از نظر قرآن کریم انفاق در راه خدا، تجارتى پرسود و معامله اى ارزشمند است که موجب جلب پاداش هاى عظیم و رسیدن به بهشت الهى شده، انسان را از هول و هراس قیامت ایمن نموده و موجب نجات از عذاب دردناک الهى مى شود. انفاق کردن در راه خدا و رفع حاجت نیازمندان آثار و برکاتِ فردی و اجتماعی متعددی در بر دارد. این آثار اعم از مادی و معنوی، و دنیوی و اخروی است. برخی از مهم ترین آثار انفاق عبارت است از: شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای درخواست کمک مالی آمد و تقاضای کمک کرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: ای برادر انصاری آبرو و شخصیت خود را از سو ال رودررو، حفظ کن ، درخواست خود را در نامه ای بنویس ، که من به خواست خدا آنچه را که موجب شادی تو است انجام خواهم داد. مرد انصاری در نامه ای نوشت : ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهکارم ، و اصرار می کند که طلبش را بپردازم ، با او صحبت کن تا وقتی که پولدار شدم ، صبر کند. وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه او را خواند، به منزل تشریف برد و کیسه ای حاوی هزار دینار آورد و به آن مرد انصاری داد و فرمود: با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده ، و حاجت خود را جز نزد سه نفر نگو 1- دیندار 2- جوانمرد 3- صاحب اصالت خانوادگی چرا که در مورد آدم دیندار، دین ، نگهدار او است (و مانع آنست که آبروی تو را ببرد) و در مورد جوانمرد، او بخاطر جوانمردی ، حیا و شرم می کند، و در مورد کسی که اصالت خانوادگی دارد، او بخاطر نیازت ، آبروی تو را نمی ریزد، بلکه شخصیت تو را حفظ می کند و بدون برآوردن حاجتت ، رد نمی شود.
قرآن مجید کسانی را که تا پایان عمر بر انجام گناهان اصرار دارند، در اوج شقاوت و تیره بختی دانسته و می فرماید: از نشانه های شقاوت و تیره بختی این افراد، دین گریزی آنان است. این امر منحصر به زمان گذشته و حال نیست؛ بلکه در آینده نیز کسانی خواهند آمد که سرسختانه با دین و دین مداری مقابله می کنند. آنان کسانی هستند که علی رغم مشاهد? معجزات انبیا، دین را نپذیرفته اند. نسبت دادن سحر به معجزات و ساحری به انبیا الهی، نقط? مشترک تمام این افراد و گروه ها در طول تاریخ حیات انبیا بوده است. خداوند متعال در این رابطه می فرماید: کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ[1]؛ «شیو? کفرپیشگان همیشه چنین بوده است که هیچ پیامبری برایشان نیامد مگر این که گفتند: جادوگر یا دیوانه است!» هم? انبیا در دوران رسالت خویش، به نوعی مورد توهین و تهمت منکران و دشمنان حق قرار می گرفتند؛ به گونه ای که روزی به آنان نسبت سحر و جادو می دادند و روزی ایشان را دیوانه و مجنون و یا دروغ گو خطاب می کردند. نسبت های ناروایی که به پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) هم داده می شد. چنان که قرآن کریم به صراحت می فرماید مخالفان پیامبر(ص) نسبت های ناروایی به او می دادند، تا افکار عمومی را ـ که به سرعت متوجّه او می شد ـ از وی منحرف سازند. از جمله گاهی به او مجنون،([2]) گاهی شاعر،([3]) گاهی کاهن([4]) و زمانی هم حضرت را ساحر([5]) می خواندند. هنگامی که دشمنان معجزه ای می دیدند، می گفتند: وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ([6])؛ «گویند: [این] جادویی همیشگی است!» آن ها به پیامبر(ص) نسبت ناروا می دادند و می گفتند: وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ([7])؛ «ای کسی که قرآن بر او نازل شده! قطعاً تو دیوانه ای!!!» و هنگامی که قرآن را می دیدند، می گفتند: إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ([8])؛ «این [قرآن] جز افسانه های پیشینیان نیست.» دلیل این اقدامات نابخردانه و سهل انگاری در برابر دین و معجزه های انبیا الهی:، چیزی جز گناه و معصیت نبود. زیرا گناهان پیاپی و تکرار معاصی، انسان ها را از مدار انسانیت و حق گرایی و حق گویی دور می کند. امیرمؤمنان علی7 درباره کسانی که از دایر? انسانیت خارج شده اند و قلب شان از نور ایمان تهی و به ظلمت خو گرفته است، می فرمایند: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ اِنْسانٍ وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَیوانٍ، لایعْرِفُ بابَ الْهُدی فَیتَّبِعَهُ وَلا بابَ الْعَمی فَیصُدَّ عَنْهُ، فَذلِک مَیّتُ الْأَحْیاءِ([9])؛ صورت، صورت انسان است و قلب، قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست؛ تا از آن پیروی کند و آشنای به گمراهی نیست؛ تا از آن دست بردارد. این چنین آدمی مرده ای در میان زنده ها است.» از این رو چشم و دل آنان به حقایق مجسّم بسته شده بود. ---------------------------------------------------------------- [1]. ذاریات(51): 52. [2]. صافات(37): 36. [3]. صافات(37): 36. [4]. طور(52): 29. [5]. مدثر(74): 24 ـ 25. [6]. قمر(54): 2. [7]. حجر(15): 6. [8]. انعام(6): 25. [9]. نهج البلاغه: خطبه 86.
می دانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی ناپذیر تلاش می کنند اما به آنچه که در آرزویش هستند دست نمی یابند آیا مسیر موفقیت را اشتباه انتخاب کرده اند؟ هدف و مقصود مشخص و روشنی نداشته اند؟ به توانایی ها و امکانات خود بی توجه بوده اند؟ آیا در نیمه راه پی برده اند که هدف مورد نظر در رسیدن به موفقیت سعادتی به دنبال نخواهد داشت؟ سایت آسمونی در این مقاله مطالب بسیار مفید و کاربردی در مورد موفقت عنوان می کند که در ادامه می خوانید «موفقیت همراه با حیثیت طلبی به عصبیت ، ناکامی ، محرومیت و ناخشنودی می انجامد.» ماکسول مالتز موفقیت چیست ؟ چرا همواره از انسانهاى خوشبخت می پرسند: راز موفقیت شما چیست؟ هیچ کس جز خود فرد نمی داند که چقدر موفق است چون موفقیت یک حس درونی است که تا فرد باور نداشته باشد کسی نمی تواند بگوید که او فرد موفقی است. پس به حرف دیگران بیاهمیت باشید و سعی کنید که به نظر اطرافیان نسبت به خود فقط لبخند بزنید. ببینید کسانی که درباره شما قضاوت می کنند خودشان چگونه هستند و در کجای راه قرار گرفته اند. در مسیرموفقیت فراز و نشیب ها و چالش های بسیاری است اما باید به آنها بی توجه باشید تا به آنچه می خواهید برسید. یکی از ویژگی های موفقیت داشتن هدف است، با یافتن راههای درست می توان به موفقیت دست پیدا کرد . تعریف موفقیت چیست ؟ موفقیت یعنی پیشبرد تمام فاکتورهای انسان (سلامتی، معنویت، ثروت، آرامش، عشق و خدمت به دیگران) انسان باید دارای باورهای مثبت باشد و همیشه خود را فردی ببیند که آرزو دارد باشد. افکار منفی فرد را از رسیدن به خواسته ها و اهدافش دور می کند. این افکار از کودکی درون ذهنمان لانه کرده و ما را به سمتی پیش می برد که نمی خواهیم. یک شخصیت موفق از 7 جزء تشکیل شده : 1- موقعیت شناسی لازم است بدانید کار انسان شبیه کار دوچرخه است. تعادل دوچرخه تا زمانی حفظ می شود که در یک جهتی حرکت کند. اشکال برخی انسانها این است که می خواهند بدون حرکت و بدون مقصد تعادل خویش را حفظ کنند و برای همین است که احساس تزلزل می کنند باید برای خودتان هدف با ارزشی تعیین کنید و مهم تر از آن طرحی برای دستیابی به آن هدف بریزید. ببینید به دنبال چه می گردید. به آینده فکر کنید و از گذشته دست بردارید اینطوری جوان و شاداب می مانید. بی هدف حتی جسم هم وظایف خودش را درست انجام نمی دهد وقتی هدف ندارید در واقع زندگی نمی کنید شما بجز هدفهای شخصی به اهداف غیر شخصی هم نیاز دارید مثل کمک کردن به دیگران 2- تفاهم اغلب ناکامیهای ما در روابط انسانی حاصل سوء تفاهمات است و برای برخورد موثر با مسائل باید از ماهیت واقعی آن اطلاع داشت. ما با توجه به مجموعه ای از واقعیات یا شرایط انتظار داریم که دیگران هم مثل ما واکنش یا حساسیت نشان دهند ولی فراموش نکنید که هر انسانی با توجه به تصاویر ذهنی خودش نسبت به مسائل واکنش نشان می دهد. اغلب اوقات واکنش یک فرد نسبت به شما بخاطر اذیت و آزار و بدخواهی نیست بلکه به این دلیل است که آن فرد وضعیت را جور دیگری درک می کند اگر اینگونه به افراد و واکنش آنها نگاه کنید سطح تفاهم در روابط شما بالا خواهد رفت ما تا حقیقت را درک نکنیم نمی توانیم واکنش مناسبی نشان دهیم باید بتوانیم حقیقت را ببینیم و آنرا چه خوب چه بد قبول کنیم. بسیاری از ما این اشتباه فاحش را انجام می دهیم که تقصیرات و اشکالات خود را نمی پذیریم حتی قبول نمی کنیم که جانب اشتباه را گرفته ایم قبول نمی کنیم که شرایط به غیر از آن چیزی است که ما دوست داریم و خود را فریب می دهیم و چون حقیقت را نمی شناسیم نمی توانیم حرکت مناسبی انجام دهیم 3- شجاعت داشتن هدف و درک شرایط کافی نیست، شجاعت عمل لازم است. تنها با عمل کردن می توان اهداف ، امیال و باورها را به حقیقت تبدیل کرد. اصولا در این دنیا چیز 100 % مطمئن وجود ندارد. تفاوت میان آدم موفق و غیر موفق در زمینه نقطه نظر ها و توانائیها نیست مسئله شهامتی است که انسان موفق روی نقطه نظرهای خودش نشان می دهد خطرات حساب شده را می پذیرد و دست به عمل می زند بی تحرکی و دست روی دست گذاشتن انسان را در مواجهه با مسائل عصبی و ناتوان می کند اگر آنقدر صبر کنیم و دست روی دست بگذاریم تا از نتیجه کاری مطمئن شویم هرگز قدمی برنخواهیم داشت. هر کاری که بکنید احتمال اشتباه در آن هست 4- خیرخواهی شخصیت های موفق به سایرین هم اهمیت می دهند و برای هم نوعانشان احترام قائل می شوند با دیگران همانطور که زیبنده انسانهاست رفتار می کنند. وقتی نسبت به سایرین احساس خیرخواهی بیشتری می کنیم بدون استثنا نسبت به خودمان هم خیرخواه تر می شویم یکی از بهترین شیوه های مبارزه با احساس گناه و تقصیر این است که گناه را به گردن سایرین نیندازید. کسی که شخصیت موفق دارد نسبت به سایرین احساس خیرخواهی می کند مردم البته که مهم هستند و نمی توانید با آنها مانند اشیاء بی جان روبرو شوید اما برای اینکه بتوانید خیرخواهی را در خودتان افزایش دهید 3 کار می توانید انجام دهید – سعی کنید با درک حقیقت درباره مردم ارج و قرب آنها را نزد خود بالا ببرید و فراموش نکنید که مردم بنده خداوند هستند – به خودتان فرصت دهید کمی درباره احساسات ، نقطه نظرها ، امیال و نیازهای سایرین فکر کنید – مردم را مهم بدانید و با این روحیه با آنان برخورد کنید. بدانید رفتاری که نشان می دهید با احساس شما رابطه مستقیم دارد 5- مناعت از میان تمامی پستی و بلندیهایی که در زندگی وجود دارد نداشتن مناعت نفس کشنده تر از همه و غلبه بر آن از هر کاری دشوارتر است. علتش این است که چاله را به دست خودمان کنده ایم. قبول کرده ایم که ” فایده ای ندارد “، ” این کار از دست من ساخته نیست “. خیلی ساده باید در ذهن خود فرو کنیم که دست کم گرفتن خویش ، فروتنی و شکسته نفسی نیست، عیب و گناه است. شخصی که به اندازه کافی مناعت نفس دارد نسبت به دیگران احساس دشمنی نمی کند. به زور در صدد اثبات چیزی بر نمی آید. حقایق را واضح تر می بیند حالا سوال این است که برای بهبود مناعت خود چه کنیم ؟ تصویر ذهنی انسانهای شکست خورده و بی ارزش را فراموش کنید – مفهوم کلمه مناعت این است که قدر و ارزش خود را می دانید – و قدر ارزشهای خود را دانستن خودبینی نیست مگر اینکه گمان کنید که خودتان آفریدگار خویش هستید. بزرگترین راز کسب مناعت این است که از مردم قدردانی بیشتری بکنید. برای فرد فرد مردم احترام قائل شوید زیرا همه انسانها بندگان خداوند هستند بنابراین موجود باارزشی به شمار می روند و عجیب آنکه مناعت خود شما با این روحیه بالا می رود 6- اعتماد به نفس اعتماد به نفس با تجربه کردن موفقیت ایجاد می شود وقتی کاری را برای نخستین بار شروع می کنیم از نتیجه اش آنقدرها اطلاعی نداریم علتش این است که موفقیت را تجربه نکرده ایم و باید بدانید که موفقیت تولید موفقیت می کند و حتی یک موفقیت کوچک قدمی برای موارد بعدی است و شما هم می توانید از این روش ساده برای کسب اعتماد به نفس استفاده کنید روش دیگر ایجاد عادت یادآوری موفقیتها و فراموش کردن ناکامی های گذشته است در حالیکه بسیاری از افراد موفقیتهای گذشته را فراموش می کنند و شکستها را در خاطر نگه می دارند و در نتیجه اعتماد به نفس را از بین می برند اما راه حل چیست ؟ برای پیروز شدن از اشتباهات پند بگیرید و بعد اشتباه را از ذهن بیرون کنید موفقیتهای گذشته را بخاطر آورید و آنها را برای خودتان تصویر کنید هر کس بالاخره برای یکبار هم که شده موفقیت را تجربه کرده است 7- خود پذیری تا انسان خود را نشناسد به خوشبختی واقعی نمی رسد. مفلوک ترین انسانها آنهایی هستند که همه سعی شان بر این است که خود و دیگران را به قبول چیزی جز آنچه که هستند مجاب کنند. بی جهت خودتان را جز آنچه هستید نشان ندهید. همین هستید که هستید. اغلب ما بهتر ، قوی تر و شایسته تر از آن هستیم که می پنداریم. با ایجاد تصویر ذهنی بهتر ، توانایی ، استعداد و قدرت جدیدی در خودتان ایجاد نمی کنید شما همه اینها را دارید و در واقع فقط آنها را مورد استفاده قرار می دهید. خودتان را آنطور که هستید قبول کنید با تمام تقصیرها ، نقاط ضعف ، نواقص و نقاط قوت شروع حرکت شما باید از اینجا باشد. نواقص خویش را تحمل کنید. اطلاع از کمبود ها لازم است ولی خودتان را بخاطر این کمبود ها تکفیر نکنید. میان خویش و رفتارتان فرق بگذارید. چه غم که کامل نیستید خودتان را ناراحت نکنید خیلی چیزها دارید و همه مثل شما هستند هر کدام که جز این تظاهر می کنند خودشان را گول می زنند
دانه هایی که ایمان دارند باید برویند ، تسلیم سرسختی محیط نمی شوند ، آنها حتی اگر یک گیاه نرم و نازک هم باشند بازهم می رویند و به هرچه می خواست مقابلشان سد باشد ، لبخند می زنند. ما هم در زندگی مان آدم هایی که در سخت ترین شرایط روییده اند را دیده ایم ، آنها که تسلیم نمی شوند و حتی از دل یک پوسته ی سخت ، روییده اند و به خورشید گفته اند: سلام!
بعضی وقتها آدم ها با انجام بعضی از کارها خودشان را از امور مهمی محروم می کنند؛ کارهای واجبی که بعداً کلی هم حسرت می خورند که ای کاش از کارهای غیر ضروری کم کرده بودند تا اصل را از دست ندهند. این داستان هر روزه زندگی انسان است که فراموش می کند کارهای مهمی در این دنیا دارد و تنها خود را سرگرم بازیچه های دنیایی می کند. و روزی خواهد رسید که او حتماً پشیمان خواهد شد!! پس اگر شیطان سوگند خورده است آدمیان را بفریبد و مشغول زردآلوهای دنیاییشان کند پس ای فرزندان آدم شما نیز سوگند یاد کنید که هرگز در بازی های بیهوده این طرّاح کارکشته شرکت نکنید. از نظر پزشکی خوردن زردآلو قبل از غذا سبب می شود حجم معده پر شده و دیگر نتوان از وعده غذایی استفاده کامل نمود. در واقع با خوردن زردآلو نوعی سیری کاذب در انسان ایجاد میشود که اشتها به غذا خوردن را در او از بین می برد و از آنجایی که میوه ها به سرعت هضم می شوند شخص پس از مدت کوتاهی احساس گرسنگی خواهد کرد. از این رو توصیه می شود قبل از غذا زردآلو خورده نشود به خصوص اگر در جایی مهمان باشید حتماً مراقب باشید که گول زردآلوی قبل از غذا را نخورید وگرنه کلّی به نفع صاحبخانه کار کرده اید!! مَثل انسان در این دنیا مثل کسی است که مهمان سفره مجلّلی است که همه اطعمه و اشربه در آن یافت میشود. حال اگر او قبل از غذا به خوردن زردآلو! مشغول شود حتماً سیر خواهد شد و دیگر نمی تواند از آن همه غذای لذیذ استفاده کند. او فرصتی اندک دارد تا خود را برای یک سفر ابدی آماده کند و اگر زیرک باشد هرگز خود را با بازیچه های آنی دنیایی که مثل زردآلوی قبل از غذا هستند، مشغول نمی کند تا او را از مقصد و هدف نهاییاش باز دارند؛ هدفی والا که سعادت انسان در گرو آن است. «إنّ الحیوه الدنیا لهوٌ و لعبٌ»؛ زندگی دنیا بازیچه ای بیش نیست. پس انسان باید هشیار باشد و خود را با خوشیهای زودگذر مشغول نکند و گول زردآلوهای شیطانی را نخورد! لهو به معنای چیزی است که از هوا و هوس انسان برخاسته است و او را به بُعد دنیایی و جسمانیاش تنزّل میدهد و فرصت کار برای آخرت را از او سلب میکند. حتماً اصطلاح «موسیقی لهوی» را شنیدهاید. این نوع موسیقی از نظر فقهی حرام است و شنونده آن عملی شیطانی را انجام میدهد. در واقع این نوع موسیقی با غافل کردن انسان از یاد خدا او را در شهوات و جسمانیات خود فرو میبرد و سبب می شود افق دید انسان محدود به دنیا گردد. لعب به معنای بازی است امّا بازیهایی که انسان را از یاد خدا غافل گرداند. از این رو انسان را از رسیدن به سعادت ابدی که با یاد الهی تأمین می شود محروم می گرداند. تا به حال بچههای کوچک را دیدهاید؟ وقتی غرق در بازی کودکانه خویشاند از اطراف خویش کاملاً غافل بوده و حتی گاهی فراموش میکنند که هستند و چه هستند! کسانی هم که در بازیچههای دنیایی غرق میشوند فراموش میکنند که هستند و برای چه آمدهاند و با غفلت از یاد خدا شقاوت را برای خویش رقم می زنند. لعب دنیا مصادیق بسیاری دارد و انواع و اقسام مختلفی از آن موجود است! از تلف کردن وقت، پای جعبه جادویی تلویزیون بگیر تا مبتلا شدن به ثروت اندوزی و شهرت طلبی!! چشم و هم چشمی و رقابتها و مسابقات خانوادگی و نژادی و قومی بر سر پول و مال و نام و مقام! همهشان بازیهای این دنیا هستند که اگر به لهو کشیده نشوند با همان صبغه لعبی و بازیچه بودن کافی هستند تا انسان از سعادت ابدی محروم گردد. توصیه می شود قبل از غذا زردآلو خورده نشود به خصوص اگر در جایی مهمان باشید حتماً مراقب باشید که گول زردآلوی قبل از غذا را نخورید وگرنه کلّی به نفع صاحبخانه کار کرده اید!! طرّاح بازی های دنیا! حتماً او را می شناسید! منظورم طرّاح این بازیهای متنوع دنیاست که مشغول شدن به هر کدام از آنها شادی را برای او به ارمغان میآورد! آری شیطان و فرزندان او در روز نخست سوگند یاد کردند که آدم و فرزندانش را بفریبند و او را به بازی گیرند تا فراموش کند و غافل شود که چرا آمده و برای چه آمده است! او در درون و بیرون انسان طعمههایش را میگستراند و انسان نادان را بازیچه خویش میکند و در آن لحظه آخر که با مرگ چشمان بسته او باز شد از او تبرّی جسته و رهایش میکند: کمثل الشیطان إذ قال للإنسانِ اکفُر فَلَمّا کفَر قال إنّی بریءٌ منک أنّی أخافُ اللهَ ربَّ العالمینَ؛ در مثل مانند شیطانند که به انسان گفت به خدا کافر شو پس وقتی انسان به اطاعت او کافر شد به او میگوید من از تو بیزارم که من از عقاب پروردگار عالمیان بسیار میترسم. (حشر/16) پس دریافتیم که شیطان سوگند خورده است آدمیان را بفریبد و مشغول زردآلوهای دنیاییشان کند. پس ای فرزندان آدم شما نیز سوگند یاد کنید که هرگز در بازیهای بیهوده این طرّاح کارکشته شرکت نکنید و فریب او را نخورید شاید به لطف الهی این سفر پر مخاطره دنیا به مقصد عالی خویش برسد.
«سلام کردن» یکی از سنت های اسلامی است که بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. لازم است یک مسلمان این سنت حسنه اسلامی و دینی را زنده نگه دارد. اما سلام کردن هم مثل هر کار دیگری آداب و اصول خودش را دارد! این کار که سبب می شود میان برادران و خواهران دینی الفت و دوستی شکل بگیرد روش و آدابی دارد که بزرگان دینی آن را به روشنی طرح نموده اند تا هم از مزایای دنیوی و هم اجر اخروی آن برخوردار شویم و چیزی را از دست ندهیم ولو به قدر یک سر سوزن! خداوند متعال اسامی و نام هایی دارد که هر یک از آنها حاکی از یک صفت و حقیقتی در ذات حق تعالی است. «سلام» هم یکی از این اسامی و صفات است که به معنای سلامتی و سلم و دوستی است. خداوند متعال در سوره مبارکه حشر خود را به این نام خوانده است؛ آنجا که می فرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ » ؛ اوست خداوند یگانه ای که جز او معبودی نیست، مالک و حاکم است و از هر عیبی منزّه می باشد، به کسی ستم نمی کند. (حشر/23) خداوند متعال به بندگان خود اجازه داده است که در هنگام ملاقات با یکدیگر نام او را به هم هدیه دهند که با این کار همه ی خوبی ها و خیرات را نصیب هم می گردانند. از این رو سلام کردن بسیار مورد توصیه است به طوری که بر آغاز گر سلام و کسی که در احیاء این سنّت الهی پیشی بگیرد، برکات و نصیب برتر و بهتری وجود دارد. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که حضرت فرمودند: شایسته ترین مردم نزد خدا و رسولش کسی است که سلام را آغاز کند. همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز کننده ی به سلام به خدا و رسولش نزدیکتر است. در این سنت حسنه نه تنها آغاز کننده بودن یک توصیه ی خوب است بلکه بلند سلام کردن هم یکی دیگر از ادبهای این رسم نیکوست. امام محمدباقر (علیه السلام) فرمودند: خدای عزّو جل بلند سلام کردن را دوست دارد. همچنین امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارشان نقل فرمودند که در وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) آمده است: سه چیز باعث پوشاندن گناهان است: آشکارا سلام کردن، طعام دادن، خواندن نماز شب در حالی که مردم خوابند. امام صادق (علیه السلام) در حدیث شریف دیگری فرمودند: هر کس چهار چیز برای من تعهد کند من چهار خانه در بهشت برای او تضمین می کنم (که یکی از آنها) آشکارا سلام کردن در همه جاست. اهمیت احیاء این سنت نیکو و این پدیده ی اجتماعی تا بدانجاست که خودداری از سلام کردن از نشان های بخل شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خدای عز و جل فرمود: بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد. این موضوع تا جایی اهمیت دارد که سلام کردن بر همه حتی بر کودکان توصیه شده است. امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: پنج چیز را تا آخر عمر رها نخواهم کرد. (که یکی از آنها) سلام کردن بر کودکان است تا بعد از من سنّت (رسم) باشد. پس نباید بخل ورزید حتی در مقابل کودکان و این از آموزه های گرانقدر اسلامی است. همچنین نباید در سلام کردن میان افراد تفاوت قائل بود. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و به گونه ای بر او سلام نماید که با سلام بر ثروتمند فرق داشته باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که خداوند بر او خشمگین است. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که کسی که قبل از سلام سخن آغاز کند به او پاسخ ندهید! و نیز فرمودند: قبل از سخن گفتن سلام کنید اگر کسی قبل از سلام گفتن سخن گوید به او پاسخ ندهید. پس اصلاً زشت و دور از آداب مسلمانی نیست که بخواهیم همیشه اول کلام و گفتگوی مان را با سلام کردن آغاز کنیم و نه مثل برخی دیگر از فرهنگها بدون هیچ مقدمه و مدخلی! یادمان نرود که حتی تأکید شده است به کسی که بدون رعایت این فرهنگ شروع به سخن می کند نباید پاسخ بدهیم و باید خودمان را ملزم نماییم با سلام گفتگو و محاوراتمان را شروع نماییم تا جایی که در سلام از هم پیشی بگیریم نه آن که سلام کردن برایمان سخت باشد. بگذارید مثالی بزنیم: فرض کنید می خواهید در خیابان آدرسی و یا ساعت را بپرسید. مسلمانانه اش! این است که اول بگویید سلام و بعد باقی سؤالات! اما متأسفانه در برخی موارد و یا شاید باید گفت در بسیاری از موارد شاید هم به نحو غیرمحسوس با فرهنگ سازی بیگانه! بدون "سلام" می پرسیم آقا شما این آدرس را بلدید؟! و یا ساعت چنده؟ و خیلی می خواهیم مؤدب باشیم اولش می گوییم: ببخشید! ساعت چنده؟! تا حالا شما برای ساعت پرسیدن اول سلام کرده باشید؟! مثلاً سلام خوبید؟! ساعت چنده؟! نمی دانم شاید باید فرهنگ سازی کرد. به نظر شما ببخشید اول سؤالاتمان ترجمه "excuse me" اونور آبی ها نیست؟ و البته و صد البته همه می دانیم که جواب سلام هم واجب است و این جواب شامل همه نوع آغاز سخن و سلامی هست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: جواب دادن به نامه مانند پاسخ سلام واجب است و آغاز کننده ی به سلام نزد خدا و رسولش شایسته تر است. همچنین آن حضرت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که سلام کردن مستحب و پاسخ آن واجب است. و شاید بشود مثال این روزگار ما را ایمیل و تلفن و چت و غیره هم دانست (البته با رعایت موازین شرعی!!) سلام کردن یکی از آداب اسلامی است که شاید به علت وفور و تکرار آن برایمان امری عادی و پیش پا افتاده شده باشد اما باید توجه نمود که این سنت حسنه اسلامی در صورتی که با همه آداب و شرایطش اجرا و عمل شود ثمرات مادی و معنوی بسیاری را برای فرد و جامعه بدنبال دارد که شایسته نیست نسبت به آن بی توجهی گردد.
آخرالزمان است و عصر جاهلیت ثانی مخترعان غربی عِلمشان سر به ثریا کشیده و دار و ندارشان را به حرامیها هدیه کردهاند؛ حالا وقتی از بازار شام گذر میکنی، به جای سنگ ها، خمپارهها هلهله میکشند و فرود میآیند ...
شیطان، نخستین کسى بود که بعضى کارها را مرتکب شد و پیش از او کسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قرارند: - اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است - اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد - اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود - اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود - اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم - اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید - اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد - اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد - اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد - اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند - اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند - اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند - اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد - اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد - اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد - اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد - اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت - اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید - اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد - اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد - اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید - اولین کسى که به خدا کفر ورزید - اولین کسى که گریه دروغى نمود - اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود - اولین کسى که صورت هاى مجسمه و بت را ساخت
با توجه و دقت در روایات و اجادیث درمی یابیم که خداوند چند گناه را به سختی میبخشد:
1- عمداً نماز نخواندن
2- به ناحق آدم کشتن 3- عقوق والدین 4- آبرو بردن این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای تعریف میکرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟ میگفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!» الان در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند. عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم. روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت مینشینند آبرو میبرند. امیرالمؤمنین به حارث همدانی میفرماید: اگر هر چه را که میشنوی بگویی؛ دروغ گو هستی. گناهکار چند نوع است: عدهای گناه میکنند، بعد ناراحت و پشیمان میشوند؛ سوز و گداز دارند؛ توبه میکنند و هرگز فکر نمیکنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره میشکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستنها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز میشود. خداوند متعال در قرآن کریم برای حفظ آبرو و حیثیت مؤمنان اهمیت ویژهای قائل شده است. از این رو، تحریم پارهای از گناهان مانند غیبت، تجسّس بیجا، تهمت، سوء ظن، بازگویی عیب دیگران، مسخره کردن، بدزبانی و ... به دلیل حفظ آبروی مؤمنان است. اموری که در ذیل یاد میشود، عوامل و زمینههایی برای از میان بردن آبرو است که در قرآن کریم حرام شمرده شده است: الف - حرمت سوءظن، تجسس، غیبت؛ «یا أیّها الّذین ءامنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً». ب - حرمت تهمت؛ «و من یکسب خطیئة أو إثماً ثمّ یرم به بریئاً فقد احتمل بهتاناً و إثماً مبیناً». ج - تمسخر؛«یا أیّها الّذین ءامنوا لا یسخر قوم من قوم». د - بدزبانی؛ «و لا تنابزوا بالألقاب بئس الاسم الفسوق بعد الإیمان». ه - اشاعهی فحشا؛ «إنّ الّذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الّذین ءامنوا». و - فاش کردن عیوب مؤمنان؛ «لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول إلاّ من ظلم». با استفاده از کتاب هزار و یک نکته از قرآن کریم در حدیثی از رسول گرامی اسلام توهین، بدگویی و اهانت به شخص مؤمن موجب فسق عنوان شده و اگر با مؤمنی بجنگند، نشانه کفر است. بخش دیگری از حدیث بیان میکند که خوردن گوشت افراد با ایمان حرام است .این نکته منظور از این حدیثی از امام باقر(علیه السلام) است که حضرت میفرمایند : کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشمپوشی کرده و آبروی آنها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرفنظر خواهد کرد. آبروی افراد را ریختن کار سادهای نیست و از نظر اسلام آبرو بسیار اهمیت داشته و و ریختن آبروی مؤمن از گناهان بزرگ است. قرآن کریم مؤمنان را از هرگونه قضاوت درباره دیگران بدون علم و آگاهی ممنوع کرده است، چنان که فرمود : « ولاتقفُ ما لیس لک به علمُ انّ السّمع و البَصرَ والفؤاد کلّ اولئک کان عنهُ مسئولاً» چیزی را که به آن علم و آگاهی نداری دنبال مکن زیرا گوش و چشم و دل ، همه در پیشگاه خدای متعال مورد سؤال خواهد گرفت. بعضی چیزها بسیار گران به دست میآیند، ولی بسیار ارزان از دست میروند. شاید نتوان باور کرد که پس از ایمان، چیزی گرانتر از آبروی مسلمان وجود ندارد. آبروی یک فرد محصول یک عمر زندگی ، تلاش و سختی است که ممکن است در یک لحظه از دست برود، بنابراین گناهی نیز بالاتر و بزرگتر از ریختن آبروی مسلمان وجود ندارد. عبودیت و پرستش یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسانها از ابتدا تا کنون به شکلی پرستش داشتهاند. روح انسان نیاز به عبادت و پرستش دارد. هیچ چیزی جای آن را پر نمیکند، و خداوند تنها موجودی است که لایق پرستش است . امام صادق(علیه السلام) فرمود: اولین عملی که از انسان محاسبه میشود نماز اوست و اگر درست بود به مابقی اعمال او نظر میشود و اگر نه به مابقی اعمال او نگاه نمیشود. و امام باقر(علیه السلام) فرمود: اولین چیزی که(در روز قیامت) محاسبه میشود نماز است اگر پذیرفته شد مابقی اعمال را میپذیرند(وگرنه پذیرفته نمیشود).(منبع روایت فوق، منتخب المیزان، همان، ص298 روایت 3591-3604) خشم خدای متعال پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله : هر کس نمازی را نخواند، خداوند را میبیند که بر او خشمناک است. تباه شدن عمل پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله : هر کس نماز را از روی قصد ترک کند، خداوند عملش را تباه میکند[صحیح بخاری و سنن نسایی و مسند ابن حنبل]. کفر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله : هرکس نماز را عمداً ترک کند، آشکارا کفر ورزیده است[عوالی اللآلی]. امام صادق علیهالسلام : مردی نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا، مرا سفارش کن. فرمود: نماز را از روی قصد وامگذار که هر کس آن را از روی قصد ترک کند، دین اسلام از او وا رهیده است. (مسلمان نیست)[ الترغیب و الترهیب]. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله ـ در سفارش به معاذ ـ : هرگز نماز واجب را از روی قصد ترک مکن ، که هر کس نماز واجب را از روی قصد ترک کند، خداوند تعهدی در برابر او ندارد[در المستدرک علی الصحیحین]. امام صادق علیهالسلام ـ به کسی که از گناهان بزرگ پرسیده بود ـ فرمود: ترک کردن نماز از روی قصد یا هر آنچه خدای جلّ جلاله واجب کرده است؛ زیرا پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز را از روی قصد ترک کند ، از پیمان خداوند جلّ جلاله و پیمان پیامبرش ، بیرون رفته است. آنچه را خداوند از آن نهی فرموده است، برای سلامتی مادی و معنوی انسان زیانآور است. هیچ گناهی بدون خسران و ضرر نخواهد بود هرچه گناه شنیعتر باشد زیانبارتر است. عقوق والدین نیز آثار و عواقب ناگواری برای فرد دارد که در اینجا به خلاصه ای از آنان اشاره میکنیم : ذلت و درماندگی در زمان پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آلهوسلم»، جوان ثروتمندی پدر خویش را آزرده ساخت و از مال هنگفتش او را بهرهای نداد. بر اثر این کار زشت خداوند تمام اموالش را نابود کرد به طوری که به نان شب هم محتاج شد و همراه فقر و تنگدستی، مریضی هم به او روی آورد و ذلیل و درمانده گشت. وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از این جریان مطلع شد فرمود: «ای کسانی که پدر و مادرتان را آزرده میسازید! از حال این جوان (نگون بخت) عبرت بگیرید و بدانید همانطور که در دنیا سرمایه او از کفش رفت، در آخرت نیز هر درجهای در بهشت داشت تبدیل به درکهای در جهنم شد. » امام هادی «علیهالسلام» نیز میفرماید: «العقوق یعقب القله ویودی إلی الذله »؛ «جفا کردن به پدر و مادر، کمبود و پریشانی در پی دارد و منجر به خواری و ذلت میگردد.» رد شدن نماز امام صادق علیهالسلام فرمود: «هر کس به پدر و مادر خویش نگاه خشمگین افکند، هر چند آنان به او ستم کرده باشند خداوند نمازش را نمیپذیرد » از این روایت استفاده میشود که اگر پدر و مادر به فرزند ظلم و ستم هم بکنند باز هم فرزند حق ندارد با ایشان بد رفتاری کند، چه رسد به اینکه آنان به او بدی هم نکرده باشند محروم شدن از نظر لطف خدا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «به سه نفر خدای متعال نظر مرحمت نمیکند : 1-آنکه کاری انجام دهد و منت زیاد بگذارد 2-جفا کار به پدر و مادر 3-معتاد به شراب خوری » برخوردار نشدن از بوی بهشت یعقوب بن شعیب میگوید: امام صادق «علیهالسلام» فرمود: «روز قیامت پردهای از پردههای بهشت کنار میرود و هر صاحب روحی بوی بهشت را (حتی) با 500 سال فاصله استشمام میکند. مگر یک گروه. پرسیدم آنها کیستند؟ فرمود: آزار دهندگان پدر و مادر » رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «نسبت به مادر و پدر، نیکو کار باش، جایگاهت بهشت است و اگر جفاکار شدی با جهنم بساز » |
ABOUT
MENU
Home
|