شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که هرکس چشم خود را از نگاه کردن به زن نامحرم پر کند، حق تعالى او را روز قیامت در حالى محشور مى سازد که به میخهاى آتشین کشیده شده و سپس امر شود که او را به سمت آتش برند.
شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله در حدیث طولانى روایت کرده که هر کس بین دو نفر نمامى و سخن چینى کند خداوند در قبر آتشى بر او مسلط مى سازد که بسوزاند او را تا روز قیامت ؛ پس چون از قبر خود بیرون آید مسلط فرماید حق تعالى بر او چهار مار سیاه بزرگى که گوشت او را با دندان بکند تا داخل جهنم شود.
شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: روز قیامت شخص دو رو و دو رنگ را مى آورند در حالى که زبانش از پشت سرش بیرون آمده و زبان دیگر از جلو رویش، در حالى که آتش از دهانش شعله ور است و مى گویند این مجازات دو روئى و دو زبانى است .
در روایات وارد شده که از شیطان سؤال شد که چگونه به راحتی مردم را می فریبی گفت توبه آنها را به عقب می اندازم و جوری برای آنها دنیا را نشان می دهم که زمان طولانی است آنها بعدا توبه خواهند کرد. این امر را که در زبان روایات تسویف می گویند یعنی به آینده محوّل کردن. این امری است خطرناک و در عین حا ل براحتی فرد گمان می کند که چون جوان است وقت دارد و جبران کارهای خلاف و انجام واجبات و ترک محرمات را به آینده واگذار می کند که همین عامل هلاکت اوست.
ملک الموت روح را از بدن می گیرد وبه محضر ربوبی می برد سپس باز می گرداند . این مرحله نخستین ، اولین منزل برزخ یعنی قبر است که در اصطلاح عرف به « شب اول قبر» معروف است واز نظر روایات قطعی است که قبر یا باغی از باغهای بهشت ویا حفره ای از حفرات دوزخ است.
در روزگاران گذشته، یکى از مخالفان حکومت را دستگیر کرده و به عنوان اسیر به نزد حاکم بردند. پادشاه بعد از شناختن او، به کشتن او فرمان داد، آن بیچاره وقتى از جان خود ناامید شد، با زبان خود، که شاه آن را نمى فهمید، به پادشاه ناسزا و سخنان زشتى گفت و چنانکه معروف است :
هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید پادشاه پرسید: او چه مى گوید؟ یکى از وزراى مصلحت اندیش و فهمیده گفت: قربان ! او آیه قرآن مىخواند و مىگوید: «وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ» انسانهاى مؤمن و پرهیزگار، خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم مى گذرند. پادشاه با شنیدن این کلام نورانى بر سر رحم آمده و او را بخشید. وزیر دیگرى که آنجا حضور داشت و با وزیر اول ، مخالف بود، اظهار داشت: اى پادشاه ! براى امثال ما، که در خدمت دستگاه سلطنت هستیم؛ دروغ گفتن شایسته نیست، این بى ادب شما را دشنام داده و ناسزا گفت. امیر رو به این وزیر کرد و گفت: آن کلام دروغ، بهتر از این سخن راست توست، زیرا او بر اساس مصلحت گفت و تو بر پایه خُبث باطنى، و حکما گفتهاند: دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز
«یَاعَلِىّ،ثَلاثٌ مَن لم یکن فیهْ لَمْ یَتُمَّ عَمَلُه: وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِىِ اللّه- عَزَّوَجَلَّ-;وَ خُلْقٌ یُدارى بِهِ النّاس; وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ» اى على، اگر سه چیز در کسى نباشد عمل او کامل نیست: تقوایى که او را از گناهان باز دارد; اخلاقى که با آن با مردم مدارا نماید; بردباریى که با آن نادانىِ نادان را ردّ گرداند. الف)رابطه بین انسان و خدا باید مخصوصا مدارا نمودن با بندگان خدا را از معصومین(علیهم السلام) آموخت که در مقابل بدى ها، نیکى و طرف مقابل را با حسن خلق منفعل و شرمنده مى کردند. ورع حالتى است که باعث بازدارى از ارتکاب گناهان مى شود و همین حالت را ملکه عدالت مى نامیم که بعضى در تفسیر آن به زحمت مى افتند. حلم در پنج حالت صورت مى گیرد: در موردى که عزّت و بزرگى داشته و خوار و کوچک شده است; و در حالتى که راست مى گفته و متهّم به دروغ گشته است، و در جایى که دعوت به سوى حق مى کرده است و مردم او را اهانت کرده و سبک شمرده اند، و چون بى آن که جرم و گناهى را مرتکب شود اذیّت و آزارش کنند، و یا مطالبه و درخواست حق نماید و او را در آن حق مخالفت کنند. پس شخص حلیم در این پنج حالت با مال، وقار و حوصله، حلم ورزیده و کوچکترین تزلزل و حالت ناراحتى پیدا نمى کند و حلیم بودن مرد از حلم ورزیدن در این موارد معلوم مى شود. و سزاوار است که، با شخص بى خرد و سفیه به سؤال و جواب نپردازد و بلکه از او رو برگرداند و چون اعتراض او را پاسخ نگوید، دیگران با او موافقت کرده و یارى خواهند نمود. ولى جواب دادن و بحث کردن با او مانند هیزم گذاردن در آتش است که شعله آتش را افروخته و بیشتر خواهد کرد.
از جمله کسانی که هنگام مرگ نزد محتضر حاضر می شود، شیطان است. او برای گرفتن و فریفتن ایمان مؤمن حضور می یابد. در روایتی صفوان بن مهران از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: هنگامی که مرگ یکی از دوستان ما فرارسد، شیطان از جانب راست و چپ او می آید (و او را احاطه می کند) تا از ایمان و اعتقادی که دارد، بازش دارد (و نگذارد با ایمان از دنیا برود) ولی خداوند مانع او می شود و به همین دلیل می فرماید:
زمانى که عثمان خلیفه ی سوم کشته شد ، مردم با امیرالمؤمنین على علیهالسلام بیعت کردند .
مسلمانانى که به مساجد رفت و آمد دارند ، به خاطر عبادت دسته جمعى ، ذکر خدا ، قرائت قرآن ، خواندن دعا ، شنیدن موعظه ، توبه از گناه ، گریه براى حق و براى اهل بیت قدس سرهما ، شرکت در کار خیر ؛ روحى با صفا ، روانى پاک ، قلبى رقیق ، بدنى فعال و پرکار جهت پرداختن به کارهاى مثبت و نیتى خالص و پاک پیدا مىکنند و در حقیقت تبدیل به منبعى از خیر و برکت مىشوند و وجدوشان به صورت کلیدى براى حل مشکلات مردم در مىآید و همگان از مهر و محبّت و عشق و دوستىشان بهرهمند مىگردند . این خصلتها و حالات با ارزش ، بیشتر ویژه مردم مؤمن و اهل مسجد است و آنان که دچار سستى ایمان و یا بىدین هستند چون چوبى خشک یا سنگى سخت یا حیوانى وابسته به شکم و شهوتاند . آرى ؛ ارتباط با خدا که منبع مهر و محبّت و عشق و برکت است و رفت و آمد به مساجد و زیارت عالم ربّانى در کنار محراب و منبر و شنیدن نصایح و موعظههاى او ؛ سازنده حیات طیّبه و عامل طهارت روح و ترک زشتىها و مایه خوشى و لذت واقعى در دنیا و آخرت است . گفت معشوقى به عاشق کى فتى تو به غربت دیدهاى بس شهرها |
ABOUT ![]()
MENU
Home
|