هنگامی که نوح به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) ابلیس نزد او آمده گفت: تو حقی بر گردن من داری که من میخواهم آن را تلافی کنم!
نوح در تعجب فرو رفت و گفت: بسیار بر من گران است که حقی بر تو داشته باشم، چه حقی؟!
گفت: همان نفرینی که درباره قومت کردی و آنها را غرق نمودی، و احدی باقی نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتی راحتم، تا زمانی که نسل دیگری به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.
نوح با این که حداکثر کوشش را برای هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و به ابلیس گفت: حالا میخواهی چه جبرانی بکنی؟
گفت:
در سه موقع مراقب من باش! که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
هنگامی که خشم، تو را فرا میگیرد !
هنگامی که میان دو نفر قضاوت میکنی !
و هنگامی که با زن بیگانهای تنها هستی و هیچ کس در آنجا نیست !
+نوشته شده در شنبه 92/6/2ساعت 1:20 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( )
|