حکایتی از مقام سکوت
زمانى که فرزندان آدم و فرزندان فرزندانش زیاد شدند در کنار او با هم سخن می گفتند ولى آدم ساکت بود، به او گفتند؛ پدر چرا سخن نمیگویى؟پاسخ داد: فرزندانم ! زمانى که خداوند بزرگ مرا از جوار رحمتش اخراج کرد با من قرارداد بست در زندگى دنیا سخن کم بگو تا به جوارم بازگردى..
+نوشته شده در شنبه 91/11/28ساعت 7:45 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |
ABOUT
سیدمحمدرضا سبحانی نیا
MENU
ARCHIVES
LINKS
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhaniپاسدار و عاشق ولایتهشتمین ستارهعلی اصغربامریبوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن● بندیر ●آسمون آبی چهاربرجتصویر نورجریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالیکلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضانسایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنیامامزاده میر عبداله بزن آباد03955809074 سید مهدی ملک الهدیهیئت بیت العباس (ع) روستای المشیرجاده خاطره هابیصدا ترازسکوت....: شهر عشق :.پیامنمای جامعبوی سیبپاتوق دوستانمحمدمبین احسانی نیامرام و معرفتیه دختره تنهاتعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحلمهاجرنهِ /دی / هشتاد و هشتبسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهرانانتظاری غریب*(حرفهای نگفته)*حرفهایی ازجنس بهشتیاور 313متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی(rikhtegari.ir)صدای مردم نی ریزشایگان♥®♥اوخواهدآمد...روز فریاد::. __ .::محرم دُرُخـــــــــــــــــــــــشهمه چیزنگ تفریحپزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani طـــراح قـــالــب
LINKS DUMB
DESIGN
OTHER