ابتدا باید بدانیم که گناه مخالفت با خدا و پیامبران و امامان علیهم السلام و مخالفت با شخصیت انسانی خویش و مخالفت با نظام هستی ، و مصرف کردن نعمت های الهی در غیر جای خود است. و ثانیاً بر اساس آیات قرآن باید بدانیم که آتش دوزخ در قیامت همان گناهان انسان در دنیاست و مایه از ذغال سنگ و بنزین و نفت و چوب نمی گیرد. فاتقوا لنار التی و قودها الناس . . . پس بپرهیزید از آتشی که هیزم و آتش گیره اش خود مردم هستند.
با بررسى روایات، به دست مىآید که گناهان مختلف، داراى آثار گوناگون است، که ما در اینجا به ذکر چند اثر شوم گناه مىپردازیم: 1- قساوت قلب امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِکَثرة الذّنوب (1)؛ اشک چشمها نخشکد مگر به خاطر قساوت و سختى دلها، و دلها سخت نشود مگر به خاطر گناهان بسیار . 2- سلب نعمت امام صادق علیه السلام مىفرماید: پدرم همواره مىفرمود: اِنّ الله قَضى قَضاء حَتماً الاّ یُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَیَسلُبها ایّاه حتّى یُحدِث العبد ذَنباً یَستَحقّ بذلک النّقمة (2)؛ خداوند حکم قطعى فرموده که نعمتى را که به بندهاش داده، از او نگیرد، مگر زمانى که بنده گناهى انجام دهد که به خاطر آن سزاوار کیفر گردد. 3- عدم استجابت دعا امام باقر علیه السلام فرمودند: همانا بنده از خدا حاجتى مىخواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مىدهد خداوند به فرشته مىفرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا موجب خشم من شده و سزاوار محرومیت شده است.(3) 4- الحاد و انکار رسول اکرم صلّى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمودند: فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولایَة وصىِّ رسول الله و دفع نبوة نبى الله و لا تزال بذلک حتّى توقعه فى ردّ توحید الله و الالحاد فى دین الله (4)؛ همانا گناهان، گمراهى را بر گنهکار مسلط مىنماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده مىگرداند. 5- قطع روزى امام باقر علیه السلام مىفرماید: إنّ الرّجُل لَیَذنب الذَّنْب فَیَدرء عنه الرّزق (5)؛ مردى گناهى انجام مىدهد و در نتیجه، "روزى" از او دور مىشود. 6- محرومیت از نماز شب امام صادق علیه السلام مىفرماید: إنّ الرّجل یَذنب الذَّنْب فَیحرم صَلاة اللیل (6)؛ انسان بر اثر ارتکاب گناه از نماز شب محروم مىگردد. 7- عدم امنیت از حوادث امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند: گنهکار نباید خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ایمن بداند.(7) و عواقب شوم دیگر که فهرستوار ذکر مىکنیم؛ 8- قطع باران. 9- ویرانى خانه. 10- حبس صد ساله قیامت. 11- خشم و لعن الهى. 12- بلاهاى بى سابقه. 13- پشیمانى. 14- پردهدرى و رسوایى. 15- کوتاهى عمر. 16- زلزله. 17- فقر عمومى. 18- اندوه. 19- بیمارى. 20- تسلط اشرار . روایات در این زمینه، بسیار است.(8) براى رعایت اختصار این فصل را با پنج روایت ذیل به پایان مىبریم: الف- پیامبر صلّى الله علیه وآله مىفرماید: هر کس در امر نماز سستى کند و آن را سبک شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مىکند: 1- کوتاهى عمر، 2- کمى روزى، 3- زدودن سیماى صالحان از چهرهاش، 4- عدم پاداش براى اعمالش، 5- عدم استجابت دعا، 6- عدم بهرهمندى او از دعاى صالحان، 7- مرگ ذلیلانه، 8- مرگ در حال گرسنگى و تشنگى، 9- ماموریت فرشتهاى از طرف خدا که او را در قبرش شکنجه دهد، 10- قبر را بر او تنگ نماید، 11- قبرش تاریک است، 12- ماموریت فرشتهاى براى کشاندن او بر زمین از ناحیه صورت در منظر مردم، 13- حسابرسى شدید قیامت، 14- سلب نظر و توجه خدا به او، 15- ابتلا به عذاب سخت.(9) ب- پیامبر صلّى الله علیه وآله فرمود: زنا کردن داراى شش اثر است که سه اثرش در دنیا است و سه اثرش در آخرت مىباشد، اثر دنیوى آن عبارتست از: رسوایى، کوتاهى عمر و قطع روزى. و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنین اعمال نیک او بدون پاداش است و دعایش به استجابت نمىرسد و بهرهاى از دعاى صالحان نمىبرد.(10) رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: هنگامى که عمل زنا آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مىگردد ... و هنگامى که در ترازو کم فروشى شود، خداوند قحطى و کمبود را بر مردم فرود مىآورد و هنگامى که مردم زکات اموال خود را ندهند زمین برکتهاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمىدهد،... و هنگامى که قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروتها در دست اشرار قرار مىگیرد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مىکند، که هر چه نیکان آنها دعا کنند به استجابت نمىرسد. ج- معاذبن جبل مىگوید: در منزل ابو ایّوب انصارى و در محضر پیامبر (صلّى الله علیه وآله) بودم که از آن حضرت پرسیدم، منظور این آیه چیست؟ یوم یُنْفخ فى الصّور فَتَاتون افْواجاً(11)؛ روز قیامت در صور دمیده مىشود، پس مردم گروه گروه مىآیند. آن حضرت (صلّى الله علیه وآله) در پاسخ فرمود: ده گروه از امت من در قیامت که به چهرههاى مخصوص و متمایز از دیگران هستند وارد صحنه مىشوند که عبارتند از: سخن چینان (میمون)، حرام خوران (خوک)، رباخوران (واژگونه)، ستمگران در قضاوت (کور)، از خود راضى و خود بینان (گنگ و کر)، علما و قاضیان بى عمل (زبانشان را مىجوند و از دهانشان چرک که همه را ناراحت مىکند بیرون مىآید)، آزار دهندگان به همسایه (بدبوتر از مردار گندیده)، جاسوسان نزد ظالم (پوشیده به لباسهاى آتشین و مس گداخته و چسبان)، شهوترانان و مانع اداى حق خدا از اموال خود (با دست و پاى بریده)، متکبران (آویخته شده بر دارهاى آتشین).(12) د- رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: مَن وَلِىَ عَشرةً فلم یَعدِل فیهم جاءَ یومَ القِیامة وَ یَداه و رِجلاه و راسُه فى ثقْب فاءس (13)و(14)؛ هر کس سرپرست ده نفر شود ولى رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قیامت در حالى بیاید که دست و پا و سر او در سوراخ تبرى باشد. ه - امام صادق علیه السلام فرمود: مَن سوّد إسمه فى دیوان ولد فُلان حَشَره الله یَوم القِیامة خِنزیراً (15)؛ کسى که نام خود را در دفتر ادارى فرزندان فلان (یعنى حکومت طاغوتى بنى عباس و هر طاغوت دیگر) ثبت کند، خداوند او را در روز قیامت به صورت خوک محشور مىکند. و رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند: هنگامى که عمل زنا آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مىگردد ... و هنگامى که در ترازو کم فروشى شود، خداوند قحطى و کمبود را بر مردم فرود مىآورد و هنگامى که مردم زکات اموال خود را ندهند زمین برکتهاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمىدهد،... و هنگامى که قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروتها در دست اشرار قرار مىگیرد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مىکند، که هر چه نیکان آنها دعا کنند به استجابت نمىرسد.(16) پینوشتها: 1- کافى، ج 2 ص 271. 2- کافى، ج 2 ص 273. 3- کافى، ج 2 ص 271. بحار، ج 73 ص 329. 4- بحارالانوار، ج 73 ص 360. 5- کافى، ج 2 ص 271. 6- کافى، ج 2 ص 271. 7- کافى، ج 2 ص 269. 8- کافى، ج 2 ص 272- 275 و 445- 446. 9- سفینة البحار، ج 2 ص 44. 10- عقاب الاعمال (صدوق)، ص 598، سفینة البحار، ج 2 ص 44. 11- نبا / 20. 12- مجمع البیان، ج 1 ص 423. 13- عقاب الاعمال صدوق، ص 592. 14- ناگفته نماند درباره ى پاداش و کیفر گناه، شیخ صدوق(ره) (متوفى 381) کتاب جامعى به نام «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»، تاءلیف نموده است. 15- عقاب الاعمال، ص 594. 16- وسائل الشیعه، ج 11 ص 513.
از تعبیرات مختلف آیات و روایات، به شدت و ضعف خطرهاى گناه پى مىبریم. در قرآن نسبت به بعضى از گناهان تعبیر شده که آن را انجام ندهید مانند: ولا تاکلوها اسرافاً(1)؛ از اموال آنها از روى اسراف نخورید. در بعضى از موارد تعبیر شده که از آن دورى کنید؛ واجتنبوا الطاغوت(2)؛ و از طاغوت دورى کنید. و در بعضى موارد گفته شده نزدیک آن نشوید؛ وَلاتَقرَبوا الفَواحِشَ ما ظَهَر مِنها وَ ما بَطن(3)؛ به کارهاى زشت، خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید. انجام ندادن با نزدیک نشدن نشانه دو نوع خطر است. مثلاً درباره نفت مىگوییم: کبریت به آن نزنید! ولى درباره بنزین مىگوییم: کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه مىآفریند! گناه زنا و خوردن مال یتیم و ورود کفار به سنگر مسلمین (مسجدالحرام) شبیه بنزین است که در قرآن با جمله "ولاتقربوا"(4)؛ «نزدیک نشوید» و جمله "فلا یقربوا المسجدالحرام" (5)؛ «نباید مشرکان نزدیک مسجدالحرام شوند» تعبیر شده است. این تعبیر همچون آژیر خطر، حاکى از آن است که بعضى گناهان چنان وسوسهانگیز است که نزدیک شدن به حریم آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد و نباید به عوامل زمینهساز و سوق دهنده به سوى گناه نزدیک شد. مثلاً از محیط فاسد و آلوده که لغزندگى شدیدى براى سقوط در درّه گناه دارد باید دورى نمود. پینوشتها: 1- نساء، 6. 2- نحل / 36. 3- نحل / 36. 4- نساء / 42. 5- توبه / 28.
همانگونه که پیرى و ضعف، زمینه هجوم کسالت و بیمارىهاى گوناگون مىگردد، گاهى عیب و یا گناهى زمینه و کلید انواع گناهان مىشود. مثلاً: 1- حسادت، انسان را به انواع گناهان مانند کارشکنى، تهمت، دروغ و سوء قصدها و ... وادار مىکند. امام صادق علیه السلام فرمود: ان الحَسَد یَاکُل الاِیمانَ کَما تَاکُلُ النّار الحَطَب(68)؛ همانگونه که آتش، هیزم را مىبلعد، حسادت ایمان را مىبلعد. انسان حسود به هر تلاشى که رقیب خود را بشکند، دست مىزند. 2- بخل و حرص، بخل سبب ندادن زکات و خمس و ترک انفاق و ... مىشود، به علاوه مردم از بخیل ناراحتند و همین موجب بدگویىها و سوء ظنها مىگردد. امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: البُخلُ جامِع لِمساوِى العُیُوب وَ هُو زمام یقادُ بِه اِلى کلّسوء(69)؛ بخل، جامع و گرد آورنده همه بدىها است، و افسارى است که همه بدىها را به سوى خود مىکشاند. حرص نیز سبب گناهانى مانند: کم فروشى، احتکار، گران فروشى، رشوه خوارى، تملق و انواع بىتقوایىها مىشود. 3- دروغ، انسان با دروغ، گناهان خود را توجیه مىکند و زیر پوشش توجیههاى دروغین، صدها گناه دیگر بروز مىکند، امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: جُعِلَت الخَبائِثُ کُلّها فى بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُها الکذب (70)؛ تمام زشتىها در اتاقى قرار داده شده، و کلید آن، دروغ است . 4- خشم و بداخلاقى، عیبى است که سبب فحش، غیبت، دشمن تراشى و انواع زشتىها مىشود. امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: الغضب مفتاح کل شر(71)؛ خشمِ (بىکنترل) کلید هر بدى است. عیوب و گناهان دیگرى نیز وجود دارند که زمینهساز گناهان دیگر مىشوند، مانند: بدگمانى، حرامخوارى، شرابخورى، ستیزهجویى، ترس، تکبر و ... که براى رعایت اختصار از شرح بیشتر خوددارى شد. پینوشتها: 1- بحارالانوار، ج73، ص 255. 2- بحارالانوار، ج73، ص 307/ نهج البلاغه، حکمت 370. 3- بحارالانوار، ج72، ص 262. 4- تحف العقول، ص 581/ کافى، ج2، ص303 از امام صادق علیه السلام.
از نشانههاى رحمت و لطف وسیع الهى، نعمت توبه و پذیرش آن از سوى خداوند، توبه به معنى ترک گناه، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پیشگاه خداوند است. عذرخواهى بر سه گونه است؛ گاهى عذر آورنده مىگوید: من اصلاً فلان کار را انجام ندادهام. گاهى مىگوید: من به آن جهت این کار را انجام دادم. و گاهى مىگوید: این کار را انجام دادم ولى خطا کردم و بد کردم و اینک پشیمانم. این همان توبه است. توبه در اسلام داراى شرایطى است؛ 1- ترک گناه، 2- پشیمانى از گناه، 3- تصمیم بر انجام ندادن دوباره گناه، 4- تلافى و جبران گناه. توبه همچون بیرون آوردن لباس چرکین از بدن و پوشیدن لباس پاک و تمیز است. توبه همچون شستشوى بدن آلوده و عطر زدن است. قرآن در آغاز سوره هود مىفرماید: و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه ؛ و از پروردگار خود آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید. آوردن استغفار و توبه در یک آیه، حاکى از آن است که این دو با هم تفاوت دارند، اولى به معنى شستشو و دومى به معنى کسب کمالات است. انسان نخست باید خود را از گناهان پاک سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بیاراید، نخست هرگونه معبود باطل را از قلب خود بزداید و سپس معبود حق را در آن جاى دهد، به قول حافظ: تا نفس، مبرّا ز نواهى نکنى دل، آئینه نور الهى نکنى استغفار و توبه در قرآن در قرآن، ذات پاک خداوند، 91 بار غفور، «بسیار آمرزنده» و 5 بار غفّار، «بسیار بخشنده» یاد شده و در آیات بسیارى، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شدهاند. و بیش از 80 بار سخن از توبه و پذیرش توبه به میان آمده است. در اینجا به ذکر چند آیه مىپردازیم: 1- والّذین اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذکروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم ؛ و از نشانههاى پرهیزکاران آن است که: هرگاه مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مىافتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مىکنند. 2- و من یَعمَل سُوء او یَظلِم نَفسَه ثُمّ یَستغفِرِ الله یَجد الله غَفوراً رَحیماً ؛ کسى که کار بدى انجام دهد، یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت. 3- وعد الله الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اجرٌ عظیم ؛ خداوند به آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است. 4- قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم ؛ بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است. تعبیراتى که در این آیه آمده مانند: «بندگان من»، «ناامید نشوید»، «رحمت خدا»، «آمرزش همه گناهان»، «غفور و رحیم بودن خدا»؛ همه حکایت از وسعت دامنه استغفار و پذیرش توبه و گستردگى رحمت الهى مىکند، به خصوص تعبیر به "عبادى"؛ «بندگان من»، که بیانگر آن است که همه از خوب و بد، بندگان خدا هستند و خداوند به آنها آنچنان مهربان است که آنها را بندگان خودش خوانده است. بنابراین چشمانداز امید به آمرزش، بسیار وسیع و گسترده است. 5- و اِذا سَئَلکَ عِبادِى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستجیبوا لِى ولیُؤمِنوا بى لَعلَّهُم یَرشُدون ؛ هنگامى که بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیکم به دعا کننده به هنگامى که مرا مىخواند پاسخ مىگویم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند و به مقصد برسند. از لطایف و نکات بسیار ظریف در نزدیک بودن خدا به انسان این که در این آیه خداوند هفت بار، امور را به ذات پاک خود، بدون واسطه نسبت داده است: بندگان من، درباره من، من نزدیکم، مرا مىخواند، من پاسخ مىگویم، دعوت مرا اجابت کند، به من ایمان آورد. یار نزدیکتر از من به من است وین عجب بین که من از وى دورم 6- ... و تُوبُوا اِلى اللهِ جَمعیاً اَیُّها المُؤمِنون؛ اى مؤمنان! همگى به سوى خدا باز گردید. 7- وَ هُو الّذى یَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه ؛ و خدا کسى است که توبه بندگانش را مىپذیرد. 8- ... اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابِین ؛ قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد. 9- یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید توبه حقیقى و خالص کنید. 10- و هُو الَّذى یَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و یَعفُوا عَنِ السّیّئات ؛ او کسى است که توبه بندگانش را مىپذیرد و از گناهان مىگذرد. 11- اَفَلا یَتُوبُونَ اِلَى الله و یَستَغفِروُنَه و اللهُ غَفُورٌ رَحیم ؛ آیا توبه نمىکنند و به سوى خدا باز نمىگردند و از او طلب آمرزش نمىنمایند. خداوند آمرزنده مهربان است. در این آیه با استفهام انکارى که بیانگر تاکید است، خداوند انسانها را به سوى توبه و استغفار دعوت مىنماید و با ذکر دو صفت "غفور" و "رحیم" بودنش، عواطف آنها را تحریک مىنماید تا شاید به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشویند و در پرتو توبه بر کمالات و فضایل انسانى خود بیفزایند.
با بررسى و تجزیه و تحلیل روایات مربوط به توبه و استغفار، مطالب متنوع و جامعى، پیرامون توبه به دست مىآید که در اینجا به طور خلاصه به بخش مهمى از آن مىپردازیم: توبه راستین پنج رکن دارد: - ترک گناه. - پشیمانى از گناهان سابق. - تصمیم بر ترک گناه. - جبران گناهانى که قابل جبران است با اداى حق الله و حق النّاس. - استغفار با زبان. خداوند در قرآن کریم می فرماید: تُوبُوا الى الله تَوبَة نَصُوحاً ؛ به درگاه الهى توبه نصوح کنید. امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه «نصوح» چنین فرمودند: هو الذَّنبُ الّذى لا یَعودُ فیه اَبداً ؛ آن توبهاى است که هرگز به آن گناه باز نگردد. و امام هادى علیه السلام در معنى نصوح فرمود: ان یکونَ الباطِنُ کالظاهِر و افضِل من ذلک ؛ توبه نصوح، آن است که باطن انسان مانند ظاهر بلکه بهتر از ظاهر باشد. رسول خدا صلّى الله علیه وآله در معنى نصوح فرمودند: ان یَتُوب التائِب ثمّ لایَرجع فى ذَنبٍ کما لایَعود اللَبن الى الضَّرع ؛ توبه کننده، هرگز به گناه باز نگردد، چنانکه شیر به پستان باز نمىگردد. امام على علیه السلام در معنى نصوح مىفرماید: نَدمٌ بِالقَلب و استِغفار باللّسان و القَصد على ان لا یَعود ؛ پشیمانى قلبى و عذرخواهى با زبان، و تصمیم جدى و مداوم بر ترک گناه. 2- شرائط صحت و کمال توبه شخصى براى خودنمایى در محضر على علیه السلام گفت: "استغفر الله". حضرت على علیه السلام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند آیا مىدانى استغفار (تنها به زبان نیست و) از درجه اعلى است؟ سپس فرمود: استغفار و توبه داراى شش رکن است: - پشیمانى از گناهان قبل، - تصمیم بر ترک گناه، - اداى حق مردم، - اداى حق الله، - ذوب شدن گوشت بدن که از غذاى حرام روییده شده با حزن و اندوه، - بدن سختى طاعت خدا را بچشد همانگونه که شیرینى گناه را چشیده است. در این هنگام بگو: استغفر الله. امام سجاد علیه السلام فرمودند: انّما تَوبَة، اَلعَمل و الرُّجوع عن الاَمر و لیستِ التَّوبة بِالکَلام ؛ توبه یعنى کار شایسته و بازگشت از انحراف، نه لقلقه زبان. یکى دیگر از شرایط توبه، جبران ضایعات گناه است. قرآن در این باره مىفرماید: اِلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِک وَ اَصْلحوا؛ مگر کسانى که بعد از این توبه کنند و به اصلاح و جبران بپردازند. جمله "واصلحوا" بیانگر این است که شرط مهم توبه اصلاح و جبران ضایعات گناه است. یکى دیگر از شرایط کمال توبه اقرار به گناه است، تا آنجا که امام باقر علیه السلام فرمودند: والله ما ینجو من الذّنب الاّ من اقربه؛ سوگند به خدا از گناه نجات پیدا نمىکند، مگر کسى که به گناه اعتراف کند. و حضرت على علیه السلام مىفرماید: المُقرّ بالذَّنبِ تائِب ؛ اعتراف کننده به گناه، توبه کننده است. 3- انواع توبه و مراحل آن امام صادق علیه السلام در ضمن گفتارى فرمودند: و کل فرقة من العباد لهم توبة ... و توبة الخاص، من الاشتغال بغیر الله تعالى و توبة العام من الذنوب ؛ هر گروهى داراى یک نوع توبه هستند... توبه بندگان خاص و ممتاز، توبه کردن از لحظات غفلت از خدا و متوجه شدن به غیر خداست و توبه توده مردم، توبه از گناهان است. مطلب دیگر این که، پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترک گناه، مرحله نخستین توبه است، مراحل بعد آن است که توبه کننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید. همچون بیمار و کسى که تب دارد، که با خوردن دارو، تب او قطع مىشود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه جسمى او به مرحله قبل از بیمارى برسد و شاید سخن امام باقر علیه السلام بر همین اساس باشد که فرمود: التائِبُ من الذَّنب کَمَن لا ذَنبَ له و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه کالمُستَهز ؛ توبه کننده از گناه همانند کسى است که گناه ندارد و آن کس که در گناه بماند و در عین حال استغفار کند همانند مسخره کننده است. 4- وسعت دامنه پذیرش توبه چنانکه قبلاً ذکر شد، خداوند مىفرماید: ... لا تَقنطوا مِن رَحمَة الله اِنّ اللهَ یَغفِر الذُّنوبَ جَمیعاً ؛ از رحمت خدا ناامید نشوید، خداوند همه گناهان را مىآمرزد. این آیه با صراحت بیان مىدارد که راه توبه به روى همه کس باز است. تا آنجا که نقل شده «وحشى» قاتل حضرت حمزه (علیه السلام) با شنیدن این آیه به حضور پیامبر (صلّى الله علیه وآله) آمد و اظهار توبه کرد. پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) توبه او را پذیرفت ولی فقط به او فرمود: از چشم من غایب شو، چرا که من نمىتوانم به تو نگاه کنم. رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مىفرماید: در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند. بعضى سؤال کردند: آیا این آیه درباره وحشى است یا شامل همه مسلمین مىشود؟ پیامبر (صلّى الله علیه وآله) فرمود: همه را شامل مىشود. وسعت و دامنه پذیرش توبه تا آنجاست که روایت شده: شخصى در محضر حضرت رضا (علیه السلام) گفت: خدا لعنت کند کسى که با على (علیه السلام) جنگید. امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: قل الاّ مَن تاب و اَصلح ؛ بگو مگر کسى که توبه کرد و خود را اصلاح نمود. و این بیانگر لطف الهى نسبت به گنهکاران است اصولاً اسلام راه بازگشت به سوى خدا را به روى هیچ کس نمىبندد، حتى در مورد عذاب سخت شکنجه گران مىفرماید: اِنّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا فَلَهم عَذابُ جَهنَّم ؛ براى آنان که زنان و مردان با ایمان را شکنجه دادند، ولى توبه ننمودند عذاب دوزخ است. جمله "ثم لم یتوبوا" حاکى از پذیرش توبه شکنجه گران است. 5- محبت خاص خدا به توبه کنندگان در قرآن مىخوانیم: اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابین ؛ خداوند قطعاً توبه کنندگان را دوست مىدارد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: هر گاه مردى در شب تاریک شتر و توشهاش را در سفر گم کند و سپس پیدا کند، چقدر خوشحال مىشود، خداوند بیشتر از او نسبت به توبه کننده فرحناک مىشود. و در سخن دیگر فرمودند: الله افرح بتوبة عبده من العقیم الوالد، و من الضال الواجد، و من الظمان الوارد ؛ خداوند به توبه بندهاش فرحناکتر است از مرد عقیمى که داراى فرزند شود و از شخصى که گمشدهاش را پیدا کند، و از تشنهاى که به آب مىرسد. رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) فرمودند: هیچ موجودى در پیشگاه خدا، محبوبتر از مرد یا زن توبه کننده نیست. نیز فرمودند: التائبُ حَبیب الله ؛ توبه کننده، محبوب خدا است. 6- سرزنش از تاخیر توبه انسان، هر لحظه مامور به توبه است و فرمان توبوا، «توبه کنید» او را به تعجیل در توبه دعوت مىنماید، بنابراین تاخیر در توبه تاخیر در انجام فرمان الهى است و چنین کسى در هر لحظه به عنوان ترک کننده فرمان خدا به حساب مىآید. امام جواد علیه السلام مىفرماید: تَاخیر التُّوبَة اِغتِرار، و طُول التَسویف حَیرَة ؛ تاخیر توبه نوعى غرور و بىخبرى و طولانى نمودن آن نوعى حیرت و سرگردانى است. امام باقر علیه السلام مىفرماید: سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیدهاند. مردى از امیرمؤمنان على علیه السلام درخواست موعظه کرد، آن حضرت به او فرمود: لا تَکُن ممّن یَرجوا الا خِرة بِغَیر العَمَل و یُرَجِّى التَّوبَة بِطُول الاَمَل ؛ از کسانى مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخیر مىاندازند. نیز فرمودند: لا دینَ لِمُسَوّف بِتَوبته؛ آن کس که توبه را به آینده موکول مىکند، دین ندارد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: ایّاکَ و التَّسویف فَانَّه بَحرٌ یُغرَقُ فیه الهَلْکى ؛ از تاخیر انداختن (توبه) بپرهیز، زیرا تاخیر انداختن (همچون) دریایى است که درمانده در آن غرق مىگردد. باید توجه داشت که توبه هنگام مرگ، ارزشى ندارد، چنان که ایمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذیرفته نشد و در آیه 18 سوره نساء به این مطلب تصریح شده است. محمد همدانى مىگوید، از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدم: چرا خدا، فرعون را غرق کرد، با این که ایمان آورد و به توحید اعتراف کرد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: لانَّه آمَنَ عند رُؤیَة البَاءس، و الایمانُ عِند رؤیَةِ البَاسِ غَیر مَقبُول ؛ زیرا فرعون هنگام دیدن عذاب، ایمان آورد. و ایمان در این هنگام پذیرفته نیست. و این را نیز نباید از نظر دور داشت که در روایات متعدد آمده هرگاه مؤمن گناهى مرتکب شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مىشود که اگر در این هفت ساعت توبه کرد، گناه او در نامه عمل ثبت نمىگردد، در بعضى از روایات به جاى هفت ساعت از صبح تا شب ذکر شده است، امام صادق علیهالسلام فرمودند: إنّ العبد اذا اذنب ذنباً اُجِّل من غَدوَةٍ الى اللیل فانْ استغفر الله لم یکتب علیه ؛ بنده وقتى که گناه کند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در این مدت از درگاه خدا طلب آمرزش کرد، آن گناه بر او نوشته نشود. 7- نتایج درخشان توبه توبه و قبولى آن از نعمتها و مواهب کم نظیر الهى است و داراى آثار و نتایج بسیار درخشانى است. توبه حقیقى آنچنان انسان گنهکار را دگرگون مىکند، که گویى اصلاً گناه نکرده است. چنانکه امام باقر علیه السلام مىفرماید: التائب من الذنب کمن لا ذنب له ؛ توبه کننده از گناه مانند آن است که گناهى نکرده است. امام باقر علیه السلام فرمود: اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مىکند: راستگویى، شرم و حیا، نیک خلقى، روحیه شکرگزارى. توبه حقیقى موجب پردهپوشى و نابودى آثار گناه مىگردد، امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامى که بنده توبه حقیقى کرد، خداوند او را دوست مىدارد، و در دنیا و آخرت گناهان او را مىپوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او برایش نوشتهاند از یادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مىکند که گناهان او را پنهان کنید. و به نقاط زمین (که او در آن گناه کرده) فرمان مىدهد گناهان او را پنهان کنید. فیلقى الله حین اَلقاه و لیس شَیى یَشهد علیه بشىء من الذّنوب ؛ پس توبه کننده با خدا ملاقات کند به گونهاى که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهى بدهد که او چیزى از گناه را انجام داده است. در آیه 8 سوره تحریم که به توبه نصوح امر شده، به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقى اشاره شده که عبارتند از: 1- بخشودگى گناهان. 2- ورود در بهشت پر نعمت الهى. 3- عدم رسوایى در قیامت. 4- نور ایمان و عمل، در قیامت به سراغ توبه کنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوى بهشت، هدایت مىکنند. 5- توجه آنها به خدا بیشتر مىگردد، و تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود مىکنند. بطور خلاصه، توبه حقیقى انسان را محبوب خدا مىکند، آن هم به عنوان محبوبترین بندگان، چنانکه امام کاظم علیه السلام مىفرماید: و اَحَبّ العِباد الى الله تعالى المُفَتَّنون التَّوابون؛ و محبوبترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایى هستند که در فتنه (گناه) واقع شوند و بسیار توبه کنند. و در روایت دیگرى از امام معصوم نقل شده که خداوند به توبه کنندگان، سه موهبت عطا کرده که اگر یکى از آنها را به همه اهل آسمانها و زمین مىداد همه آنها نجات مىیافتند: 1- بشارت به آنها که خداوند آنان را دوست دارد، و کسى که خدا او را دوست بدارد او را عذاب نمىکند. 2- حاملین عرش خدا و رهیافتگان در جوار عرش کبریایى خداوند براى توبه کنندگان، طلب آمرزش مىکنند و مقامات عالى را براى آنها آرزو مىنمایند. 3- گناهان توبه کنندگان به حسنات و پاداشها، تبدیل مىگردد و خداوند به آنها نوید رحمت و امن داده است. در پایان بحث توبه، با امام سجاد علیه السلام همنوا شویم که در فرازى از مناجات خود از مناجاتهاى پانزدهگانهاش به پیشگاه خداوند چنین عرض مىکند: الهى انت فَتَحت لِعبادک باباً الى عَفوِک، سمّیتَه التّوبه، فقلت: توبوا الى الله توبة نصوحاً، فما عذر مَن اغفل دخول الباب بعد فتحه؟ ؛ اى خداى من! تو آن کسى هستى که درى به سوى عفوت براى بندگانت گشودهاى و نام آن را توبه نهادهاى و (در قرآن) فرمودهاى: به سوى خدا باز گردید و توجه خالص کنید، اکنون عذر کسانى که از وارد شدن به این در گشوده غفلت کردهاند، چیست؟ در توبه یکى از ارکان مهم، جبران گناه است، که موجب شستن آثار گناه شده و زدودن رسوبات گناه مىگردد. از این جبران، در اسلام با عنوان «کفارات و تکفیر» «پوشاندن و پاک کردن» یاد مىشود. «تکفیر» در مقابل «اِحباط» است، احباط یعنى انسان با ارتکاب گناه، کارهاى نیک خود را پوچ و بى اثر کند، ولى تکفیر یعنى انسان با کارهاى نیک، آثار گناهان از چهره جان خود بزداید، به عبارت روشنتر توبه داراى دو مرحله است: 1- قطع و ترک گناه (پاکسازى). 2 - تقویت جان با اعمال نیک (بهسازى). همانند بیمارى که درمان او داراى دو بعد است، یکى خوردن داروىهاى درمان کننده، دوم خوردن داروهاى نیروبخش، تا آثار و ضایعات بیمارى را از بین ببرد. جبران گناهان گاهى به مرحلهاى مىرسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکىها کند. یعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهاى نیک را جایگزین آن بنماید. به عنوان مثال اگر کسى مدتها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافى نیست. بلکه باید با شیرینى محبت خود، تلخى آزار را جبران کند. - و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة ؛ (اندیشمندان) با کارهاى نیک، کارهاى بد خود را از بین مىبرند. - اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل الله سیِّئاتِهم حَسَنات ؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل مىکند. - و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَى النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات ؛ نماز را در دو طرف روز و اوایل شب برپا دار، چرا که نیکىها، بدىها را بر طرف مىسازد. - اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم ؛ اگر از گناهان کبیرهاى که از آن نهى شدهاید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را مىپوشانیم. - والَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم ؛ کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را مىپوشانیم. - ... فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فى سَبیلى و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم ؛ پس آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانههاى خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد مىکنم که گناهان آنها را مىپوشانم و محو مىکنم. از آیات فوق چنین نتیجه مىگیریم که: توبهاى مورد قبول است و موجب محو گناهان مىگردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد. در روایات بطور صریح تاکید شده که در توبه ترک گناه و پشیمانى، کفایت نمىکند. بلکه باید آثارى را که گناهان در زندگى انسان پدید آوردهاند با کارهاى نیک، جبران و اصلاح نمود. این جبران در چهرههاى مخصوصى بروز مىکند، تا عامل تربیت و تکامل انسان گردد. براى تکمیل این بحث، به روایات زیر توجه کنید: - رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مىفرماید: اتَّقِ الله حیث کنت و خالط الناس بخلق حسن و اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها ؛ در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند. - امام باقر علیه السلام مىفرماید: التّائب إذا لم یَستبن اثر التّوبة فلَیس بِتائب: یرضى الخصماء و یُعید الصّلوات و یتواضع بین الخَلق یتّقى نفسه عن الشهوات ؛ هرگاه نشانههاى توبه، از توبه کننده آشکار نگردد، او توبه کننده حقیقى نیست. (آشکار شدن نشانههاى توبه این است که:) آنها را که ادعاى حقى بر او دارند راضى کند، نمازهاى قضا شدهاش را اعاده نماید، در برابر مؤمنان متواضع باشد، و خود را از طغیان هوسهاى نفسانى حفظ نماید ... - امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند: ثَمَرة التّوبة إستدراک فَوارط النّفس ؛ میوه و اثر توبه، جبران ضایعات نفس است. - امام باقر علیه السلام مىفرماید: ما احسن الحَسنات بَعد السّیئات ؛ چقدر کارهاى نیک، بعد از گناهان شایسته و زیبا است. - امام کاظم علیه السلام فرمودند: من کفارات الذّنوب العِظام إغاثة المَلهوف و التّنفیس عن المَکروب ؛ از کفارات گناهان بزرگ، پناه دادن به انسانهاى پریشان و گرفتار و زدودن اندوه از اندوهگین است. - شخصى از رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) پرسید: کفاره گناه غیبت چیست؟ حضرت فرمودند: تَستَغفر لِمَن إغتَبته ؛ براى کسى که او را غیبت کردهاى، از خدا طلب آمرزش کن. - امام باقر علیه السلام مىفرماید: ثلاث کفّارات: إفشاء السّلام و إطعام الطّعام و التّهجُد باللّیل و النّاس نیام ؛ سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیدهاند. - امام باقر علیه السلام فرمودند: اربع مَن کنّ فیه و کان مِن قَرنه الى قَدمه ذُنوباً بَدّلها الله حَسنات: الصِّدق والحَیاء و حُسنُ الخُلق و الشّکر ؛ اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مىکند: راستگویى، شرم و حیا، نیک خلقى، روحیه شکرگزارى. - شخصى به حضور رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: گناهانم بسیار شدهاند و اعمال نیکم اندک است. پیامبر اکرم فرمود: اکثر السّجود فانّه یحطّ الذّنوب کما تحطّ الرّیح وَرق الشجر ؛ سجدههاى بسیار بجا بیاور چرا که سجده، گناهان را آنچنان مىریزد که باد، برگهاى درخت را مىریزد. جبران گناه، با کارهاى نیک، ممکن است به صورتهاى گوناگون مانند کمکهاى مالى، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن، شب زندهدارى و ... انجام گیرد، ولى مناسب آن است که جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بىحجابى و ناپاکى را با حفظ کامل عفت و پاکدامنى، جبران کرد. گناه غیبت را با کنترل و مراقبت زبان، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگیرى از بینوایان، تلافى نمود. گناه چشمچرانى را با عفت چشم و نگاههایى که براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و به چهره عالم و نگاه به چهره پدر و مادر، جبران نمود. چنانکه از بعضى روایات این مطلب استفاده مىشود؛ امام صادق علیه السلام مىفرماید: کفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان... کفاره و جبران (گناه) کارمندى حاکم ظالم، رسیدگى و برآوردن نیازمندىهاى برادران(مردم) است.
وقتی انسان به خاطر غفلت یا متأثر شدن از غرایز نفسانی و وسوسه های شیطان، مرتکب گناه و دچار انحراف از مسیر صراط مستقیم می شود، خداوند او را آنقدر مورد لطف قرار داده است که نعمت توبه را به او بدهد و او نیز می تواند ضمن جبران آن کوتاهی ها، وجود خود را از آثار آن گناهان پاک کند و از یأس و ناامیدی رها شود؛ همان گونه که خداوند نیز خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: « قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ ؛ به آن دسته از بندگانم که بر خودشان ستم روا داشته (و خود را به گناه آلوده نموده اند) بگو از رحمت خدا مأیوس نشوند؛ چرا که خدا همه گناهان را می آمرزد. به درستی که او خدای بخشنده و مهربان است ... حقیقت توبه، فقط به زبان جاری ساختن جمله ؛ «استغفراللّه َرَبّی و اتوبُ الیه» نیست: « ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ ؛ اما پروردگارت در مورد آنها که از روی جهالت (جهل و نادانی) اعمال بد انجام داده اند، سپس توبه کردند و در مقام جبران برآمدند، آمرزنده و مهربان است».2 توبه فقط توبه لفظی و یا حتی قلبی و درونی نیست؛ بلکه اثر عملی آن نیز دارای اهمیت بسیاری است. اصلاح و جبران آثاری که از گناه به جای می ماند، مکمل توبه است تا آن بخش از روح انسان، جامعه و یا افراد دیگر که با گناه دچار آسیب شده است، اصلاح و مرمت شود. توبه حقیقی چیست؟ وقتی قرآن کریم از ضرورت توبه و بازگشت به سوی خداوند سخن به میان می آورد، تعبیرهای گوناگونی را به کار می برد؛ هم چنانکه مردم را به توبه نصوح (بی بازگشت) فرا می خواند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا ؛ از کسانی که ایمان آورده اید، به درگاه خداوند توبه نصوح کنید».2 توبه هم همچون بسیاری از مسائل دیگر مانند ایمان، تقوا و...، دارای مراحل و مراتبی است که از یک مرتبه خاص آن، به عنوان توبه نصوح یاد می شود. امام علی علیه السلام توبه نصوح را چنین معنا کرده است: «نصوح، یعنی پشیمانی قلبی و عذرخواهی زبانی و عزم و تصمیم جدّی و مداوم بر ترک گناه».3 امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر توبه نصوح فرموده است: «آن، توبه ای است که انجام دهنده گناه پس از این توبه، هرگز به آن گناه باز برنگردد».4 « ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ ؛ اما پروردگارت در مورد آن ها که از روی جهالت (جهل و نادانی) اعمال بد انجام داده اند، سپس توبه کردند و در مقام جبران برآمدند، آمرزنده و مهربان است» تعجیل در توبه گناهان، در حقیقت سموم مهلک اند و انسان های گناهکار، افرادی هستند که سرنوشت نهایی شان در این حال، هلاکت و نابودی است؛ پس هیچ امری ضروری تر از توبه کردن برای انسان گناهکار وجود ندارد؛ زیرا گناه انسان را از خدا دور می کند و از فیض قرب پروردگار محروم می کند. خداوند در موارد بسیاری در قرآن انسان ها را به توبه کردن فرا خوانده است: «تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ؛ ای مؤمنان! همه شما به سوی خدا توبه کنید، شاید رستگار شوید».5 با توجه به این بیان و آیات فراوان در این زمینه تأخیر در توبه، تأخیر در انجام فرمان الهی محسوب می شود که سرانجام آن نیز محرومیت از سعادت است . امام صادق علیه السلام در مورد تأخیر توبه فرموده است: «به تأخیر انداختن توبه، نوعی غرور و فریب است و ادامه تأخیر، سرگردانی و حیرت می آورد. عذرتراشی در برابر خدا هلاکت است».6 توبه، یکی از بزرگ ترین نعمت های بزرگ الهی است؛ زیرا اگر عنایت و توجه خاص خداوند شامل حال بنده ای نشود، او نیز موفق به انجام آن نمی گردد: «ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ؛ پس خداوند به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند. بی تردید خداوند توبه پذیر و مهربان است».7 مفسران این آیه شریفه را این گونه تفسیر کرده اند: «هر توبه و بازگشت از بنده به سوی خداوند، به دو بازگشت از خداوند به سوی بنده نیاز دارد؛ زیرا توبه عمل پسندیده ای است که به نیرو محتاج می باشد و نیرو دهنده هم خداست؛ پس توفیق کار خیر را اول خدا عنایت می کند تا بنده اش قادر به توبه شود و از گناه خود برگردد، پس از آنکه موفق به توبه شد، محتاج تطهیر از آلودگی گناهان و آمرزش است و آنجا نیز یکبار دیگر مشمول عنایت و رحمت خداوند قرار می گیرد».8 با دقت در آیات بسیاری از قرآن، به خوبی می توان دریافت که توبه به عنوان وسیله نجات از عذاب الهی نام برده شده است: «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ؛ ای پیامبر! مادامی که تو در بین این امت حضور داری، خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد و همین طور خداوند آن ها را تا زمانی که ملتزم به توبه و استغفار باشند، گرفتار عذاب نمی سازد».9 « ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ؛ پس خداوند به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند. بی تردید خداوند توبه پذیر و مهربان است» توبه، رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است. ممکن نیست که بنده ای واقعاً و حقیقتاً راه کج را که میرفته است، رها کند و به سوی راه راست و مستقیم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به سوی خداوند بیاید و خداوند نیز او را در جوار رحمت خود نپذیرد. آنچه که رکن و اساس توبه را تشکیل می دهد، ندامت و پشیمانی از کار بد و تصمیم به ترک گناه است. توبه حقیقی، یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد. بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده کیفر نقد و حاضر نباشد، خداوند متعال نیز به رحمت واسعه خود آن را می پذیرد. ثمرات توبه ی حقیقی در حقیقت توبه واقعی که همان توبه نصوح است، پنج ثمره بزرگ دارد: 1- بخشودگى سیئات و گناهان. 2- ورود در بهشت پر نعمت الهى. 3- عدم رسوایى در آن روز که پرده ها کنار مى رود، حقایق آشکار مى شود و دروغگویان تبهکار خوار و رسوا مى شوند. در آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان آبرومند خواهند بود؛ زیرا آنچه گفتند به واقعیت مى پیوندد . 4- نور ایمان و عمل آنها از پیشاپیش و سمت راست آنها حرکت مى کند و مسیر آنها را به سوى بهشت روشن مى سازد 5- توجهشان به خدا بیشتر مى شود؛ به همین جهت به سوى درگاه خدا رو مى آورند و از او تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خویش مى کنند.
در شأن دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله آیات بسیاری نازل شده است. در این نوشتار تنها به چند نمونه بارز آن اشاره می شود
آیه مباهله یکی از آیاتی که در فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها نازل شده است و به اتفاق شیعه و سنی در شأن پنج تن است آیه مباهله است: فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ. (1) جریان مباهله با نصاراى نجران ابن عباس داستان مسیحیان نجران را چنین بیان کرده است: عدّهاى از علماى مسیحى به ریاست اسقف خویش که نامش «عبد المسیح» بود در مدینه به حضور مصطفى صلى اللَّه علیه و آله رسیدند، و پرسیدند: یا محمد! از صاحب ما عیسى مسیح علیه السّلام یاد مىکنى، بیان کن کیفیت خلقت او چگونه بود؟ مصطفى صلى اللَّه علیه و آله منتظر ماند تا جبرئیل نازل شد و آیه إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ را بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله قرائت کرد. چون مسیحیان لجاجت کردند، دستور مباهله از جانب پروردگار صادر شد و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را مأمور به مباهله و ملاعنه کرد. مسیحیان نیز براى ملاعنه و مباهله آماده شدند. مصطفى صلى اللَّه علیه و آله دست على علیه السّلام، فاطمه علیها السّلام، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام را گرفت و به وعدهگاه آورد و فرمود: اللّهم هؤلاء ابناؤنا و نساؤنا و انفسنا. چون مصطفى صلى اللَّه علیه و آله آماده مباهله شد، سیّد مسیحیان گفت: با عظمتى که این پنج تن دارند ما هرگز با آنان مباهله نمىکنیم زیرا بیم هلاک ما وجود دارد. پس با آن حضرت مصالحه کرده، حاضر به پرداخت جزیه سالانه شدند. در همان هنگام رئیس آنان گفت: به خدا سوگند اگر این پنج تن با ما مباهله و ملاعنه مىکردند احدى از ما باقى نمىماند و خداوند ظالمان را هلاک مىکرد. (2) (ای پیامبر)بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکىاش مىافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. (6) و خداى تعالى در آیه مباهله...به این مطلب تصریح فرمود: که حسن و حسین فرزندان اویند و روشن گردد که مقصود از زنان که خطاب به آنان متوجه شده فاطمه علیها السّلام است که رسول خدا (ص) در مقام مباهله و احتجاج او را خواند، و اینها که گفته شد فضیلتى است (براى این خاندان) که هیچ یک از امت در این فضیلت شریک آنان نگشت، و کسى هماورد و همانند آنان نشد. (3) آیه تطهیر إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً . خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. (4) شأن نزول آیه تطهیر هنگامى که رحمت الهى نازل مىشد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالى که ناظر به رحمت الهى بود، مىفرمود: فرا خوانید نزد من! فرا خوانید نزد من! «صفیّه» پرسید: یا رسول الله! چه کسى را به حضور بطلبیم؟ فرمود: اهل بیتم را، على و فاطمه و حسن، حسین به محض اینکه به حضور مبارک شرفیاب شدند، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله عباى خویش را بر روى سر آنان افکند و دستها به آسمان برافراشت و فرمود: پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند. اینک، بر «محمّد و آل محمّد» درود فرست. خداى تعالى به جبران آنچه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درباره اهل بیتش خواسته بود، این آیه را نازل کرد: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. «حاکم» گفته: این حدیث، صحیح الاسناد است. [مسند احمد حنبل 6/ 296] به سند خود، از «امّ سلمه» نقل کرده است، در یکى از روزها که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانه من تشریف فرما بود، خدمتکار به عرض رسانید: على و فاطمه در پشت در خانه هستند و اجازه مىخواهند تا به حضور برسند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به من فرمود: از اهل بیت من، فاصله بگیر.(یعنی ما را تنها بگذار) (5) آیه مودت
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ . نزدیکان پیامبر اسلام کیانند؟ [زمخشرى در کشّاف] ذیل تفسیر آیه مودّت گفته است: در روایت آمده هنگامى که آیه مودّت نازل شد، یکى از اصحاب گفت: یا رسول اللّه! نزدیکان شما که مودّت آنان بر ما لازم است چه کسانند؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود: نزدیکان من که مودت آنها بر شما واجب است، على و فاطمه و دو فرزند ایشان هستند. و غذاى(خود) را با اینکه به آن علاقه(و نیاز) دارند، به«مسکین» و«یتیم» و«اسیر» مىدهند! (و مىگویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مىکنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم! مؤلف گوید: «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» در ذیل آیه مودّت واقع در سوره شورى، در تعقیب روایت «کشّاف» اظهار داشت: از روایت مزبور بدست مىآید این چهار تن (على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام) از نزدیکان پیغمبر اکرمند و زمانى که ثابت شد افراد یاد شده از نزدیکان پیغمبرند، باید از ویژگى خاصى برخوردار باشند و تعظیم و احترام زیادترى لازم داشته باشند. (7) این سؤال در اذهان پیروان واقعی قرآن خودنمایی می کند که این احترام و تعظیم بعد از رسول گرامی اسلام چه شد؟ آیه اطعام
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً .إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً. شأن نزول آیه اطعام علمای شیعه و سنی در شأن نزول این آیه اتفاق نظر دارند. به عنوان نمونه شیخ مفید در کتاب گرانسنگ خود می نویسد: خدا این آیه را در شأن على و فاطمه و حسن و حسین نازل فرمود و ثابت کرد با آنکه غذا از هر جهت لازم براى خودشان و مورد احتیاجشان بود از آن استفاده ننمودند و به مستحق تسلیم کردند. (9) [سیوطى از علمای اهل تسنن در الدّر المنثور] در ذیل تفسیر آیه وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ ... در سوره «هل اتى» گفته است: «ابن مردویه» از «ابن عباس» روایت کرده است که آیه وَ یُطْعِمُونَ ... در شأن حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام، دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، نازل شده است. (10) پی نوشت ها: 1. سوره آل عمران، آیه61 2. شواهد التنزیل،حاکم حسکانی، ترجمه احمد روحانى، ص 66 ناشر: دار الهدى قم 3. ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ،ج1،ص 158 4. سوره احزاب آیه 33، ترجمه آیت الله مکارم 5. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمد باقر ساعدى، ج 1، ص 371، انتشارات فیروزآبادىقم 6. سوره شوری، آیه 23، ترجمه آیت الله مکارم 7. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج1، 434 8. سوره انسان آیه 9 ترجمه آیت الله مکارم 9. ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى، ص 163 10. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج1 ،ص 423 |
ABOUT
MENU
Home
|