سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتظار ظهور

گفتم: که روی ماهت از من چرا نهان است؟
گفتا: تو خود حجابی ور نه رخم عیان است!

گفتم: که از که پرسم جانا نشان کویت؟
گفتا: نشان چه پرسی آن کوی بی‌نشان است!

گفتم: مرا غم تو خوشتر ز شادمانی است
گفتا: که در ره ما غم نیز شادمان است

گفتم: که سوخت جانم از آتش نهانم
گفت: آن که سوخت او را، کی ناله و فغان است!

گفتم: فراق تا کی؟ گفتا: که تا تو هستی
گفتم: نفس همین است، گفتا: سخن همان است

گفتم: که حاجتی هست، گفتا: بخواه از ما
گفتم: غمم بیفزا، گفتا: که رایگان است!


+نوشته شده در چهارشنبه 89/2/1ساعت 6:32 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |