینکه مورد تأکید دین مبین اسلام است ـ در میان تمام ملل جهان نیز یک امر پسندیده و مطلوب می باشد.

2. توجه عموم مسلمانان جهان به یک مرکز مقدس (کعبه)، آن هم در هر شبانه روز پنج مرتبه، روح وحدت و یگانگی را در دل و جان آنان می پروراند؛ اجتماعات مختلف اسلامی را از شرق و غرب عالم به هم مربوط می سازد و اساس و جوهره تعلیمات جهان اسلام را به صورت «وحدت در هدف و عقیده» به دنیا نشان می دهد. این عمل آثار تربیتی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی خاصی را برای مسلمانان و جامعه اسلامی به ارمغان می آورد و در واقع، خانه کعبه و توجه همه به سوی آن رمز و اشاره ای به وحدت مسلمانان است.

کوتاه سخن اینکه فلسفه عبادت، توجه دادن بشریت به یک نقطه مرکزی است، و آن نقطه مرکزی به ظاهر و در عالم ماده، در کعبه متجلی است، و در عالم معنا و واقع، به خداوند یکتا منتهی می شود. به قول شاعر:

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

3. نمازی که رو به سوی کعبه صورت می گیرد، باعث تجدید خاطره ایثارگری و شرک ستیزی حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام است، تا بدین وسیله تنفر از کفر و شرک پیوسته در دلها زنده بماند و مسلمانان لحظه ای از ابراز نفرت و برائت از کافران و مشرکان غافل نباشند.

4. خانه کعبه و توجه به آن، در واقع یکی از راههای آزمایش پایداری بندگان است و خداوند از این طریق انسانهای فرمانبردار را از انسانهای سرکش و عصیانگر جدا می سازد؛ در قرآن کریم می خوانیم: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْها إلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ»؛ «و ما آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی را که از پیامبر پیروی می کنند از آنهایی که به زمان جاهلیت باز می گردند، مشخص کنیم.»

اگر چه در آیه مذکور فلسفه تغییر قبله مطرح شده است؛ اما در نگاه دیگر، با بیان بسیار ظریفی حکمت توجه به قبله را نیز روشن می سازد، و آن این است که اساس جعل قبله و هدف از آن، آزمایش بندگان است.

امام امیرمؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید: «اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ اختَبَرَ الأَوَّلینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَی الآْخرینَ مِنْ هذَا الْعالَمَ بِأَحجارٍ لاتَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ وَلاتُبْصِرُ وَلاتَسْمَعُ فَجَعَلَها بَیْتَهُ الْحَرامَ «الَّذی جَعَلَهُ لِلنّاسِ قِیاما»؛ همانا خداوند سبحان، انسانهای پیشین از آدم علیه السلام تا دیگران از این جهان را با سنگهایی آزمایش کرد که نه زیان می رسانند و نه نفعی دارند، و نه می بینند و نه می شنوند. این سنگها را خانه محترم خود قرار داد؛ همان خانه ای که آن را عامل پایداری مردم گردانید.»

5. خداوند خانه کعبه را مظهر تواضع بندگان در مقابل عظمت خویش و نشانه ای گویا برای اسلام قرار داده است. بنابراین، نماز خواندن به سوی کعبه، یعنی بندگی و کرنش در برابر عظمت خداوند و حفظ شعائر الهی و نشانه های دین مبین اسلام. امام علی علیه السلام فرمود:

«وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ، الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلأْنامِ، یَرِدوُنَهُ وُرُود الأَنْعامِ، وَ یَأْلَهُونَ إلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ، وَ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ... جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَتَعالی لِلإْسْلامِ عَلَما؛ خداوند حجّ خانه محترم خود را بر شما واجب کرد؛ همان خانه ای که آن را قبله گاه انسانها قرا داد، که چونان حیوانات [تشنه] بر آن وارد می شوند، و مانند کبوتران به آن پناه می برند. خدای سبحان، کعبه را نشانه تواضع بندگان در برابر شکوه و عظمت خود، و اعتراف آنان به بزرگی و قدرت الهی... و نشانه ای گویا برای اسلام قرار داد.»

+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 4:6 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



می دانیم همه آنان که به سوی خدا می روند و به پرستش و عبادت روی می آورند دارای انگیزه یکسانی نیستند، باید دید برترین آن ها کدامند؟

قال الامام الحسین علیه السلام:

«ان قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار، و هی افضل العبادة.»

امام حسین علیه السلام فرمود:

«همانا مردمی خدا را برای شوق بهشت پرستش می کنند که این پرستش تجار است.

و همانا مردم دیگری خدا را از روی ترس می پرستند که این پرستش بردگان است.

و همانا مردمی خدا را از روی شکر و سپاس عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است و این نوع پرستش والاترین نوع عبادت است.»


+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 4:0 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.

قال الامام الحسین علیه السلام:

«افعل خمسة اشیاء و اذنب ما شئت، فاول ذلک: لا تاکل رزق الله و اذنب ما شئت، و الثانی: اخرج من ولایة الله و اذنب ما شئت، و الثالث: اطلب موضعا لا یراک الله و اذنب ما شئت، و الرابع: اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت، و الخامس: اذا ادخلک مالک فی النار فلا تدخل فی النار و اذنب ما شئت.»
امام حسین علیه السلام فرمود:

«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن.

اول: روزی خدا را مخور و هر چه می خواهی گناه کن.

دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن.

سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن.

چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن.

پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن.»

جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های طرح شده چاره ای جز توبه نداشت.


+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 3:59 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



تلاش تبلیغاتی اهل بیت امام حسین (ع)

بعد از حادثه عاشورا، کاروان اسیران کربلا در کوفه، شام و سپس مدینه، با خواندن خطبه، سرودن شعر، پاسخگویی به مخالفان و سوگواری، پیام حماسه حسینی را به مردمان این نواحی انتقال دادند و بزرگترین تاثیر را برجای نهادند . اثری که سخنان فرزندان و خواهران امام حسین علیه السلام در اجتماع کوفه و شام برجای گذاشت، از اثر کشته شدن شهیدان کربلا کمتر نبود .

محور تبلیغات کاروان اسیران، معرفی ارزشهای دینی، وصف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و انتساب اهل بیت او، نکوهش مردمی که عکس العملی درباره جنایات و ستمهای امویان از خود بروز ندادند، افشای جنایات بنی امیه، حمایت از قیام حسینی و جلوگیری از تحریف حادثه عاشورا بود . در واقع بازماندگان این قیام از فرصت تماس گرفتن با مردم در بلاد گوناگون به بهترین وجه بهره برداری کردند و این دشمنان نادان آنان بودند که با اسارت این عزیزان و انتقال آنان به شام، زمینه تبلیغاتی خوبی برای روشن شدن حقایق و افشای مفاسد امویان فراهم آوردند .

ندبه و سوگواری در کربلا
در خود کربلا زینب کبری علیها السلام از راه گریه، تبلیغات خود را آغاز نمود . چون حضرت زینب علیها السلام بر بالین پیکر پاک حضرت امام حسین علیه السلام رسید، سخنی بر زبان جاری نمود که با شنیدن آن دوست و دشمن به گریه و زاری پرداخت و چنان ماتم سرایی در صحرای کربلا برای شهیدان نینوا صورت گرفت که چشمه اشک را در آن کویر غم جاری ساخت . «قروة بن قیس حنظلی » نقل می کند: به خدا سوگند زینب را هرگز فراموش نمی کنم که برای برادرش ندبه می کرد و با صوت حزین و قلب داغدار می گفت: «وا محمداه! صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبناتک سبایا الی الله المشتکی والی محمد المصطفی والی علی المرتضی;  ای محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند، این حسین علیه السلام است که به خون آغشته و اعضایش قطع شده است . و دخترانت اسیرند . به خدا و محمد مصطفی و علی مرتضی شکایت می برم .»

این نوحه و ماتم داری، خود حرکتی تبلیغی بود .

همچنین وقتی امام سجاد علیه السلام بدن مطهر امام حسین علیه السلام را در میان قبر نهاد، خطاب به پدرش گفت: «طوبی لارض تضمنت جسدک الشریف اما الدنیا فبعد مظلمة والاخرة فبنورک مشرقة . اما الحزن فسرمد واللیل فمسهد حتی یختار الله الی دارک التی انت مقیم بها فعلیک منی السلام یابن رسول الله ورحمة الله »  ; خوشا به حال زمینی که بدن شریف تو را در برگیرد . دنیا بعد از این تاریک و آخرت به نور تو روشن است . اما اندوه، همیشگی و شب [من]، بی خواب است، تا خداوند به سوی خانه تو که در آن جای گرفته ای اختیار کند [و مرا به آنجا بیاورد] . پس ای فرزند رسول خدا! سلام من و رحمت خداوند بر توباد .»

این عبارات نیز کاملا بار تبلیغی دارند .

در کوچه های کوفه
کوفه به منزله قلب عراق بود و در مدت پنج سال مرکز حکومت علی علیه السلام به شمار می رفت و همواره کانون شیعیان و پایگاه دوستان آن بزرگوار به حساب می آمده است . اهل بیت نیز چند سال قبل در این شهر با احترام فراوان زندگی می کردند، اما اکنون زینب کبری علیها السلام و فرزندان علی وارد این دیار می شوند، در حالی که اسیرند .

ابن زیاد با آنکه با ایجاد اختناق و فشار سیاسی بر اوضاع کوفه مسلط شده است اما از این واقعیت هراس دارد که مبادا مردم از خواب مرگبار خویش بیدار شوند و حرکتی عمومی ریشه های حیات ننگین او را قطع کند; به همین دلیل دستور حکومت نظامی داد . آنگاه به فرمان وی خاندان فضیلت در حالی که سرهای شهیدان بر بالای نیزه در پیشاپیش آنان بود وارد کوفه شدند .

زینب کبری گرچه در شرایط نگران کننده ای قرار داشت، ولی از فرصت پیش آمده استفاده و شروع به سخنرانی کرد . در آغاز نسب خویش را معرفی کرد تا نگاههای تحقیرآمیز کوفیان را به دیده احترام مبدل سازد . سپس تماشاگران را که در حال گریستن بودند مذمت نمود و گفت: «یا اهل الکوفة یا اهل الختل والغدر اتبکون فلا رقات الدمعة ولا هدات الرنة; ای مردم کوفه! ای اهل فریب و خدعه! آیا می گریید؟ هنوز اشک [های ما] خشک نشده و ناله ها [یمان] خاموش نگردیده است .» و بعد جنایات و اعمال زشت آنان را در خصوص حوادث کربلا افشانمود .  

دختر بزرگوار علی علیه السلام این خطبه آتشین را چنان عالی و کوبنده بیان کرد که راوی می گوید: به خدا سوگند من زنی را در نهایت عفت ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید، آن گونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می شود .
عکس العمل این خطبه در میان مردم چنان بود که راوی می گوید: سوگند به خداوند در آن روز مردم کوفه را دیدم که بهت زده اشک می ریزند و از شدت غم دستها را بر دهان گرفته و انگشتهای خود را گاز می گیرند .   سخنان زینب کبری چون صیحه ای آسمانی بود که محیط کوفه را فرا گرفت و در آن اثر عمیق و جانسوزی گذارد .

حزیم بن شریک اسدی می گوید: امام سجاد علیه السلام به سوی مردم بیرون آمد و اشاره کرد که سکوت کنند، چون همه خاموش شدند، حضرت خطبه ای برای آنان خواند . در این خطبه محورهای ذیل بیان گردید:

1 . معرفی خود و خاندان عصمت و طهارت و جد و پدرش;

2 . گزارش جنایات کربلا و فجایع عاشورا;

3 . تذکر به مردم کوفه در مورد نامه نگاری و دعوت از امام حسین علیه السلام و بی وفایی آنان نسبت به امام .

پس از خاتمه خطبه امام سجاد علیه السلام صدای گریه از هر سو بلند شد و مردم به یکدیگر می گفتند: هلاک شدید در حالی که نمی دانید . و چون امام علیه السلام فرمود: «رحم الله امرا قبل نصیحتی وحفظ وصیتی فی الله وفی رسوله وفی اهل بیته فان لنا فی رسول الله اسوة حسنة; خدا رحمت کند کسی را که پند مرا بپذیرد و سفارشم را در راه خدا و رسولش و اهل بیت او مراعات کند; زیرا برای ما در [پیروی] از رسول خدا سرمشقی نیکوست » ، جمعیت یکپارچه گفتند: ای فرزند رسول خدا! همه گوش به فرمانت هستیم . حرمت و حقتان را پاس می داریم و از تو روی نمی گردانیم، ما را به فرمان خود مامور کن ... آماده ایم که خونخواهی و انتقام شما و خود را از آنان که به ما و شما ستم کردند بگیریم . اما امام علیه السلام به حیله گری آنان و رفتارشان با امام حسین علیه السلام اشاره نمودند و از کوفیان خواستند: «لاتکونوا لنا ولا علینا; نه با ما باشید و نه بر ضد ما .» 

خطبه ها و سخنان اهل بیت علیهم السلام و گفتار آن گویندگان شجاع، فصیح و بلیغ در سینه های مردم جای گرفت و دلهایشان را تکان داد و پرده های گمراه کننده را بالا زد و تشخیص مردم را به کلی تغییر داد و آنان را به ارزش این قیام مقدس متوجه ساخت و مجال تحریف و تفسیر چهره این واقعه تاریخی را از دشمن گرفت   و این نتایج را در برداشت:

1 . اعتراض و نارضایتی مردم کوفه آن چنان اوج گرفت که مرجانه مادر عبیدالله به فرزندش گفت: ای خبیث! پسر پیامبر را کشتی، به خدا سوگند هرگز بهشت را نخواهی دید .

خولی جنایتکار که سر امام حسین علیه السلام را به خانه آورد، خواست در زیر یکی از وسایل نان پزی پنهان کند . همسرش به وی گفت: از سفر چه آورده ای؟ گفت: سر حسین علیه السلام را، زنش او را مذمت کرد و گفت: وای بر تو، مردم با طلا و نقره به خانه باز می گردند و تو سر پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به منزل آورده ای . به خدا قسم هیچ گاه در کنارت نخواهم بود، پس برخاست و از او دور شد . 
همچنین عبیدالله ابن زیاد از سوی عبدالله عفیف و زید بن ارقم مورد مؤاخذه ای تند و خشن قرار گرفت .

2 . در اولین سال شهادت امام حسین علیه السلام، گروهی از کوفیان به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، عبدالله ازدی، عبدالله تمیمی، و رفاعة بن شداد، هسته مرکزی قیام توابین را به عنوان خونخواهی امام حسین علیه السلام تشکیل دادند . در بصره نیز چنان آشوبی بر علیه ابن زیاد صورت گرفت که با لباس مبدل از آنجا به سوی شام گریخت . 

3 . دومین حرکت تند مسلحانه علیه امویان توسط مختار ابن ابو عبید ثقفی صورت گرفت که در ظرف هیجده ماه حدود 18000 نفر از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به هلاکت رسانید . 

در مرکز قدرت (شام)
شام در سال 14 هجری جزو قلمرو مسلمانان به شمار آمد . مردم این سامان به دلیل حکومت طولانی امیرانی چون خالد بن ولید و معاویه در آن منطقه، شناخت چندانی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان او نداشتند و از اسلام راستین چیزی نمی دانستند .  معاویه آن چنان علیه حضرت علی علیه السلام در شام تبلیغ کرده بود که مردم سب و لعن آن امام را به عنوان سنت و ارزشی اجتماعی تلقی می کردند و کودکان بر این اساس تربیت می شدند . 
تبلیغات گسترده بنی امیه آن چنان بر افکار شامیان تاثیر منفی نهاده بود که به هنگام ورود کاروان اسیران کربلا به این سرزمین، لباس نو پوشیدند و شهر را به بهترین صورت آذین نمودند و به آوازخوانی و شادی پرداختند .   با چنین وضعی تبلیغات اهل بیت در شام با عراق تفاوت دارد; زیرا خاندان امام حسین علیه السلام، زنان و کودکان داغ دیده، به سوی مرکز ثقل قدرت آل امیه قدم می گذارند; شهری که بغض و عداوت خاندان علی علیه السلام چون ابری تیره بر آن سایه افکنده است و قدرت امویان در آن ریشه دار و عمیق است .

ارتشی با ساز و برگ نظامی کافی نمی توانست بر آن دیار استیلا یابد، اما اهل بیت امام حسین علیه السلام می روند تا با سلاحی معنوی و زبان گویایی که دارند بساط این شهر را متزلزل سازند .

در مجلسی که با حضور یزید، سران حکومت، مردم و اهل بیت علیهم السلام در مسجد شام برقرار شد، فرزند معاویه در حالی که نسبت به سر مقدس امام حسین علیه السلام اسائه ادب می نمود، به خطیبی دستور داد بر منبر پانهد و خاندان عصمت و طهارت را مورد ناسزا قرار دهد . او چنین کرد و در این حال امام سجاد علیه السلام فریاد زد: «ویلک ایها الخاطب، اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوا مقعدک من النار; وای بر تو ای سخنگو! خشنودی مخلوق را با سخط و خشم خداوند به دست آوردی; پس جایگاهت از آتش پر باد .»

سپس رو به یزید کرد و فرمود: «یا یزید! ائذن لی حتی اصعد هذه الاعواد فاتکلم بکلمات لله فیهن رضی ولهؤلاء الجلساء فیهن اجر وثواب; ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوبها بروم و سخنانی بگویم که رضایت خدا در آن باشد و برای حاضران، در آن اجر و ثوابی باشد .»

یزید که بر حالات معنوی و مقام علمی امام واقف بود امتناع کرد، ولی با اصرار مردم قبول کرد که امام بر منبر رود . امام در سخنان خویش محورهای ذیل را مطرح فرمود:

1 . فضایل و ویژگیهای خاندان عترت;

2 . ایثار و فداکاری این خاندان در راه خدا، عزت اسلام و تثبیت ارزشهای الهی;

3 . معرفی خویش و پیوستگی آن امام با خوبان و نیکان و حامیان مسلمین و قاتلان منافقین و ناکثین;

4 . چگونگی کشته شدن امام حسین علیه السلام و جنایات دشمنان در کربلا;

5 . ماجرای اسارت زنان و کودکان امام سوم از عراق تا شام .   

این خطبه تاثیر فراوانی بر مردم گذاشت . امام چهارم پا بر منبر گذاشت و چنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها فرو ریخت و شیون از میان مردم برخاست . فرزند امام حسین علیه السلام ضمن خطابه خویش، مقام اهل بیت را در حوزه اسلامی نشان داد و پرده از روی چهره تابناک و فضایل آنان برداشت .   

زینب کبری علیها السلام نیز که تعقیب کننده راه امام حسین علیه السلام و فرمانده جنگ تبلیغاتی علیه امویان بود، باوجود گرفتاریهای فرساینده، نهضت عاشورا را با تمامی ابعادش برای همگان به صورت مهیج و انقلاب آفرین بیان کرد و با سخنان مستدل و کوبنده، سلطه یزید را به تمسخر گرفت و او را مذمت کرد . 

اثرات تبلیغ در شام
1 . نفرت و انزجار عمومی در شام به نحوی بود که در بین مردم کسی نبود مگر آنکه به خاطر کشتن امام حسین علیه السلام، به یزید ناسزا می گفت، او را توبیخ می کرد و از دستگاه اموی فاصله می گرفت .   

سفیر دولت روم - که در بارگاه یزید حاضر بود - از رفتار یزید نسبت به امام حسین علیه السلام و سر مقدس او، برافروخت به حدی که خشم وی یزید را در هاله ای از ناراحتی فرو برد و برای اینکه فریاد اعتراض او را خاموش کند، به جلاد دستور داد او را بکشد . 
یزید نتوانست موج اعتراضات مردم شام را علیه سیاست شیطانی خویش مهار کند، از این جهت در حضور همگان در دمشق خطبه ای خواند و گفت: به خدا سوگند! من حسین علیه السلام را نکشته ام، قاتل او ابن زیاد است، من کشنده او را مجازات می کنم .  

2 . حتی خیانتکاران اموی در شام تحت تاثیر تبلیغات اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتند و به طور روز افزونی با حکومت اموی از در مخالفت در آمدند:

الف) یحیی بن حکم اموی که در دستگاه یزید پست مهمی داشت، وقتی کاروان اسیران و سر شهیدان را مشاهده کرد، با لحن تندی امویان را سرزنش نمود و گفت: میان شما و رسول اکرم صلی الله علیه و آله جدایی افتاد و از این پس در هیچ کاری با شما موافقت نمی کنم . او حتی شخص یزید را نکوهش نمود، که یزید دستور داد با تهدید وی را ساکت نمایند . 
ب) حتی معاویه دوم، فرزند یزید، از پدرش به خاطر جنایتهایش تبری جست تا حدی که بعدا از مقام خلافت استعفا نمود .   

ج) هنگامی که زنان اسیر پس از سخنرانی امام سجاد علیه السلام وارد منزل شدند، زنان آل ابی سفیان با چشمانی پر از اشک از آنان استقبال کردند، دستهای آنان را بوسیدند و سه روز همراه با آنان به سوگواری پرداختند .   طبری می نویسد: هیچ زنی از آل ابوسفیان باقی نماند مگر اینکه نزد اسیران آمد و با آنان به ماتم سرایی مبادرت نمود .   این عزاداری در خانه یزید و دارالاماره آن چنان اثر کرد که مردم تصمیم گرفتند به خانه یزید بریزند و او را به هلاکت برسانند .   

3 . تغییر روش یزید و روی آوردن به حرکت انفعالی و قیافه تزویر گونه به خود گرفتن، یکی دیگر از آثار تبلیغات اهل بیت علیهم السلام بود . به نمونه های زیر توجه کنید:

الف) یزید، ابن زیاد را مورد لعن و نفرین قرار داد و در پاسخ به سخن عبدالرحمن بن حکم گفت: خدا ابن مرجانه را لعنت کند . اگر من در کربلا بودم تا آنجا که در توانم بود خواسته های حسین علیه السلام را برآورده می کردم; گر چه به کشته شدن فرزندانم منتهی می گردید؟!   عبیدالله مرا با این حرکت مورد خشم و غضب مردم قرار داد و نزد آنان منفور ساخت .

ب) یزید برای تثبیت موقعیت متزلزل خویش و نجات از آن وضع انفجارآمیز، به اهل بیت امام حسین علیه السلام متوسل شد و امام سجاد علیه السلام را مورد نوازش قرار داد و همواره می کوشید در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و کنار ایشان باشد . ابن اثیر می نویسد: هیچ شب و روزی بر یزید نمی گذشت جز آنکه علی بن حسین علیه السلام را نزد خود می خواند و مایل بود با آن حضرت بسر ببرد . 

ج) یزید از امام سجاد علیه السلام خواست هر حاجتی دارد مشخص کند، امام سه حاجت را مطرح فرمود:

نخست: مشاهده سر پدرش، دوم: بازگردانیدن اموال غارت شده آنان، سوم: در صورتی که یزید می خواهد او را به قتل برساند، شخص امینی را برگزیند تا اهل بیت را به مدینه برگرداند . یزید با تقاضای اول موافقت نکرد و در مورد دومین حاجت گفت: عوض آن را پرداخت می کنم و در خصوص سومین حاجت، گفت: تو را نخواهم کشت .   
د) بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام یزید برای رجال دیگر نواحی اسلامی و نیز برخی خواص مسلمانان نامه نوشت و در مکتوبات خود خطاب به این افراد خود را در موضوع فاجعه کربلا بی گناه دانست . از محمد حنفیه خواست به مقر خلافت او بیاید . در هنگام ملاقات با وی کشته شدن برادرش را تسلیت گفت و افزود: دلم همچون تو می سوزد! عبیدالله از نظر من آگاه نبود و اقدام به این جنایت نمود .

ه) یزید در صدد آن گردید تا برای برآوردن خواسته امام سجاد علیه السلام، قاتلان شهیدان کربلا را معرفی کند; اما هر کدام را حاضر نمودند، قتل امام و یارانش را به دوش دیگری انداخت . چون شمر را حاضر کردند، گفت: قاتل حسین علیه السلام کسی است که در خزینه ها را به روی سپاهیان گشود و آنان را به کربلا فرستاد . یزید با شرمندگی گفت: برخیزید و بروید، خدا شما را لعنت کند، شما قبلا افتخار می کردید که حسین علیه السلام را کشته اید ولی اکنون همه انکار می کنید . 
و) یزید برای اینکه از هیجانات عمومی بکاهد، به اموری به ظاهر دینی روی آورد و دستور داد قرآنها را به سی بخش تقسیم کنند تا مردم در مساجد قرآن بخوانند . همچنین دستور داد در شهرهای گوناگون عبادتگاههایی ساخته شود . بر این اساس بود که ابن زیاد چهار مسجد در کوفه بنا کرد و سایر کارگزاران یزید نیز به این امور روی آوردند . 
به سوی مدینه
خاندان پیامبر پس از سه روز مجلس سوگواری در شام، این شهر را ترک نمودند و به سوی مدینه حرکت کردند . مدینه مشخصاتی غیر از کوفه و شام داشت:

1 . مرکز وحی و حکومت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، محل تبلیغ رسالت و کانون نشو و نمای اهل بیت علیهم السلام و تلاشهای فرهنگی و اجتماعی آنان بود .

2 . این شهر در میان مسلمین جایگاه ویژه ای داشت و مسلمانان پس از برگزاری مراسم حج به منظور زیارت مرقد مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و بزرگانی از خاندان او از تمامی شهرهای جهان به این دیار می آمدند و بدین جهت بهترین مکان برای پیام رسانی اهل بیت علیهم السلام بود .

3 . مسلمانهای مدینه غالبا از صحابه پیامبر و فرزندان آنان بودند، از این جهت به ذریه پیامبر به خصوص امام حسین علیه السلام علاقه عمیقی داشتند .

زنان و کودکان اسیر - که اکنون با پیروزی معنوی و افتخاری بزرگ به وطن خود بازمی گردند - می توانند از موقعیت خاص مدینه در راه رسیدن به هدف عالی امام حسین علیه السلام بهره برداری کنند . امام سجاد علیه السلام در ورودی شهر مدینه برای آنکه شهر را برای یک تحرک عمومی و جنبش فراگیر مهیا سازد، بشیر بن جذلم را - که در رکاب آن حضرت بود - به حضور طلبید و فرمود: ای بشیر! به مدینه برو و مردم را از شهادت امام حسین علیه السلام آگاه ساز . او متابعت کرد و با چشم گریان اشعاری خواند که دو بیت آن چنین است:

یا اهل یثرب لا مقام لکم بها قتل الحسین فادمعی مدرارا
الجسم منه بکربلا مضرج والراس منه علی القناة یدارا 
«ای مردم یثرب (مدینه) دیگر در شهر نمانید، زیرا حسین علیه السلام کشته شد و به دلیل شهادتش من چنین می گریم . بدن مقدسش در کربلا به خون آغشته شد و سر او بر بالای نیزه در شهرها گردانده شد .»

در این هنگام زنان و مردان مدینه گریه کنان از شهر بیرون آمدند و پیرامون خیمه امام سجاد علیه السلام اجتماع کردند . حضرت با استفاده از فرصت پیش آمده، حقایق و فجایع قیام عاشورا و جنایات امویان را برای مردم مدینه بازگفت و ماجرای اسارت خود و عده ای از بازماندگان شهیدان کربلا را برایشان شرح داد . پس از آن مدینه به طور جدی چهره ای ماتم زده به خود گرفت و سوگواری و اشک و ناله مردم، به عنوان تبلیغات وسیع و موثری علیه امویان و تثبیت موقعیت اهل بیت علیهم السلام قلمداد گردید و نفرت و انزجار شدیدی در دلهای آحاد جامعه نسبت به آل ابی سفیان ایجاد نمود .

نتایج تبلیغ در مدینه
1 . برانگیخته شدن موجی از خشم علیه رژیم اموی که در قیام حره تبلور یافت و طی آن، مردم مدینه در سال 63 هجری یزید را از خلافت خلع کردند و امور شهر خود را به عبدالله انصاری سپردند و همه امویان و بنی مروان را از شهر بیرون کردند . 
2 . خواص مدینه با یزید مکاتبه کردند و برخورد با اهل بیت علیهم السلام را مصیبتی بزرگ و حادثه ای دردناک در جهان اسلام تلقی کردند .

گروهی نیز علیه دستگاه جور بسیج شدند و به عنوان اعتراض راهی شام شدند . یزید پس از احساس خطر انقلاب مردم مدینه برای جلب توجه، پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و مبالغی هنگفت به میهمانان عطا نمود; ولی این ملاطفتها نه تنها از خشم مقدس آنان نکاست بلکه پس از آنکه خباثت و جنایت یزید را از نزدیک دیدند، به مدینه برگشتند و بر حجم تبلیغات ضداموی خود افزودند و مردم را برای مبارزه تشجیع نمودند و با صراحت به مسلمانان مدینه گفتند: ما از پیش مردی می آییم که هیچ دینی ندارد، می گساری و سگ بازی می کند، مجالس رقص و قمار تشکیل می دهد، حتی با محارم زنا می کند، شبها را با مستان و روزها را با هرزگان به سر می برد .


+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 3:56 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



اربعین در فرهنگ اهل بیت (ع)

واژه «اربعین » در متون دینی و مجموعه های حدیثی از ارزش والایی برخوردار است . آثار حفظ چهل حدیث، اخلاص عمل در چهل روز و دعای عهد در چهل صبح، کمال عقل در چهل سالگی، دعا برای چهل مؤمن، شهادت چهل مؤمن برای میت، برگزاری عبادت در چهل شب چهارشنبه برای دیدار حضرت ولی عصر علیه السلام، و بعثت غالب انبیاء در چهل سالگی، از جمله مواردی است که ارزش و جایگاه این اصطلاح اسلامی و عرفانی را مشخص می سازد .

«اربعین » از اصطلاحات رایجی است که در متون اسلامی کاربرد زیادی دارد، مثلا در برخی از روایات به عنوان نماد کمال، حدی برای تصفیه باطن و ... قلمداد شده است . در این نوشتار به مناسبت روز اربعین شهادت امام حسین علیه السلام برخی از موارد کاربرد این واژه ارزشمند که در فرهنگ اسلامی به مناسبتهای گوناگون از آن یاد شده و گاهی پیامهای اخلاقی و دستورهای الهی با آن همراه شده است، با اشاره به سی نکته تقدیم می شود:

1 . شهادت چهل مؤمن
امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا مات المؤمن فحضر جنازته اربعون رجلا من المؤمنین وقالوا: اللهم انا لانعلم منه الا خیرا وانت اعلم به منا، قال الله تبارک وتعالی: قد اجزت شهاداتکم وغفرت له ما علمت مما لا تعلمون; هرگاه یکی از اهل ایمان بمیرد و بر جنازه او چهل نفر از مؤمنین حضور یابند و گواهی دهند که پروردگارا! ما به جز خوبی و نیکی از این شخص ندیده ایم و تو از ما داناتر هستی، خداوند متعال می فرماید: من نیز شهادت شما را پذیرفتم و آنچه [از بدیها و گناهان] از او می دانستم که شما بی اطلاع بودید، همه را بخشیدم .»

همچنین امام صادق علیه السلام می فرماید: «در بنی اسرائیل عابدی بود که پیوسته به عبادت و راز و نیاز اشتغال داشت . خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد: ای داوود! این مرد عابد، فردی ریاکار و غیرمخلص است . هنگامی که او مرد، حضرت داوود علیه السلام به تشییع جنازه اش حاضر نشد . اما چهل نفر از بنی اسرائیل حضور یافتند و در درگاه الهی به نیکی و خوبیهای ظاهری وی شهادت دادند و از خداوند طلب عفو و آمرزش برای وی نمودند . در هنگام غسل نیز چهل نفر دیگر چنین کردند و در هنگام دفن چهل نفر دیگر آمده، بعد از گواهی به نیکمردی عابد از خداوند متعال آمرزش او را خواستار شدند . در آن حال، خداوند به حضرت داوود علیه السلام الهام کرد که من او را به خاطر شهادت آن عده بخشیدم و اعمال بد و ریایی او را نادیده گرفتم .

2 . دعا برای چهل مؤمن
پیشوای ششم یکی از مهم ترین عوامل استجابت دعا را تقدیم دیگر مؤمنین در هنگام دعا می داند . آن حضرت می فرماید: «من قدم اربعین من المؤمنین ثم دعا استجیب له; هر کس چهل نفر از مؤمنین را در دعا کردن بر خود مقدم بدارد، سپس حاجات خود را بطلبد، دعای او به اجابت خواهد رسید .» آن حضرت تاکید می فرماید که اگر این گونه دعا کردن در نماز شب و بعد از آن باشد، تاثیر بیشتری خواهد داشت . همچنین دعا کردن چهل مؤمن در قنوت نماز وتر در دل شبهای تار اجابت دعا را نزدیک تر و سریع تر می نماید .

3 . دعای چهل نفره
دعا کردن همیشه خوب و یکی از سلاحهای مؤمن و وسیله ارتباط با پروردگار عالمیان است . هنگامی که انسان خود را از هر جهت درمانده و عاجز می بیند با جان و دل زمزمه می کند که:

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل زتنهایی به جان آمد خدایا همدمی

در آن لحظات حساس، دعا همچون نور امیدی در دل انسان می تابد و دعاکننده علاوه بر آرامش درون، اعتماد به نفس، تلطیف روح، عشق و معرفت خویش را نیز به نمایش می گذارد . امام صادق علیه السلام در یکی از رهنمودهای حکیمانه خویش ما را به دعای دسته جمعی فرا می خواند و می فرماید: «اگر گروهی چهل نفره جمع شوند و خدای خویش را بخوانند، مطمئنا دعای آنان مستجاب خواهد شد و اگر چهل نفر نبودند گروه چهار نفره، ده بار خدا را بخوانند که همین اثر را دارد و اگر بیش از یک نفر نباشد و چهل بار خدا را صدا بزند، خدای عزیز و جبار خواسته او را برآورده خواهد کرد .»

4 . آمرزش چهل گناه
حضرت باقر علیه السلام یکی از حقوق واجب مسلمانان بر عهده همدیگر را، حضور در تشییع جنازه آنان می شمارد و با توجه به اهمیت آن، تاثیر معنوی این حضور را نیز بیان می کند: «من حمل جنازة من اربع جوانبها غفرالله له اربعین کبیرة;  کسی که جنازه ای را از چهار طرف حمل کند، خداوند متعال چهل گناه کبیره او را خواهد بخشید .»

5 . کمال در چهل سالگی
از مهم ترین نکاتی که در زندگی انسان وجود دارد و در مرحله تکامل معنوی و شخصیت وی مؤثر است، رسیدن به مراتبی از سن و سال است که انسان کامل تر و پخته تر می شود . خداوند متعال در این زمینه چهل سالگی را اوج کمال انسانی می داند و می فرماید: «... حتی اذا بلغ اشده وبلغ اربعین سنة قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی وعلی والدی وان اعمل صالحا ترضیه واصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک وانی من المسلمین » ;  «تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد، می گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی، به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان! من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم و از مسلمانان می باشم .»

6 . آثار چهل روز اخلاص
امام رضا علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله چنین نقل فرمود: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه;  هیچ بنده ای چهل روز اعمال خود را خالصانه به درگاه حضرت حق انجام نمی دهد، مگر اینکه خداوند متعال چشمه سارهای حکمت را از قلب او به زبانش جاری می سازد .» حافظ با اشاره به این حدیث می گوید:

سحرگه رهروی در سرزمینی همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی

7 . یاران حضرت مهدی علیه السلام
هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام ظهور می کند هر یک از یاران و شیعیان آن حضرت معادل نیروی چهل مرد قدرت روحی و بدنی خواهد داشت . امام سجاد علیه السلام فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة وجعل قلوبهم کزبر الحدید وجعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلا;  هرگاه قائم ما قیام کند، خداوند متعال از شیعیان ما آفت، بلا و سستی را دور خواهد کرد و دلهای آنان را همانند پاره های آهن قوی و محکم می نماید و نیروی هر یک از آنان را معادل نیروی چهل مرد قرار خواهد داد .»

8 . چهل روز عزای مؤمن
رسول گرامی اسلام علیه السلام در سفارشهای خویش به جناب ابی ذر غفاری به اهمیت و جایگاه والای مؤمن در جهان اشاره کرده و فرموده است: «یا اباذر! ان الارض لتبکی علی المؤمن اذا مات اربعین صباحا;  ای ابوذر! هنگامی که مؤمنی از دنیا می رود، زمین تا چهل روز برای فقدان او گریان و عزادار است .»

ممکن است منشا مجالس اربعین برای اموات مؤمنین همین روایت نبوی باشد .

9 . زندگی چهل ساله
هنگامی که فرزدق شاعر قصیده معروف خود را در مدح حضرت امام سجاد علیه السلام در حضور خلیفه ستمگر عباسی، هشام بن عبدالملک، با رشادت تمام قرائت کرد و مطلع آن چنین بود که:

هذا الذی تعرف البطحاء وطاته والبیت یعرفه والحل والحرم

یعنی، این آقایی است که گامهای او را سرزمین بطحاء، بیت خدا و حل و حرم می شناسد; خلیفه بر او خشم گرفت و دستور داد تا فرزدق را علاوه بر قطع حقوق، به جرم دفاع از اهل بیت علیهم السلام زندانی کنند; اما بعد از گذشت مدتی به دعای امام چهارم علیه السلام آزاد شد . امام زین العابدین علیه السلام برای کمک به فرزدق مبلغی را که چهل سال مخارج زندگی اش را کافی بود به حضورش فرستاد و فرمود: «لو علمت انک تحتاج الی اکثر من ذلک لاعطیتک; [ای فرزدق!] اگر می دانستم بیش از چهل سال زنده خواهی بود، بیشتر می فرستادم .» علی بن یونس بیاضی می نویسد: دقیقا بعد از چهل سال از آن تاریخ فرزدق به دیار باقی شتافت و صداقت و کرامت امام چهارم بر همگان روشن شد .

10 . بعثت انبیاء در چهل سالگی
در روایت آمده است که اکثر انبیاء در چهل سالگی به رسالت مبعوث شده اند .  همچنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز در چهل سالگی به رسالت مبعوث گردید .  امام باقر علیه السلام فرمود: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در 63 سالگی از دنیا رفت، که آخر سال دهم هجرت بود . آن حضرت بعد از تولد خویش هنگامی که چهل سالش کامل گردید، به پیامبری رسید و 13 سال دیگر در مکه بود که در 53 سالگی به مدینه هجرت کرد و بعد از ده سال در مدینه به سرای جاویدان منتقل شد .» 


11 . حفظ چهل حدیث
حضرت رسول صلی الله علیه و آله در زمینه پاسداری از فرهنگ و معارف اسلام می فرماید: «من حفظ من امتی اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه من امر دینهم بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما;  هر کس از امت من چهل حدیث از احادیث دینی مورد نیاز جامعه را حفظ کند خداوند متعال او را در روز قیامت به عنوان فقیه و دانشمند محشور خواهد کرد .»

براساس همین حدیث، دانشمندان بزرگ شیعه تلاش کرده اند که کتابهایی را به نامهای الاربعین و چهل حدیث از خود به یادگار بگذارند تا شاید مشمول این کلام نورانی رسول گرامی اسلام بشوند، نظیر: اربعین شیخ بهائی، اربعین شهید اول، اربعین مجلسی دوم، اربعین جامی و چهل حدیث امام خمینی رحمه الله .

12 . آثار گناه تا چهل روز
آثار گناهانی که انسان مرتکب می شود تا چهل روز در روح و روان او باقی است . امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تقبل صلاة شارب الخمر اربعین یوما الا ان یتوب;  کسی که از شراب و مسکرات حرام استفاده کند تا چهل روز نمازش پذیرفته نمی شود، مگر اینکه حقیقتا توبه کند .»

13 . اصلاح تا چهل سالگی
اساسا افراد سعادتمند و کسانی که به دنبال خوشبختی و کمال هستند تا سن چهل سالگی در اعمال و رفتارشان نشانه های اصلاح پیدا می شود; اما اگر تا سن چهل سالگی تغییراتی در رفتارهای زشت و ناپسند آنان ایجاد نگردد، بعد از آن اصلاح آنان مشکل خواهد بود . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه به مسلمانان هشدار داده و فرموده است: «اذا بلغ الرجل اربعین سنة ولم یغلب خیره شره قبل الشیطان بین عینیه وقال: هذا وجه لایفلح;  هنگامی که شخص به سن چهل سالگی پا می گذارد و کارهای نیک او از اعمال زشتش بیشتر نباشد، شیطان پیشانی او را بوسیده، می گوید: این چهره ای است که دیگر روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید .» و در حدیث دیگری آن حضرت افراد چهل ساله ای را که به سوی صلاح گام برنمی دارند از دوزخیان به شمار می آورد و می فرماید: «فرد چهل ساله ای که در اندیشه کارهای نیک نباشد، برای ورود به آتش جهنم خود را آماده کند که نجات او مشکل است .»

14 . هشدار به چهل ساله ها!
امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «اذا بلغ الرجل اربعین سنة نادی مناد من السماء دنا الرحیل فاعد زادا ولقد کان فیما مضی اذا اتت علی الرجل اربعون سنة حاسب نفسه;  هرگاه شخصی به سن چهل سالگی برسد فرشته ای از سوی خداوند در آسمان ندا می دهد که هنگام سفر نزدیک است، زاد و توشه سفر را مهیا کن و در گذشته هنگامی که فردی به چهل سالگی می رسید، با نفس خود محاسبه می کرد .»

و از رسول گرامی اسلام نقل است که «خداوند فرشته ای را مامور کرده است تا در هر شب صدا بزند: «یا ابناء الاربعین ماذا اعددتم للقاء ربکم;  ای کسانی که چهلمین بهار عمر خود را سپری می کنید! برای ملاقات با پروردگارتان چه چیزی آماده کرده اید [و چه پاسخی دارید] ؟!»

15 . تغذیه و اربعین
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من ترک اللحم اربعین صباحا ساء خلقه;  هر کس چهل روز از خوردن گوشت خودداری کند، اخلاقش بد خواهد شد .»

16 . چهل نفر هسته اولیه
زمانی که برخی از یاران امام حسن مجتبی علیه السلام از وی درخواست کردند که در مقابل ظلم و ستم زمامداران جور به ویژه معاویه قیام و مبارزه نماید، امام حسن علیه السلام فرمود: «لی اسوة بجدی رسول الله حین عبدالله سرا وهو یومئذ فی تسعة وثلاثین رجلا فلما اکمل الله له الاربعین صاروا فی عدة واظهروا امر الله فلو کان معی عدتهم جاهدت فی الله حق جهاده;  الگوی من در رهبری امت، جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله است، آن حضرت تا زمانی که تعداد یارانش به سی و نه نفر رسیده بود، مخفیانه و غیرعلنی خدا را عبادت می کرد [و به مبارزه و تبلیغ علنی روی نیاورد] ; اما از موقعی که خداوند متعال تعداد مسلمانان را به چهل نفر رساند، [تبلیغ] دین خدا را آشکار کردند و اگر با من هم به تعداد آنها باشد، در راه خدا به جهاد و مبارزه شایسته دست می زنم .»

17 . دریغ از چهل یاور راستین!
علی علیه السلام نیز با شکایت از مظلومیت و غربت خویش فرمود: «من بارها از مردم یاری خواستم اما به غیر از چهار نفر - زبیر، سلمان، ابوذر و مقداد - کسی جواب مثبت به من نداد .» سپس افزود: «لو کنت وجدت یوم بویع (اخوتیم) اربعین رجلا مطیعین لجاهدتهم;  اگر من در روز بیعت چهل یاور گوش به فرمان [و راستین] داشتم، با آنان مقابله و مجاهده می کردم .»

18 . حقوق همسایه
رسول گرامی اسلام به منظور سالم سازی و ایجاد روحیه اعتماد و اطمینان به همدیگر و همچنین تقویت وحدت و انس و الفت در جامعه اسلامی درباره حدود همسایگی و رعایت حقوق آنان می فرماید: «کل اربعین دارا جیران من بین یدیه ومن خلفه وعن یمینه وعن شماله;  تا چهل خانه از چهار سوی منزل یک مسلمان، از روبه رو، پشت سر، از سمت راست و از سمت چپ، همسایه یک مسلمان به شمار می آید .»

پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن بیان این پیام حکیمانه، به حضرت علی علیه السلام و سلمان و ابوذر و مقداد دستور داد که در میان مسلمانان ندا دهند که ای مردم! این حدود همسایگی است و: «انه لاایمان لمن لم یامن جاره بوائقه;  کسانی که همسایگانشان از شر و آزار آنان در امان نیستند، ایمان ندارند .»

19 . مهلت تا چهل روز
برخی از مسلمانان که در رعایت مسائل دینی و حفظ ناموس خود اهل تسامح و تساهل هستند، مورد خشم و غضب الهی قرار می گیرند و خداوند متعال به آنان چهل روز مهلت می دهد که خود و خانواده هایشان را اصلاح کنند و در صورت ادامه سهل انگاری و بی تفاوتی چشم و قلبشان وارونه شده و از دیدن حقیقت ناتوان می گردند . رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه مردی در محیط خانواده خود عمل ناپسند و زشتی را مشاهده کند و در مورد آن حساسیت و غیرت دینی از خود نشان ندهد و اعضاء خانواده اش را از ارتکاب گناه و معصیت باز ندارد و در صدد اصلاح برنیاید، خداوند متعال پرنده ای سفید را مامور می کند که چهل صبح بر در خانه وی پرهایش را بگسترد و هنگام ورود و خروج آن مرد مسامحه کار، بگوید: اصلاح کن! اصلاح کن! غیرت داشته باش! غیرت داشته باش! اگر خانواده اش را اصلاح کرد که چه بهتر وگرنه آن پرنده سفید بالهایش را به چشمهای او می کشد و بعد از آن او وارونه می بیند; یعنی خوبیها را خوب نمی بیند و بدیها را بد نمی بیند .»

20 . بهداشت فرزندان
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله با اشاره به لزوم ختنه کردن نوزادان پسر می فرماید: «اختنوا اولادکم یوم السابع فانه اطهر واسرع لنبات اللحم فقال ان الارض تنجس ببول الاغلف اربعین یوما;  نوزادان خود را در روز هفتم ختنه کنید، این عمل برای پاکیزگی و سلامت و رشد آنان تاثیر فراوان دارد و زمین از بول فردی که ختنه نشده تا چهل روز آلوده می ماند .»

21 . تسبیح حیوانات
امام صادق علیه السلام فرمود: «حضرت داوود علیه السلام در یکی از شبها با حال خوشی زبور را تلاوت می کرد و از حالات معنوی خود لذت می برد . آن شب به نظرش آمد که شب زنده داری خوبی داشته است و از این جهت شگفت زده شد . در آن حال قورباغه ای از زیر صخره ای از سوی خداوند متعال به سخن آمد و گفت: «یا داود تعجبت من سهرک لیلة وانی لتحت هذه الصخرة منذ اربعین سنة ماجف لسانی عن ذکر الله تعالی;  ای داوود! آیا از شب زنده داری ات به شگفت آمده ای؟ من چهل سال است که در زیر این صخره زبانم به ذکر الهی مترنم است .»

22 . کرامت نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله
حضرت علی علیه السلام - در ضمن روایتی طولانی در منقبت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله - فرمود: «روزی یکی از علماء یهود به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و سؤالات متعددی از آن حضرت پرسید و پاسخهای وافی دریافت کرد و مسلمان شد . سپس الواحی بیرون آورد و در مقابل پیامبر قرار داد و گفت: این از جمله صفحات توراتی است که به حضرت موسی بن عمران علیه السلام نازل شده است . من فضائل تو را در آنها می خواندم و شک می کردم و چهل سال تمام نام تو را پاک می نمودم; اما قسم به آن خدایی که تو را به حق و راستی مبعوث فرموده است، هرگاه نامت را از تورات پاک نمودم، دوباره آن را در آنجا ثبت شده می یافتم .» 

 
23 . اربعین در قرآن
در برخی از آیات قرآن به واژه «اربعین » اشاره شده است، مثل: فرازی از قصه حضرت موسی علیه السلام که می فرماید: «واذ واعدنا موسی اربعین لیلة » ;  «[به یاد آورید] آن هنگامی را که با موسی علیه السلام (برای یافتن پیامهای آسمانی) چهل شب وعده قرار گذاشتیم .»

نیز می فرماید: «وواعدنا موسی ثلثین لیلة واتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیلة » ;  «و ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم . به این ترتیب، میعاد پروردگارش با چهل شب تمام شد .»

قرآن کریم در مورد نافرمانی بنی اسرائیل از حضرت موسی علیه السلام و سرپیچی آنان از دستورات الهی و مجازات آن گروه از یهودیان با چهل سال سرگردانی، می فرماید: «فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلا تاس علی القوم الفاسقین »  ; «این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنها ممنوع خواهد بود و آنان همواره در مدت چهل سال در این بیابان سرگردان هستند، پس تو درباره سرنوشت این جمعیت گناهکار ناراحت نباش!»

24 . مجاهد دار به دوش
دعبل بن علی خزاعی، از شاعران متعهد و شجاع اهل بیت علیهم السلام است که از دست مبارک حضرت رضا علیه السلام به کسب مدال افتخار و عطایای مادی و معنوی نائل شد . او وصیت کرد قصیده معروف خود به نام «مدارس آیات » را - که مورد تایید اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت - در کفنش بنویسند . زبان گویای وی آن چنان برنده بود که حکمرانان ستمگر را به هراس می انداخت .

ابن مدبر می گوید: «روزی به دعبل گفتم: من مردی بی باک و با شهامت مثل تو ندیده ام که این چنین بی پروا در اشعار خود به زمامداران ستمگری، مثل مامون می تازی و حقائق را در قالب شعرهای گویا و بلیغ به گوش مردم می رسانی . دعبل در مقابل هشدار ابن مدبر، با صلابت خاصی که از عشق او به اهل بیت علیهم السلام ریشه می گرفت، چنین گفت: «یا ابا اسحاق! انی احمل خشبتی مذ اربعین سنة ولا اجد من یصلبنی علیها;  ای ابا اسحاق! من چوبه دار خودم را چهل سال است که با خود حمل می کنم، اما هنوز کسی را نیافته ام که مرا بر آن بیاویزد .»

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار می کشد بر دوش خود چل سال دار
شیعه یعنی همچو امثال کمیل سر نهد بر خاک پای اهل بیت

25 . ارزش عدالت گستری
امام موسی بن جعفر علیه السلام در تفسیر آیه «یحیی الارض بعد موتها» فرمود: «خداوند زمین را با قطرات باران احیاء نمی کند، بلکه با مردان عدالت گستر زنده می گرداند ... و این عمل از منافع مادی چهل روز باران بهتر و پربارتر است .»

26 . هشدار به محتکران!
امام صادق علیه السلام به تاجرانی که برای منافع مادی خود اجناس مورد نیاز مردم را انبار کرده، با قیمتهای گزاف می فروشند، شدیدا هشدار می دهد و می فرماید: «الحکرة فی الخصب اربعون یوما وفی الشدة والبلاء ثلاثة ایام فمازاد علی الاربعین یوما فی الخصب فصاحبه ملعون ومازاد علی ثلاثة ایام فی العسرة فصاحبه ملعون;  مدت احتکار جنسهای مورد نیاز مردم در روزگار فراوانی، چهل روز است و در روزهای سخت فقط سه روز . اگر بازرگانی در ایام فراوانی جنس، بیش از چهل روز و در هنگام دشواری بیش از سه روز انبار کند، لعنت خدا بر او باد .»

27 . چله نشینی برای حاجت
مولای متقیان علی علیه السلام فرمود: «خداوند متعال به حضرت داوود وحی کرد: «انک نعم العبد لولا انک تاکل من بیت المال ولا تعمل بیدک شیئا» ; «ای داوود! اگر از بیت المال تغذیه نمی کردی و از دست رنج خودت امرار معاش می نمودی، چقدر بنده خوبی بودی!»

حضرت داوود چهل صبح با ناله و زاری به درگاه احدیت استغاثه کرد و از خداوند خواست تا مشکل او را رفع نماید . خداوند متعال نیز مقدمات آهنگری را در اختیار او گذاشت . به این ترتیب، حضرت داوود، به کار زره سازی پرداخت . او هر روز یک زره می ساخت و به هزار درهم می فروخت تا اینکه با ساختن سیصد و شصت زره که به مبلغ سیصد و شصت هزار درهم فروخت، سرمایه ای به دست آورد و از بیت المال بی نیاز شد .»

28 . زیارت اربعین از نشانه های ایمان و تشیع
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «علامات المؤمنین خمس: صلاة الاحدی والخمسین وزیارة الاربعین والتختم فی الیمین وتعفیرالجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم;  نشانه های مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله)، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام، داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانی به خاک، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نمازها .»

29 . چهل روز گریه بر امام حسین علیه السلام
امام صادق علیه السلام در روایتی به بیان گریه موجودات عالم بر سالار شهیدان پرداخته، به زراره می فرماید: «یا زرارة! ان السماء بکت علی الحسین علیه السلام اربعین صباحا بالدم وان الارض بکت اربعین صباحا بالسواد و ان الشمس بکت اربعین صباحا بالکسوف والحمرة ... وان الملائکة بکت اربعین صباحا علی الحسین علیه السلام;  ای زراره! آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام خون گریه کرد و زمین چهل روز برای عزای آن حضرت گریست به تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخی خود چهل روز گریست ... و ملائکه الهی برای آن حضرت چهل روز گریستند .»

30 . فرازی از زیارت اربعین
صفوان بن مهران جمال می گوید: مولایم حضرت صادق علیه السلام زیارت اربعین را به من آموخت و فرمود: «در روز اربعین جدم حسین علیه السلام را این چنین زیارت کن: السلام علی ولی الله وحبیبه ...» در بخشی از آن زیارت که با مضامین عالی عرفانی و معنوی بیان شده است، چنین می خوانیم: «وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة;  [خداوندا! من شهادت می دهم که] حضرت حسین علیه السلام جان را در راه تو تقدیم کرد تا بندگان تو را از جهالت و بی خبری رها سازد و از حیرت و سرگردانی و گمراهی نجات دهد .»


+نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 3:51 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >