عدم تطابق گفتار با کردار سه دلیل میتواند داشته باشد: 1 - ضعف اعتقاد و ایمان. 2 - ضعف روحی روانی. 3 - خودفراموشی. علامه طباطبایی میگوید: "این که انسان بگوید چیزی را که بدان عمل نمیکند، غیر آن است که عمل نکند به آن چه گفته است، چون قسم اول ناشی از ضعف اراده و سستی همت است (که البته خود یکی از رذایل اخلاقی و منافی با سعادت نفس انسانی است) و قسم دوم نفاق است". منظور این است که گاه انسان سخنی میگوید که از اول تصمیم دارد انجام ندهد، که یک نوع نفاق است، اما گاه از اول تصمیم بر عمل دارد، ولی بعد پشیمان میشود، که دلیل ضعف اراده است. قرآن مجید از این خطمشی انتقاد کرده و به شدت خودفراموشی را تقبیح نموده است و میفرماید: "آیا مردم را به خوبی دعوت میکنید، در حالی که خود را فراموش کردهاید، با این که تناسب آسمانی را میخوانید؟! آیا هیچ فکر نمیکنید؟". قرآن مجید در آیه فوق این حرکت منافقانه را با عقل هماهنگ نمیداند، به این جهت نظر دارد که علم اگر نافع نباشد و به مرحله عمل نرسد، مانند جهل است. در آیه دیگر منشا خودفراموشی را خدافراموشی دانسته است: "و لا تکونوا کالّذین نسوا اللّه فانسیهم انفسهم؛ مانند کسانی نباشید که خود را فراموش کردهاند و خداوند کیفر خدا فراموشی آنان را خود فراموشی قرار داده است". گاهی انسان تمام توجهاش به محیط اطرافش است و کاملاً از خود غافل است، و این جز غفلت از خود و خودفراموشی و از خود بیگانگی نمیتواند باشد.
+نوشته شده در دوشنبه 89/4/21ساعت 5:41 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( )
|