سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتظار ظهور

راستى چه زیبا و با ارزش است لحظه‏اى که معشوق ، عاشق را مى‏پذیرد و به او اجازه سخن گفتن و راز و نیاز عاشقانه مى‏دهد و چه رابطه عجیبى میان عاشق و معشوق است که معشوق با شیفتگى تمام دوست دارد با عاشق سخن بگوید و عاشق علاقه دارد با معشوق راز و نیاز کند ! خدا که آگاه به ظاهر و پنهان هستى است و مى‏دانست در وادى طور و سرزمین سینا آنچه در دست موسى است عصاست ولى از او مى‏پرسد :  وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَامُوسَى  . و اى موسى ! این [ قطعه چوب ] در دست راستت چیست ؟  و موسى با این که از علم حق به همه اشیا و اهداف آن‏ها آگاه بود ، به جاى این که با یک کلمه پاسخ دهد که این عصاى من است پاسخ طولانى داده ، گفت :  قَالَ هِىَ عَصَاىَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِى وَلِىَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى.
گفت : این عصاى من است ، بر آن تکیه مى‏زنم ، و با آن برگ درختان را براى گوسفندانم فرو مى‏ریزم و مرا در آن نیازهاى دیگرى هم هست  با این که حقیقت مطلب پیش از پاسخ و پرسش روشن بود ولى چون پاى محبّت و عشق و رابطه عاشق و معشوق در میان بود ، پرسش و پاسخ به گونه‏اى که قرآن نقل مى‏کند رخ نشان داد .  اصولاً گفتگو همواره میان عاشق و معشوق طولانى است و از گفتگوى طولانى نه معشوق خسته مى‏شود و نه عاشق به ملامت مى‏نشیند .

 به ره دوست عاشقانه رویم                  توبه از هر چه غیر یار کنیم 
 ناله چون بلبلان در این گلزار                  از سر شوق زار زار کنیم 
 شاید از توتیاى خاک درش                    روشن این چشم اشکبار کنیم 
 با تو اى پادشاه ملک وجود                   شکوه از جور روزگار کنیم 
 دست ما گیر کز سر مهرت                   پاى بر عهدت استوار کنیم 
 من و رندى و مستى و ره عشق           خوش‏تر از عاشقى ، چکار کنیم
 


+نوشته شده در یکشنبه 88/12/23ساعت 11:51 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |