امیر تیمور گورگان در هر پیشامدی آن قدر ثابت قدم داشت که هیچ مشکلی سد راه وی نمی شد. علت را از او خواهان شدند،گفت:وقتی از دشمن فرار کرده بودم و به ویرانه ای پناه بردم و در عاقبت کار خویش فکر می کردم؛ناگاه نظرم بر موری ضعیف افتاد که دانه غله ای از خود بزرگتر را برداشته و از دیوار بالا می برد.
چون دقیق نظر کردم و شمارش نمودم،دیدم آن دانه 67 مرتبه بر زمین افتاد و عاقبت آن مورچه چنان قدرتی در من پدیدار گشت که هیچگاه آن را فراموش نمی کنم.
با خود گفتم:ای تیمور تو از موری کمتر نیستی ،برخیز و در پی کار خود باش.سپس برخاستم و همت گماشتم تا به این پایه از سلطنت رسیدم.
+نوشته شده در جمعه 89/1/27ساعت 1:49 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( )
|