سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتظار ظهور

 

جبهه

وطن یعنی گذشته، حال، فردا  تمام سهم یک ملّت ز دنیا

درباره ارزیابی وطن و شناخت هویت و مختصات آن، مباحث فراوانی در کتاب های سیاسی و حقوقی مطرح شده است.

امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه بیست و نهم از نهج البلاغه خطاب به مردمی که از جنگ خسته شده اند و گوش به فرمان حضرتش نمی دهند می فرماید:

«ایَّ دار بعد دارکم تمنعون و مع ایّ امام بعدی تقاتلون»

«از کدامین خانه و وطن دفاع خواهید کرد؟ اگر از وطن خود که دار اسلام است دفاع نکنید. و اگر همراه با من آماده پیکار با دشمن نشوید، پس از من با کدام رهبر، آماده پیکار، دشمن خواهید شد؟»

 

وطن چیست؟

در علوم سیاسی و حقوقی مدنی و همچنین در تفسیر لغوی وطن، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از متفکرین علوم سیاسی، معتقدند که وطن یک انسان عبادت از جایگاهی است که در آن زندگی می کند.

بعضی دیگر معتقدند، برای اینکه جایی را وطن بنامیم، صرف زندگی کردن در آن مکان کافی نیست بلکه باید فرد با آن مکان، روابط طبیعی یا قرار دادی داشته باشد مثلاً در آن مکان متولد شده باشد و آداب و رسوم و حقوق و اخلاق و مذهب مردم آن مکان را پذیرفته باشد.

رابطه ی یک انسان با جایگاهی که در آن زندگی می کند، کاملاً نسبی است. هر چه که ریشه های وجودی طبیعی یک انسان در یک مکان قوی تر باشد، ارتباط آن شخص از نظر روانی و طبیعی با آن محل بیشتر و قوی تر خواهد بود.

این یک مساله کاملاً طبیعی است، چنانکه انسان، هر اندازه هم از نظر شخصیت روانی، حقوقی، علمی و اجتماعی از پدر و مادر خود فاصله داشته باشد، باز هم به آنها به عنوان منشأ اصلی وجودش می نگرد. همچنین جایی که برای یک  فرد وطن اصلی تلقی می شود و ریشه های وجودی او در آنجاست، هر اندازه هم که از مکان فعلی زندگی او دور باشد، باز نوعی حساسیت زیبا و لطیف در باره آن مکان، در درون خود احساس می کند.

این سخن گرانبهای امیرالمومنین(علیه السلام) اشاره به این است که هر انسانی به خانه و وطن خویش علاقه مند است و هنگامی که آن را در خطر جدی ببیند، هر کس که باشد و از هر آیین و مکتبی پیروی کند، برای دفاع از آن به پا می خیزد.

شخصیت انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته (که در آن کوتاهی کرده است) اشک بریزد و نسبت به وطنش علاقه مند باشد.»

آیا وطن دوستی مطلوب است؟

اعزام فراموش نشدنی...

در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است:

«عمرت البلدان بحب الاوطان »   ؛ «شهرها با حب وطن آباد می شود.»

و در حدیث دیگری از آن حضرت می خوانیم:

«من کرم المرء بکائه علی ما معنی من زمانه و حنینه الی او طایفه»  ؛ «از نشانه های ارزش و شخصیت انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته (که در آن کوتاهی کرده است) اشک بریزد و نسبت به وطنش علاقه مند باشد.»

اساساً انسان، رابطه مادی و معنوی فراوانی با زادگاه خود دارد و همین پیوند عاطفی، باعث علاقه او به وطن می شود.

بنابراین «حب الوطن من الایمان »، هم طبیعی و هم منطقی است:

طبیعی است به دلیل همان انس و الفتی که در قلب انسان نسبت به وطنش ایجاد می شود، و منطقی است به دلیل اینکه دفاع از وطن موجب دفاع از ارزش های موجود در آن می شود البته به شرط آنکه حق و حقیقت در وطن حاکم باشد وگرنه باید برای برقراری حق در وطن کوشید و اگر مقدور نیست از آنجا هجرت کرد، چنانکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در آغاز دعوت به اسلام چنین کردند و به مدینه هجرت کردند.

 

وطن از دیدگاه قرآن

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در باره وطن به نحوی سخن می گوید، این آیات به چند دسته قابل تقسیم است:

دسته اول: آیاتی است که احترام به وطن را کاملا تایید می کند، مانند:

«واذ اخذنا میثاقکم لا تسفکون دمائکم و لا تخرجون انفسکم من دیارکم » ؛ «به یاد آرید زمانی را که ما از شما پیمان گرفتیم که خون های یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از وطن های خود بیرون نکنید.»

دسته دوم:  آیاتی است که به صورت غیرمستقیم، محبوبیت وطن را گوشزد می کند، مانند:

«انّما جزاء الذّین یحاربون الله و رسوله ویسعون فی الارض فساراً ان یقتلوا اویصلبوا...» ؛ «به درستی که جزای کسانی که با خدا و رسولش به بیکار  برمی خیزند و در روی زمین برای فساد می کوشند این است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند... »

رابطه ی یک انسان با جایگاهی که در آن زندگی می کند، کاملاً نسبی است. هر چه که ریشه های وجودی طبیعی یک انسان در یک مکان قوی تر باشد، ارتباط آن شخص از نظر روانی و طبیعی با آن محل بیشتر و قوی تر خواهد بود
چند توصیه درباره قرآن کریم

بنابراین محبت به وطن نه تنها مذموم نیست بلکه محرومیت از آرامش در وطن می تواند موجب مقاومت و پیکار شود.

دسته سوم: آیاتی است که بیان می دارد اگر شرایط حفظ اعتقادات در وطن مهیّا نباشد می توان از آن مهاجرت کرد و نباید در آن مکان باقی مانده مانند:

«ان الذین تو فاهم الملائکة ظالمی انفسهم، قالوا فیم کنتم؟ قالو کنا مستضغفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الها واسعه فتها جروا فیها... » ؛ «فرشتگان کسانی را در می یابند که به خود ظلم کرده اند، از آنان می پرسند در چه حالی بودید؟ آنان پاسخ می دهند که ما در روی زمین از بینوایان بودیم، فرشتگان می گویند: مگر زمین خدا پهناور نبود؟ پس مهاجرت می کردید در آن ...»

از مجموع این آیات شریفه نکات زیر دریافت می شود:

1) وطن و دیار، یک چیز خیالی نیست، بلکه حقیقتی دارد و علاقه انسان به وطن طبیعی است.

2) وطن انسان به طور طبیعی قابل دفاع است.

3) اخراج یک فرد یا یک گروه از وطن خود، بدون علت ممنوع است.

4) مبارزه در راه حفظ وطن مطلوب است.

5) اگر وطن برای انسان ناهموار باشد و شخصیت انسانی و ایدئولوژی های انسان را مختل کند، باید علاقه خود را به وطن از اولویت خارج کرده و در صورتی که توان اصلاح آن را ندارد، وطن را ترک و مهاجرت نماید.

ماده 29 در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز چنین می گوید:

«هر کس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد کامل و آزاد شخصیت او را میسر سازد...» 

و این نشان می دهد که وطن و حبّ وطن باید تابع تکامل روحی و شخصیت انسان باشد، نه اینکه انسان پیرو وطن قرار گرفته و تحت هر شرایطی در آن بماند حتی اگر منجر به سقوط شخصیت او شود.


+نوشته شده در پنج شنبه 92/3/23ساعت 10:15 صبحتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |