یا زهرا س
هر سینه که دوستدار زهراست آشفته و بی قرار زهراست گنجینه ی هفت آسمان ها در سینه ی خون نگار زهراست از شرح کرامتش همین بس عالم همه وامدار زهراست . . .
هر سینه که دوستدار زهراست
آشفته و بی قرار زهراست
گنجینه ی هفت آسمان ها
در سینه ی خون نگار زهراست
از شرح کرامتش همین بس
عالم همه وامدار زهراست . . .
+نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 1:7 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | یا فاطمه س +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 1:4 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | اى دریغ! نور حق در ظلمت شب رفت در خاک، اى دریغ! با دلى از خون لبالب رفت در خاک، اى دریغ! طلعت بیت الشَّرف را، زُهره تابنده بود آه! کآن تابنده کوکب رفت در خاک، اى دریغ! آفتاب چرخ عصمت با دلى از غم کباب با تنى بیتاب و پرتب رفت در خاک اى دریغ! پیکرى آزرده از آزار افعى سیرتان چون قمر در برج عقرب رفت در خاک، اى دریغ! لیلى حُسن قِدَم، با عقل اَقدم همقدم اوّلین محبوبه رب رفت در خاک، اى دریغ! حامل انوار و اسرار رسالت آن که بود جبرئیلش طفل مکتب، رفت در خاک اى دریغ! +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:52 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | طاقت ندارد ندارد کودکی طاقت که نیلی زسیلی صورت مادر ببیند هزاران بار اجل برمرد خوشتر که سیلی خوردن همسرببیند چه حالی می کند پیدا خدایا اگر این صحنه را حیدر ببیند مگو روکرده پنهان تا مبادا رخش را ساقی کوثر ببیند مبادا مادری را دختری خرد به وقت مرگ در بستر ببیند ندارد طاقتی زهرای اطهر که زینب را به چشم تر ببیند چه جانسوز است وجان فرسا خدایا که داغ مادری دختر ببیند نهان چادرو سجاده اش را مبادا زینب مضظر ببیند برو دیوار و در را شستشو کن مگر این صحنه را کمتر ببیند +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:51 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | یا زهرا س على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد دو نور دیده اش از ره رسیدند به زارى جانب مادر دویدند خود افکندند بر آن جسم رنجور عیان شد معنى نورٌ على نور بغل بگشاد و در آغوششان برد چنان نالید کز سر هوششان برد ایا مادر! دلت از ما رمیده چو اشک افکنده اى ما را ز دیده بیا مادر یتیمان را به بر گیر وز آفت جوجگان را زیر پر گیر گل و بلبل به نغمه ناله سر کرد بغل بگشاد و گل ها را به بر کرد +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:49 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |
یا فاطمه س
+نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 1:4 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | اى دریغ! نور حق در ظلمت شب رفت در خاک، اى دریغ! با دلى از خون لبالب رفت در خاک، اى دریغ! طلعت بیت الشَّرف را، زُهره تابنده بود آه! کآن تابنده کوکب رفت در خاک، اى دریغ! آفتاب چرخ عصمت با دلى از غم کباب با تنى بیتاب و پرتب رفت در خاک اى دریغ! پیکرى آزرده از آزار افعى سیرتان چون قمر در برج عقرب رفت در خاک، اى دریغ! لیلى حُسن قِدَم، با عقل اَقدم همقدم اوّلین محبوبه رب رفت در خاک، اى دریغ! حامل انوار و اسرار رسالت آن که بود جبرئیلش طفل مکتب، رفت در خاک اى دریغ! +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:52 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | طاقت ندارد ندارد کودکی طاقت که نیلی زسیلی صورت مادر ببیند هزاران بار اجل برمرد خوشتر که سیلی خوردن همسرببیند چه حالی می کند پیدا خدایا اگر این صحنه را حیدر ببیند مگو روکرده پنهان تا مبادا رخش را ساقی کوثر ببیند مبادا مادری را دختری خرد به وقت مرگ در بستر ببیند ندارد طاقتی زهرای اطهر که زینب را به چشم تر ببیند چه جانسوز است وجان فرسا خدایا که داغ مادری دختر ببیند نهان چادرو سجاده اش را مبادا زینب مضظر ببیند برو دیوار و در را شستشو کن مگر این صحنه را کمتر ببیند +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:51 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | یا زهرا س على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد دو نور دیده اش از ره رسیدند به زارى جانب مادر دویدند خود افکندند بر آن جسم رنجور عیان شد معنى نورٌ على نور بغل بگشاد و در آغوششان برد چنان نالید کز سر هوششان برد ایا مادر! دلت از ما رمیده چو اشک افکنده اى ما را ز دیده بیا مادر یتیمان را به بر گیر وز آفت جوجگان را زیر پر گیر گل و بلبل به نغمه ناله سر کرد بغل بگشاد و گل ها را به بر کرد +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:49 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |
اى دریغ!
نور حق در ظلمت شب رفت در خاک، اى دریغ! با دلى از خون لبالب رفت در خاک، اى دریغ! طلعت بیت الشَّرف را، زُهره تابنده بود آه! کآن تابنده کوکب رفت در خاک، اى دریغ! آفتاب چرخ عصمت با دلى از غم کباب با تنى بیتاب و پرتب رفت در خاک اى دریغ! پیکرى آزرده از آزار افعى سیرتان چون قمر در برج عقرب رفت در خاک، اى دریغ! لیلى حُسن قِدَم، با عقل اَقدم همقدم اوّلین محبوبه رب رفت در خاک، اى دریغ! حامل انوار و اسرار رسالت آن که بود جبرئیلش طفل مکتب، رفت در خاک اى دریغ!
نور حق در ظلمت شب رفت در خاک، اى دریغ!
با دلى از خون لبالب رفت در خاک، اى دریغ!
طلعت بیت الشَّرف را، زُهره تابنده بود
آه! کآن تابنده کوکب رفت در خاک، اى دریغ!
آفتاب چرخ عصمت با دلى از غم کباب
با تنى بیتاب و پرتب رفت در خاک اى دریغ!
پیکرى آزرده از آزار افعى سیرتان
چون قمر در برج عقرب رفت در خاک، اى دریغ!
لیلى حُسن قِدَم، با عقل اَقدم همقدم
اوّلین محبوبه رب رفت در خاک، اى دریغ!
حامل انوار و اسرار رسالت آن که بود
جبرئیلش طفل مکتب، رفت در خاک اى دریغ!
+نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:52 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | طاقت ندارد ندارد کودکی طاقت که نیلی زسیلی صورت مادر ببیند هزاران بار اجل برمرد خوشتر که سیلی خوردن همسرببیند چه حالی می کند پیدا خدایا اگر این صحنه را حیدر ببیند مگو روکرده پنهان تا مبادا رخش را ساقی کوثر ببیند مبادا مادری را دختری خرد به وقت مرگ در بستر ببیند ندارد طاقتی زهرای اطهر که زینب را به چشم تر ببیند چه جانسوز است وجان فرسا خدایا که داغ مادری دختر ببیند نهان چادرو سجاده اش را مبادا زینب مضظر ببیند برو دیوار و در را شستشو کن مگر این صحنه را کمتر ببیند +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:51 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | یا زهرا س على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد دو نور دیده اش از ره رسیدند به زارى جانب مادر دویدند خود افکندند بر آن جسم رنجور عیان شد معنى نورٌ على نور بغل بگشاد و در آغوششان برد چنان نالید کز سر هوششان برد ایا مادر! دلت از ما رمیده چو اشک افکنده اى ما را ز دیده بیا مادر یتیمان را به بر گیر وز آفت جوجگان را زیر پر گیر گل و بلبل به نغمه ناله سر کرد بغل بگشاد و گل ها را به بر کرد +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:49 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |
طاقت ندارد
ندارد کودکی طاقت که نیلی زسیلی صورت مادر ببیند هزاران بار اجل برمرد خوشتر که سیلی خوردن همسرببیند چه حالی می کند پیدا خدایا اگر این صحنه را حیدر ببیند مگو روکرده پنهان تا مبادا رخش را ساقی کوثر ببیند مبادا مادری را دختری خرد به وقت مرگ در بستر ببیند ندارد طاقتی زهرای اطهر که زینب را به چشم تر ببیند چه جانسوز است وجان فرسا خدایا که داغ مادری دختر ببیند نهان چادرو سجاده اش را مبادا زینب مضظر ببیند برو دیوار و در را شستشو کن مگر این صحنه را کمتر ببیند
ندارد کودکی طاقت که نیلی
زسیلی صورت مادر ببیند
هزاران بار اجل برمرد خوشتر
که سیلی خوردن همسرببیند
چه حالی می کند پیدا خدایا
اگر این صحنه را حیدر ببیند
مگو روکرده پنهان تا مبادا
رخش را ساقی کوثر ببیند
مبادا مادری را دختری خرد
به وقت مرگ در بستر ببیند
ندارد طاقتی زهرای اطهر
که زینب را به چشم تر ببیند
چه جانسوز است وجان فرسا خدایا
که داغ مادری دختر ببیند
نهان چادرو سجاده اش را
مبادا زینب مضظر ببیند
برو دیوار و در را شستشو کن
مگر این صحنه را کمتر ببیند
+نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:51 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) | یا زهرا س على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد دو نور دیده اش از ره رسیدند به زارى جانب مادر دویدند خود افکندند بر آن جسم رنجور عیان شد معنى نورٌ على نور بغل بگشاد و در آغوششان برد چنان نالید کز سر هوششان برد ایا مادر! دلت از ما رمیده چو اشک افکنده اى ما را ز دیده بیا مادر یتیمان را به بر گیر وز آفت جوجگان را زیر پر گیر گل و بلبل به نغمه ناله سر کرد بغل بگشاد و گل ها را به بر کرد +نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:49 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |
على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد دو نور دیده اش از ره رسیدند به زارى جانب مادر دویدند خود افکندند بر آن جسم رنجور عیان شد معنى نورٌ على نور بغل بگشاد و در آغوششان برد چنان نالید کز سر هوششان برد ایا مادر! دلت از ما رمیده چو اشک افکنده اى ما را ز دیده بیا مادر یتیمان را به بر گیر وز آفت جوجگان را زیر پر گیر گل و بلبل به نغمه ناله سر کرد بغل بگشاد و گل ها را به بر کرد
على چون جسم زهرا را کفن کرد
شقایق را نهان در یاسمن کرد
دو نور دیده اش از ره رسیدند
به زارى جانب مادر دویدند
خود افکندند بر آن جسم رنجور
عیان شد معنى نورٌ على نور
بغل بگشاد و در آغوششان برد
چنان نالید کز سر هوششان برد
ایا مادر! دلت از ما رمیده
چو اشک افکنده اى ما را ز دیده
بیا مادر یتیمان را به بر گیر
وز آفت جوجگان را زیر پر گیر
گل و بلبل به نغمه ناله سر کرد
بغل بگشاد و گل ها را به بر کرد
+نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:49 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |
ABOUT
سیدمحمدرضا سبحانی نیا
MENU
ARCHIVES
LINKS
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhaniپاسدار و عاشق ولایتهشتمین ستارهعلی اصغربامریبوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن● بندیر ●آسمون آبی چهاربرجتصویر نورجریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالیکلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضانسایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنیامامزاده میر عبداله بزن آباد03955809074 سید مهدی ملک الهدیهیئت بیت العباس (ع) روستای المشیرجاده خاطره هابیصدا ترازسکوت....: شهر عشق :.پیامنمای جامعبوی سیبپاتوق دوستانمحمدمبین احسانی نیامرام و معرفتیه دختره تنهاتعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحلمهاجرنهِ /دی / هشتاد و هشتبسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهرانانتظاری غریب*(حرفهای نگفته)*حرفهایی ازجنس بهشتیاور 313متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی(rikhtegari.ir)صدای مردم نی ریزشایگان♥®♥اوخواهدآمد...روز فریاد::. __ .::محرم دُرُخـــــــــــــــــــــــشهمه چیزنگ تفریحپزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طـــراح قـــالــب
LINKS DUMB
DESIGN
OTHER