سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتظار ظهور

 
 مطالعه

برای اینکه نوجوانان در دروس مدرسه موفق باشند تنها سپری کردن چند ساعت درسی در مدرسه کافی نیست بلکه علاوه بر آن لازم است که نوجوانان تکالیف مدرسه را با صبر و حوصله انجام داده و آنها را جدی بگیرند.

لذا هر قدر هم که فرزندتان از هوش سرشاری برخوردار باشد و مفاهیم درسی را در سر کلاس درک کند، اما ارزش و اهمیت تکالیف درسی جایگاه خاص خود را دارد. موفقیت در امتحانات و در نهایت موفقیت در مقاطع مختلف تحصیلی منوط بر آن است که دانش آموزان وظایف و تکالیف مدرسه را به موقع انجام دهند و مقداری از اوقات حضور در منزل را به انجام تکالیف مدرسه اختصاص دهند.

البته اگر ما هم لحظه ای خودمان را جای نوجوانان بگذاریم خواهیم دید که آنها حق دارند که در برخی موارد از انجام تکالیف مدرسه سرباز زنند و وقت و زمانی را که می توانند صرف ملاقات دوستان، صحبت تلفنی، تماشای تلویزیون و .. بکنند، چرا باید به سراغ کتابهای دشوار و گاه کسل کننده بروند؟ 

بسیاری از نوجوانان به همین دلیل در انجام تکالیف مدرسه دچار مشکل هستند و عده بسیار بیشتری از آنان به علت فقدان مهارتهای لازم برای مطالعه در این امر با مشکل مواجه می گردند. مطالعات متعدد نشان داده که آموزش مهارتهای مطالعه به نوجوانان " همانند روشن کردن چراغی در مسیر تحصیل آنهاست " که باعث می شود آنان نه تنها تکالیف درسی را طاقت فرسا و خسته کننده تلقی نکنند بلکه از آن لذت ببرند.

البته به طور قطع هر دانش آموزی برای یادگیری مطالب درسی از راهبرد ها و روشهای شناختی خاصی بهره می برد و گاه روشهای بکار برده شده مختص خود آن فرد و حتی به صورت یک رمز موفقیت برای او به شمار می رود، اما لزوما این مطلب به آن معنا نیست که کلیه روشهای بکار برده شده توسط دانش آموز درست و منطقی است چرا که برخی از دانش آموزان از روشهای نادرست و یا شیوه هایی که تناسبی با شرایط و توانایی آنها ندارد و یا مطابقت چندانی با موضوع درسی شان ندارد استفاده می کنند.

البته به نظر می رسد که در سالهای اخیر مدارس زمان و اهمیت بیشتری را صرف آموزش مهارتهای مطالعه به دانش آموزان می کنند اما از طرف دیگر والدین نیز می توانند به نوجوانان کمک کنند تا مهارتهای مطالعه را کسب کرده و تکالیف درسی شان آن قدر خسته کننده و طاقت فرسا به نظر نرسد. لذا فرزندان خود را تشویق کنید که فعالیتهای درسی خود را به گامهای کوچک و عملیاتی تقسیم کنند. در ادامه برخی از اصول ابتدایی که در موفقیت تحصیلی دانش آموزان نقش بسزایی خواهد داشت را برای نوجوانان عزیز عنوان می کنیم:

آماده شدن برای رفتن به مدرسه

 1- به یاد داشته باشید که شما به عنوان یک دانش آموز یا دانشجو همیشه باید از دفتر یادداشت استفاده کنید یعنی

کتابخانه

تکالیف درسی هر جلسه را باید در یک دفترچه یادداشت کنید تا بدانید که برای جلسات آتی چه وظایفی به شما محول شده است. هرگز تصور نکنید اگر دانش آموز دبیرستان یا دانشجو هستید به این دفترچه نیاز ندارید.

2- قبل از رفتن به مدرسه حتما وسایل خود را چک کنید تا کتابها و سایر ابزارهای مورد نیاز خود را به همراه داشته باشید.

3- وظایف هفتگی و یا حتی ماهیانه خود را پیشاپیش مورد برنامه ریزی قرار دهید .

4- یک جدول نظارت شخصی برای خواندن هر درس برای خود تهیه کنید و هر بار که اقدام به مطالعه هر درس می کنید در جدول علامت گذاری نمایید و همراه نتایج کار آن را مورد بررسی و مرور قرار دهید( در این زمینه هم خودتان می توانید به تهیه جدول برنامه ریزی بپردازید و هم کتابچه های آماده آن را تهیه نمایید). 

5- دانش آموزان باید توجه داشته باشند که همواره برای درس خواندن باید مکان آرام و زمان مناسب را در نظر داشته باشند. این مکان ممکن است اتاق خواب یا اتاق پذیرایی، قبل و بعد از شام خوردن و .. باشد. اما توجه کنید که هر روز سر ساعت مشخصی مطالعه و مرور درسها را آغاز کنید. وجود ثبات و پیگیری در این زمینه در موفقیت شما تاثیر بسزایی خواهد داشت.

6- از راهبردهای یادگیری شناختی و فراشناختی برای مطالعه درسهای خود بهره بگیرید. راهبردهای یادگیری و مطالعه، مهارتهایی هستند که قابل یادگیری هستند. برخی از دانش آموزان به تدریج و در نزد خود این مهارتها را می آموزند، اما برخی دیگر به تنهایی از عهده آن برنیامده و نیازمند دریافت آموزش هستند. لذا می توان به این دسته از دانش آموزان کمک کرد تا نسبت به یادگیری و تفکر، خودآگاهانه عمل کرده و در برخورد با تکالیف مختلف یادگیری و مسایل گوناگون تحصیلی از روشهای مفید بهره گیرند. این روشها بسیار متنوعند مانند روش پس ختام، روش کاپس، روش مردر و ...

 روش پس ختام یکی از روشهای موفق مطالعه و یادگیری متون درسی علمی است اما روش کاپس برای خواندن متنهای ادبی قابل استفاده است و روش مردر نیز صورت جدیدتر و تکمیل یافته تر روش پس ختام است اما در این مقاله قصد نداریم که این روشها را به طور مفصل برای شما شرح دهیم. لذا در یادداشت بعدی این سه روش  را به طور مفصل به شما کاربران محترم آموزش خواهیم داد.

 


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 2:0 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



کم حرف زدن

گوش، پنجره دانایی است و شنیدن و گوش سپردن، کلید دانش است و راز بینش.

اگر ورودی‌های دل و جانمان را بشناسیم و برای هر یک از آنها به اندازه نقش و تأثیری که دارند، سهمی قائل شویم، «استماع» را باید مهم بدانیم و آنچه را از این پنجره به رواق دلمان وارد می‌شود، هدایت و جهت‌دهی کنیم.

گاهی «حرف زدن»، انسان را از برکات «گوش دادن»، محروم می‌کند. کسی که عادت کرده هر جا می‌نشیند، حرف بزند و «متکلم وحده» باشد، مجالی نمی‌یابد که از سخن دیگران، بهره ببرد و اصلاً اجازه نمی‌دهد دیگران هم سخنی بگویند.

بی‌جهت نیست که برخی از پیشگامان عرفان و سلوک، به رهپویان تازه پای این راه، دستور و برنامة «سکوت» و کم حرفی و کفّ لسان و حفظ زبان می‌دهند؛ تا هم از عوارض و پیامدهای سخنان بیهوده یا خطا مصون بمانند و هم فرصتی برای شنیدن حکمت و موعظه از دیگران پیدا کنند.

از رهنمودهای امام علی‌علیه‌السلام در این مورد، یکی این حدیث است:

«هر گاه در خدمت عالمی نشستى، برای شنیدن، بیش از گفتن حریص باش»

پرحرفی در محضر دانشمند، او را از گفتن و شخص را از آموختن، باز می‌دارد؛ زیرا فرد پرحرف، به او فرصت گفتار نمی‌دهد و برای حرّافان پرچانه نیز از دست دادن زمینه‌ای است که می‌تواند بهره‌آور و مغتنم باشد؛ اما آنان زمینة بهره‌وری را از بین می‌برند.

این که دو گوش داریم و یک زبان، یعنی دو تا بشنویم و یکی بگوییم و بر شنیدن، بیش از گفتن، مشتاق باشیم. این، خود یک حکمت ناب است؛ به ویژه آن گاه که در حضور عالمی فرهیخته و استادی دانا و پرمایه باشیم که لحظه لحظه آن حضور، می‌تواند پربار و سودمند باشد و اگر به غفلت سپری کنیم، زیان‌بار و مایه خسارت و حسرت خواهد بود.

در سیره امام علی‌علیه‌السلام آمده است که وی هر گاه به محضر رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسید، اگر آن پیامبر حکیم و رسول حق‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، آغاز به سخن می‌فرمود و کلامی می‌گفت، امام علی‌علیه‌السلام گوش بود و شنوا و اگر رسول خاتم سکوت می‌کرد و حرفی نمی‌گفت، امام از او می‌پرسید؛ تا از فیضی که از لبان شیرین پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله جاری می‌شد، بهره‌مند شود و از میوه‌هایی که از درخت پربار علم نبوی فرو می‌ریخت، سود جوید.

این عنایت و توجه، درسی بود که از محضر پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله آموخته بود.

رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در سخنی فرموده است

: «العلم خزائن و مفتاحها السوال؛ دانش، گنجینه‌هایی است که کلید آن پرسش است».

مگر نه این که گنج را باید استخراج کرد و گنجینه را گشود؟

در مسیر آموختن، اصل سؤال و چگونگی سؤال و انگیزه سؤال، نقش مهمی دارد. آن که نمی‌پرسد، یا از خاصیت معجزه‌گر «پرسیدن» بی‌خبر است یا غرور و تکبر مانع آن می‌شود و هر کدام که باشد، نتیجه یکی است و آن هم محرومیت. اگر کسی «تواضع پرسیدن» نداشته باشد، همواره در ذلت جهل، باقی می‌ماند.

نحوه سؤال، در کیفیت جواب هم تأثیر دارد؛ زیرا پاسخ، متناسب با پرسش و پرسش‌گر است.

انگیزه پرسیدن نیز بی‌اثر در دریافت پاسخ نیست و گاهی حکمت در آن است که سؤالی را بی‌جواب بگذارند.

از این رو، پیشوایان توصیه کرده‌اند که برای «فهمیدن» بپرسید؛ نه برای آزمودن طرف و محک زدن میزان علم او!

متواضعانه، دسته کلیدی از سؤال‌های خوب برداریم و گنجینه علوم و معارف را بگشاییم و از «سؤال» نگریزیم.

حیف است که دانش فرزانگان در نهان‌خانه سینه‌هایشان مکتوم بماند و تشنگان، محروم بمانند! این که از قدیم گفته‌اند: «پرسیدن، عیب نیست؛ نداشتن عیب است»، یک کلام حکیمانه و ژرف است و دستاوردهای خوبی دارد؛ به شرط آن که پای خود را روی غرور و نفسانیات خویش بگذاریم و مؤدبانه، از محضر دانا، دانایی بجوییم و از حضور عالم، علم بطلبیم.

بارى... میان گفتن تا شنیدن، فاصله‌ای است که باید آن را با قدم «صبر» و «وقار»، پیمود و بر طغیان نفس بی‌مهار، غلبه یافت.

برخی «شهوت گفتار» دارند و بعضی هم «هنر گوش دادن».

آن کجا و این کجا؟

با تور سکوت و استماع، گوهر دانش صید کنیم و با «خوب گوش دادن»، شکارچی حکمت‌هایی باشیم که در دل و جان فرزانگان نهفته است.

باز هم تکرار این که... یکی گفتن و دو تا شنیدن!


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 1:5 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



 
کهنسال‌ترین مربی قرآن

«صدیقه محمدی ‌آچاچی‌لویی» کهنسال‌ترین مربی مکتب‌خانه‌ای قرآن در ایران است که با 103 سال سن هنوز در روستای آچاچی از توابع شهرستان میانه آموزش قرآن کریم به کودکان روستایی را در سرلوحه کار خود دارد.

+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:45 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



در روایت آمده است که خدا به داوود  فرمود : به آنان که روى به عشق من دارند بگو : با برداشته شدن حجاب بین من و شما و این که مى‏توانید مرا با چشم دل ببینید جدایى خلق از شما به شما ضررى نمى‏رساند و با سایه انداختن دینم بر سر شما ، روى‏گردانى دنیا برایتان ضرر ندارد و در صورت طلب خشنودى من خشم خلق در حق شما کارى نمى‏تواند بکند.


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:52 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



از نکات بسیار مهمّى که پیرامون اثر مال حلال مى‏توان بیان کرد قضیه مرحوم ملاکاظم است که اهل اراک و انسانى متدیّن به حقایق و عامل به دستورهاى حضرت حق بود.تنها چیزى که آن مرد با صفا را رنج مى‏داد ، بى‏سوادى او بود ، به خصوص وقتى سخن قرآن به میان مى‏آمد ، به خاطر این که سواد خواندن و نوشتن نداشت ، سخت رنجیده خاطر مى‏شد .او با تمام وجود عاشق قرآن بود و میل داشت مانند کسانى که قرآن مى‏خوانند ، قرآن بخواند .او نمى‏توانست قرآن بخواند ، ولى آنچه از قرآن به وسیله علماى ربّانى شنیده بود به آن آراسته بوده ؛ ملاکاظم رفتار و کردار و اخلاقش قرآن بود و به خصوص مسئله حلال و حرام در اعمال و مخصوصاً در کسب و کار و خوراک را رعایت مى‏کرد !! شبى در عالم رؤیا به حضور یکى از معصومین علیهم‏السلام مشرّف مى‏شود .حضرت به او مى‏فرماید : قرآن بخوان . عرضه مى‏دارد : نمى‏توانم . حضرت مى‏فرماید :مى‏توانى ، در محضر رهبر اسلام چند آیه‏اى قرائت مى‏کند و از شدّت شوق از خواب بیدار شده حس مى‏کند تمام قرآن بر قلب او تجلّى کرده و نقش بسته است !!
فرداى آن شب به دیدن مرحوم نوّاب صفوى رسیده ، داستان رؤیاى صادقه خود را بیان مى‏کند ، آن مرحوم از او امتحان به عمل مى‏آورد و مى‏بیند عین حقیقت است !!ایشان نه تنها قرآن را از حفظ مى‏خواند ، بلکه با حسّ سرانگشت خود آیات قرآن را از سایر جملات عربى تشخیص مى‏داد و هم چنین با تمام آیات که در چه جزء یا در چه سوره‏اى است آشنا بود .گاهى صفحه‏اى از مفاتیح را جلوى او مى‏گذاشتند و از او مى‏پرسیدند : این قسمت در کجاى قرآن است ؟ انگشت روى کلمات مى‏گذاشت و مى‏گفت : این قرآن نیست و گاهى از او مى‏پرسیدند : فلان آیه در کجاست ؟ قرآن را باز مى‏کرد و با انگشت خود آیه را پیدا کرده و نشان مى‏داد !!
این مجموعه از عنایات به مرحوم ملاکاظم به تایید حضرت آیت الله العظمى بروجردى و بعضى از علماى وقت نیز رسید .بى تردید غذاى حلال آثار مهمّى دارد ، که از جمله آثار آن باز شدن قلب و روشنى جان و غرق شدن دل در حکمت الهى است


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:49 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



راوى مى‏گوید : سالى براى حج آماده شدم ، خدمت حضرت صادق علیه‏السلام رسیدم .فرمود : قصد کجا دارى ؟ گفتم : حج . فرمود : مى‏دانى براى حاجى چه اندازه از ثواب است ؟ عرضه داشتم : نمى‏دانم برایم بگو . فرمود : هرگاه عبد هفت مرتبه خانه را طواف کند و دو رکعت نماز به جاى آورد و صفا و مروه را سعى کند ، خداوند بزرگ شش هزار حسنه به او عنایت مى‏کند و شش هزار سیئه از او محو مى‏نماید و شش هزار درجه به او مى‏افزاید و شش هزار حاجت از او روا مى‏کند ، آن هم حاجت دنیا و آخرت . عرض کردم :
فدایت شوم ، خیلى ثواب است . فرمود : به ثواب بیشتر از این تو را خبر دهم ؟ عرض کردم : آرى . فرمود : قضاى حاجت انسان مؤمنى بالاتر از حج و حج و حج و خلاصه تا ده برابر حج است !!


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:42 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



به جان دوست که گر عالم و هر آنچه در اوست                              دهند من ندهم نقد دولت غم دوست
نهاده پا به ره پیشگاه عشق کسى                                           که پشت پا زده بر روزگار و آنچه در اوست
 تفاوتى نکند خواه درد ، خواه دوا                                               ز دوست هرچه رسد در مذاق جان نیکوست
وجود دلبر و من حکم جان و تن دارد                                           تمام قدرت من در کف اراده اوست
به روى دوست گر افتد نگاه عاشق مست                                  عجیب نیست نگنجد گر از شعف در پوست
چه غم که دود غم عشق را دوایى نیست                                   که دردمند تو را درد بى‏دوا داروست
 تو دوست باش چه پروا زیک جهان دشمن                                   تو یار باش چه اندیشه از ملامت گوست

+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:39 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



على علیه‏السلام در بصره براى عیادت علاء بن زیاد آمد ، چون خانه وسیع او را دید ، فرمود : چنین خانه وسیعى را در دنیا براى چه مى‏خواهى ؟ تو در آخرت به خانه وسیع محتاج ‏ترى .
آرى ، اگر به وسیله این خانه وسعت خانه آخرت بخواهى ، در آن از مهمان پذیرایى کن و صله رحم بجاى آر و حقوق شرعیه را از آن آشکار کن ، چون چنین عمل کنى به خانه وسیع آخرت رسیده‏اى


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:27 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



عمرو لیث صفارى با چند صد هزار نیروى رزمى و هزاران آمال و آرزو براى جنگ با امیر اسماعیل سامانى از خانه بیرون رفت . هنوز آتش جنگ شعله ور نشده بود که اسب عمرو سرکشی کرده او را نزدیک اردوی امیر اسماعیل آورد و به چنگ سربازان او سپرد !!  به دستور امیر اسماعیل ، عمرو را در خیمه‏اى در کنار لشگر زندانى کردند ، چون شب شد ، از امیر اسماعیل دستور غذا براى عمرو خواستند ، بنا شد غذایى گرم در یک سطل معمولى براى عمرو ببرند ، سطلى از غذاى داغ در حالى که بخار از آن برمى‏خاست برابر عمرو گذاشتند ، در این حال سگى گرسنه سر رسید ، سر به سطل برد ، از داغى غذا پوزه‏اش بسوخت ، با عجله سر از سطل بیرون کرد ، دسته سطل به گردن سگ افتاد ، سطل را با خود برداشته و با شتاب به بیابان روان شد عمرو خنده بلند و تلخى کرد ، زندانبان از او سبب خنده پرسید ، پاسخ گفت : شب قبل رئیس آشپزخانه‏ام از کمبود مرکب جهت حمل آشپزخانه ناله داشت ، دستور دادم صد شتر براى حمل وسایل به شترانش اضافه کنند ، شب گذشته دویست شتر از حمل آشپزخانه‏ام عاجز بودند ، امشب سگى ظرف غذایم را به راحتى برد ، از این جهت خنده‏ام گرفت ، عمرو مدت کمى اسیر امیر بود تا کشته شد و دیگر به خانه برنگشت .


+نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 12:24 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |



<   <<   6   7